eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🌿﷽🌿 كلافه بودم. حالا دليل اين رفتار ناشايست، اين طبع پست، اين حرص به پول .... را مي فهميدم. باز به خودم دلداري دادم. بس كن محبوبه، خودت خواستي. به مادرش چه كار داري؟ مگر عمه خودت كه به دمش مي گويد دنبالم نيا بو مي دهي طمع پول ندارد؟ مگر تن مادرت را اين قدر نمي لرزاند؟ مگر كم حيله گر است؟ ولي خودم خوب مي دانستم كه تفاوت بين آن ها از زمين تا آسمان است. عمه كشورم بنا به خصلت برخي از زن هاي پير موذي، طماع و تنگ نظر بود. با اين همه تمام رفتار و حركاتش با سنجيدگي، متانت و روشي سنگين و محترمانه توام بود. مثل .مادرشوهر من سبك و بي مقدار نبود. ولي بالاخره اين زن و مادرشوهرم بود و بايد تحملش مي كردم خودم خواسته بودم. خود كرده را تدبير نيست. درست مي شود. رحيم را درست مي كنم. چشم هايش را كم كم باز مي كنم. راه و چاه و خوب و بد را نشانش مي دهم. مي رود توي نظام. صاحب منصب مي شود. توي مردم مي گردد و .ياد مي گيرد. فقط بايد صبر كنم تا امسال بگذرد. خودش قول داده بود. خودش تا آخر سال مهلت خواسته بود كم كم مادرشوهرم به بهانه خام بودن من، بچه بودن من، بي دست و پايي من و هزار عيب ديگر كه به رويم مي گذاشت، عنان زندگي را از دستم گرفت و من تبديل به موجودي بي قدرت شدم كه حتي بر فرزند خود نيز تسلطي .نداشتم سال دوم، پس از گذشتن نوروز كه آن نيز سوت و كور سپري شد، او بچه را كه حالا يك ساله شده بود، نزد خود برد .و شب و روز او را به دنبال خود به مطبخ، حياط و اين سو و آن سو مي كشيد. در آن زمان پستانك وجود نداشت براي بچه ها با پارچه و قند مك مكي درست مي كردند. مادرشوهرم مقداري قند يا نبات را در دستمال تنظيف مي پيچيد. دم آن را گره مي زد و به دهان پسرم مي گذاشت ولي قبل از آن، براي آن كه بچه ام زودتر آرام شود و گريه .اش بند بيايد، اول آن را به دهان خود مي برد و خيس مي كرد :مي گفتم .واي خانم، بچه نازك است. تو را به خدا اين را توي دهانتان نكنيد - :يا مي گفتم خانم، اين قدر اين بچه را توي حياط اين طرف و آن طرف نكشيد، سرما مي خورد. بگذاريد آب بيني اش را .بگيرم، بد است. يا پشت دست پاك مي كند. زشت است :ابرو بالا مي برد و مي گفت وا! انگار كه ما بچه بزرگ نكرده ايم. از آب دهان من بچه مريض مي شود؟ پس چرا باباش مريض نشد؟ ماشاالله - .چهار ستون بدنش قرص و محكم! بچه بايد بدود و بازي كند. زمين بخورد تا بزرگ شود :يا مي گفت باباش بچگي يك دقيقه توي خانه بند نمي شد. دائم توي كوچه گل بازي مي كرد. حالا هم كه مي بيني هزار - .ماشاالله عين رستم. آدم حظ مي كند به يال و كوپالش نگاه كند :يا با بغض مي گفت دماغش در آمده كه در بيايد! من كه نمي توانم هر دقيقه فين بچه را بگيرم، هزار كار دارم! انگار خواستگار آمده، - !از خودمان كه رودربايستي نداريم :مي گفتم موضوع رودربايستي نيست. بچه بايد تميز باشد كه مريض نشود. تا بشود توي صورتش نگاه كرد. آدم رغبت - .... نمي كند :حرفم را قطع مي كرد نترس جانم. توي رويش هم نگاه مي كنند كاكا هم مي گويند. به تو قول مي دهم با همين فين آويزان، منتش را - بكشند. مگر پدرش بد از آب درآمده؟ قول مي دهم دخترهاي اعيان و اشراف ولش نكنند. مجيزش را بگويند و زير .پايش بنشينند خوب منظورش را مي فهميدم. متوجه تيزي كلامش مي شدم. دلم مي خواست جواب دندان شكني به او بدهم. ولي نمي دانستم چه بگويم؟ از دعوا و مرافعه وحشت داشتم. مي ترسيدم رحيم مكدر شود. از عاقبت كار مي ترسيدم. من .كه زير بار فلك نمي رفتم، از اين پيره زن حساب مي بردم. لب ها را به هم مي فشردم و به اتاقم باز مي گشتم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🌹 يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
صلی‌الله علیک یا رسول الله 🌺میلاد رسول اکرم ص بمحضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف و تمام عاشقان حضرت تبریک تهنیت عرض میکنم 🌺 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
