شریح قاضی در زمان عمَر منصوب به قضاوت بود.
در قضاوتی به مشکل برخورد،
نزد عمر رفت، عمر هم فکری کرد
و دید نمیتواند قضاوتی بکند(مثلهمیشه)
اصحاب هم نتوانستند مشکل را برطرف کنند.
آخر کار خود عمر گفت:
من مَردی را میشناسم
که حلال مشکلات است!
" اَینَ ابوالحَسَن مُفرََّجُ الکَرب "
کجاست ابوالحسن؟!
همان برطرف کنندهی غصه ها...
#اگرخستهجانیبگویاعلی
| بحارالانوار،ج۴۰،ص۲۳۴
«حی لایموت"»
شریح قاضی در زمان عمَر منصوب به قضاوت بود. در قضاوتی به مشکل برخورد، نزد عمر رفت، عمر هم فکری کرد
لعنت بر اون کسی که به نا حق خلیقه شد و حق آقای مارو خورد..
مسكين ابن آدم! مكتوم الاجل، مكنون العلل، محفوظ العمل، تؤلمه البقة و تقتله الشرقة، و تنتنه العرقة.
بيچاره فرزند آدم! زمان مرگش نامعلوم، علل بيمارى اش ناپيدا، عملش محفوظ، پشه اى او را مى آزارد و تابش آفتاب او را مى كشد، و عرق بدنش بدبويش مى سازد
یاد مرگ میتونه حال آدم رو بهتر کنه..
چون میدونیم بلاخره پایان میاد روزای سخت البته اگر برای اونورمون توشه داشته باشیم
مرگ سفر نیست اصل واقعیت هس و این دنیا هس که به صورت سفر میگذره و یه چند سالی این جا هستیم تا بر گردیم منزلمون!..
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ فَإِذَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَدْ أَقْبَلَ وَ سَیْفُهُ یَنْطُفُ وَ وَجْهُهُ کَشُقَّهًِْ الْقَمَرِ.
ابنعبّاس : در جنگ صفین امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه تعداد اندکی به هزاران نفر از لشگر معاویه حمله کرد. همهی لشگر معاویه پا به فرار گذاشتند(کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ و ناگهان امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد درحالیکه [خون] از شمشیرش چکه میکرد و صورتش مانند ماه پاره بود.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۱۹۴ بحارالأنوار، ج۳۲، ص۶۰۱