🌺ولادت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد 🌺 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
236 ❣امیرالمومنین علیه‌السلام مى فرماید: ▫️وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِير فِي يَدِ مَجْذُوم 💠به خدا سوگند اين دنياى شما در نظر من از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد پست تر است. ✍«عِراق» با كسره و ضمه عين، جمع «عَرق» (بر وزن فرق) به معناى استخوانى است كه گوشت آن را كنده باشند. امام عليه السلام با اين تشبيه كه بيان فرموده رساترين تعبير را در مورد تنفرش از زرق و برق دنيا ذكر كرده است. استخوان بى گوشت ارزشى ندارد به ويژه اگر استخوان حيوان نجس العين مانند خنزير باشد و مخصوصاً اگر در دست انسان بيمار مبتلا به جذام باشد كه همه از وى فرار مى كنند! سوگندى كه در آغاز اين سخن آمده و تعبير به «دنياكم» (دنياى شما) مطلب را روشن تر مى سازد. 🌸🌼🌸🌼 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جشن بزرگ تهرانی‌ها در روز میلاد پیامبر مهربانی 🔹جشن بزرگ میلاد حضرت محمد(ص) امروز سه شنبه ۱۱ مهرماه از ساعت ۱۵ در میدان حضرت ولیعصر(ع) با حضور جمعی از مداحان اهل بیت(ع) و اجرای سرود، شعرخوانی، گروه دف‌زنی و ...برگزار می‌شود. 🔹همچنین به‌مناسبت این میلاد فرخنده، بیش از ۳۰۰ ایستگاه پذیرایی و فرهنگی با ده‌ها برنامه شاد و مفرح حدفاصل میدان شهدای هفت تیر تا میدان حضرت ولیعصر(عج) میزبان محبان پیامبر مهربانی خواهند بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
رسانده‌ام به حضور تو قلب عاشق را دل رها شده از محنت خلایق را دلی که پر زده تا آستان احسانت که غرق نور اجابت کنی دقایق را نگاه کن به دلی خسته از تحیر و جهل ببار جرعه‌ای از کوثر حقایق را نگاه و مرحمت تو به دل بها داده و با رضای تو دارم رضای خالق را مرید صبح نگاه تو می‌برد از یاد مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟ تویی تو ضامن صبح سعادت شیعه تویی تو روشنی هر عبادت شیعه تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می‌شد دلیل‌ها همه با عشق مستند می‌شد تو آمدی پر و بالی دهی به این دل‌ها به پای درس تو هفت آسمان رصد می‌شد خوشا به حال دلی که عروج را فهمید مسیر روشن تو از بهشت رد می‌شد میان آن همه شاگرد شد سعادتمند کسی که مذهب عشق تو را بَلَد می‌شد نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی تجلیات الهی، الی الابد می‌شد شده‌ست جلوه‌گر از هر کرانه آیاتت جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت سر ارادت ما و غبار صحن بقیع همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع همان دیار الهی که از نسیم خوشش شده‌ست شهر مدینه پر از شمیم ربیع «و یطعمون علی حبّه…» نمایان است کرانه‌های کرامت چه بی‌کران و وسیع گدایی حرمش اعتبار هر عاشق امید ماست توسل در این سرای رفیع کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است سر ارادت ما و غبار صحن بقیع مگیر از دل من یا رب این سعادت را گدایی حرم اهل‌بیت عصمت را غبار مقدم تو عطر آشنا دارد برای دیده‌ام اعجاز کیمیا دارد گدای خانه به دوش توام، قبولم کن گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟ دگر چه جای گلایه ز فقر می‌ماند کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد دل شکستۀ من حرف‌های ناگفته دل شکستۀ من شوق التجا دارد کسی که بوده تمام وجودش از جودت در آستانه‌ات امشب دو خط دعا دارد همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع همیشه حسرت دیدار کربلا دارد چه می شود همۀ عمر با شما باشم غبار صحن تو و صحن کربلا باشم 🔸شاعر: eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
حق چودیدآن نورمطلق درحضور آفـریـد از نـور او صـد بحـر نـور آفرینش را جز او مقصود نیست پاک دامـن تر ز او موجود نیست eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
دوستان عزیز سلام شبتون بخیر .... دوستان عزیز از صلوات های دیشب ۷ هزار تاش مونده (البته تا به دوتا ختم برسد) ان شاءالله حاجت روا بشوییداگر دوستی قصد همراهی داره بسم الله اجرتون با حضرت زهرا سلام الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
آخر شب سرد ما سحر می‌گردد مهدی به میان شیعه برمی‌گردد 😍🤲 @hedye110
🪴 🌿﷽🌿 پسرم كم كم زبان باز مي كرد و فحش ها و سخنان ركيكي كه مادربزرگش به شوخي و جدي بر زبان مي آورد، اولين كلماتي بود كه فرا مي گرفت. پيره زن برخلاف ميل من او را به دكان سبزي فروشي، بقالي و قصابي مي برد. با كاسب هاي محل سرشاخ مي شد و به آن ها فحش و ناسزا مي داد. پسرم آن كلمات را به سرعت فرا مي گرفت. به علاوه حرف ها و شوخي هاي مادرشوهرم نيز هميشه با فحش و كلمات ركيك همراه بود. كلماتي مثل پدرسوخته، پفيوز، حرامزاده مثل نقل و نبات از دهانش مي ريخت و پسرم نيز اگر چيزي را كه مي خواست به او نمي داديم، در به كار بردن اين كلمات كوتاهي نمي كرد. پدرش هم از شنيدن اين كلمات كه از دهان بچگانه او شيرين مي نمود، :لذت مي برد و مي گفت .بگو الماس. بگو تا بدهم - و بچه نيز باز تكرار مي كرد و خوراكي پاداش مي گرفت. مادر و پسر از خنده ريسه مي رفتند. من خشمگين به او مي‌گفتم .عزيزم، اين حرف ها بد است. ديگر نزني ها! اگر يك دفعه ديگر حرف بد بزني كتكت مي زنم - زبانش را بيرون مي آورد. باسنش را قر مي داد و دهن كجي مي كرد. توي دهانش مي زدم. مادربزرگ به حمايت از او در آغوشش مي كشيد و نبات را در دهان خيس مي كرد و به او مي داد. مي دانستم دهاني كه بايد بر آن بكوبم دهان آن پيره زن است ولي چاره نداشتم. هميشه اشك و آب بيني پسرم مخلوط بود، يك بار، دو بار، ده بار، او را .تميز مي كردم ولي باز پاي برهنه سر حوض، دم در كوچه و توي حياط و مطبخ ولو بود دوباره آش همان مي شد و كاسه همان. دست ها ترك خورده، سر زانوها سياه و هميشه چرك صورتش از اشك او شيار شده بود. چه كنم، در اقليت بودم. زورم نمي رسيد. نه به رحيم و نه به مادرش. مي ديدم كه هيچ يك اصلا .متوجه بدي و خوبي كارهاي پسرم نيستند براي آن ها همه چيز اين بچه، طرز رفتار او، طرز صحبت او، همه و همه عادي و طبيعي بود. سعي مي كردم به او ياد :بدهم كه مرا خانم جان صدا كند ولي مادربزرگش مرتب مي گفت !الماس جان نكن، ننه ات دعوايت مي كندها - :انگار با من لجبازي مي كرد .الماس جان بگذار من برنج را دم كنم، جيزه. مي سوزي ها! .... برو پيش ننه ات - او تلو تلو خوران با پاي برهنه دست ها را به لبه پله هاي مطبخ مي گرفت و كثيف و خاكه زغالي به سراغ من مي آمد. شب ها، وقتي كه توي اتاق دور هم مي نشستيم، هنگامي كه رحيم مشق خط مي كرد و من گلدوزي مي كردم، جلو :مي آمد و مي گفت .ننه بده - :سرش داد مي كشيدم باز گفتي ننه؟ درست حرف بزن تا بدهم؟ :بچه طفل معصوم مي زد زير گريه. مادرشوهرم چشم ها را در كاسه مي چرخاند و با رنجش مي گفت .وا؟ چه اداها؟ تا بچه به طرفش مي رود او را مي چزاند. اشكش را در مي آورد. بيا ننه، بيا بغل خودم - :بچه قهر مي كرد و مي رفت بغل او. رحيم با خونسردي به مادرش مي گفت .خوبه ديگر. تو هم روغن داغش را زياد نكن - :و خطاب به پسرم ادامه مي داد !خوب، اين دلش مي خواهد بگويي خانم جان. تو بگو خانم جان و خلاصمان كن. هي ننه ننه مي كني، تخم سگ - حكايت غريبي بود. خون مي خوردم و دم برنمي آوردم. چه كسي بايد اين بچه را ادب كند؟ چه كسي بايد اين مادر و پسر را ادب كند؟ كوشش هاي من فايده نداشت. همان قدر كه من از رفتار آن ها تعجب مي كردم، آن ها هم از .ايرادهاي من حيرتزده مي شدند. زبان يكديگر را نمي فهميديم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: فرزند شايسته گُلى خوشبو از گُلهاى خوشبوى بهشت است.✨ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
مداحی_آنلاین_برکات_فوق_العاده_ذکر_صلوات_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.5M
♨️برکات فوق العاده ذکر صلوات 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @delneveshte_hadis110
┄┅─✵💝✵─┅┄ سلام به خدا که آغازگر هستی ست سلام برمنجی عالم که آغازگر حکومت الهی‌ست سلام به آفتاب که آغازگر روزست سلام به مهربانی که آغازگر دوستی‌ست سلام به شماکه آفتاب مهربانی هستید الهی به امید تو💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
مولایم مهدی جان در خانــه هاے خویش چہ راحتــــ نشسته ایم اما زدے تو خیمـہ بہ صحـــرا...حلال کن.... @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
🪴 🌿﷽🌿 .با دست به اتاق و حياط اشاره كردم :دست راست را به چهارچوب در گرفت. پيش خودم گفتم الان در چرب مي شود. نعره زد چرا نمي گذاري آدم توي خانه خودش راحت باشد؟ چه از جانم مي خواهي؟ چرا بهانه مي گيري؟ بچه يك ساله ادب مي خواهد؟ معلم مي خواهد؟ من كه نمي فهمم تو چه مي گويي. درست حرف بزن ببينم ته دلت چيست؟ من .همينم كه هستم، مگر از اول نديدي! من كه دنبالت نيامده بودم، آمده بودم؟ آمدي. ديدي. پسنديدي 😏😏 :شبي رحيم به مادرش گفت ننه، دلم هواي كله پاچه كرده. فردا بخوريم؟ - :مادرش ذوق زده گفت .آره ننه. پول بده برايت بگيرم - :گفتم .واي خانم چه كار مشكلي است! تميز كردنش كه خيلي سخت است. ول كنيد - :رحيم با لحني جاهلانه كه نمي فهميدم چرا روز به روز غليظ و شديدتر مي شد گفت .زكي. ننه ام كه خودش نمي پزد. صبح مي رود از بازار مي خرد - روز بعد، روز تعطيل بود. رحيم ساعت نه بيدار شد. مادرشوهرم قبلا صبح زود رفته و كله پاچه را نمي دانم از كجا خريده بود و آن را در مطبخ روي زغال گرم نگه داشته بود. از جا برخاستم و دو قاب چيني از ظروف جهيزيه ام برداشتم. به سوي آشپزخانه مي رفتم كه ديدم مادر رحيم كله پاچه را در سيني مسي دمر كرده و آن را هن هن كنان :از پله ها بالا آورد و روي سفره كنار نان سنگك و ترشي گذاشت. ظرف در دست ماتم برد. گفتم !خانم، من تازه داشتم قاب ها را مي آوردم. چرا توي سيني كشيديد؟ ظرف ها كه هست - رحيم چنان با ولع مي خورد كه اصلا حرف هاي مرا نمي شنيد. مادرش هم دست كمي از او نداشت. خنده كنان پسرم :را كنار خودش نشاند و گفت !الماس جان، بيا كله پاچه بخور جان بگيري. بببين چه خوشمزه است - يك لقمه كوچك درست كرد و به دهان او نهاد. بچه گريه كرد و دست او را پس زد. مادرشوهرم لقمه را به دهان :خود گذاشت و گفت .نخور، بهتر. خودم مي خورم - :آرام نشستم و پسرم را در آغوش گرفتم. دست و صورتش را پاك كردم. شوهرم گفت تو نمي خوري محبوب؟ - .نه ميل ندارم - :خنديد .چه بهتر، خودم مي خورم - از طرز رفتار آن ها دلزده بودم. وقتش رسيده بود حرفي را كه مدت ها سر زبانم بود بيرون بريزم. ديگر گفت و گو :و به گوشه و كنايه كافيست. بايد مسئله حل شود. گفتم رحيم جان بالاخره چه تصميمي گرفته اي؟ - :با تعجب در حالي كه لقمه اي را به دهان مي نهاد پرسيد چه تصميمي؟ راجع به چي؟ - :پرسيدم مگر وضع كارت خوب نيست؟ از دكانت راضي نيستي؟ - چرا، چه طور مگر؟ - خوب، قرار شاگرد بگيري. قرار بود بروي توي نظام. نمي خواهي بروي يك سر و گوشي آب بدهي؟ :در حالي كه لقمه را با ولع مي جويد گفت .اوهوم، مي روم. يك روزي مي روم - :مادرش پوزخند تمسخرآميزي زد. پافشاري كردم آن روز كي است رحيم؟ هر كاري وقتي دارد. تا جوان هستي بايد بروي. مي گويند درس خواندن دارد. خوب، - پس چرا زودتر نمي جنبي؟ :رحيم گفت مي گذاري يك لقمه بخوريم يا مي خواهي زهرمارمان كني محبوبه؟ - مادرش سير از جا برخاست و پشت بساط چاي نشست و با دست چرب چاي ريخت و براي اين كه موضوع را عوض :كند گفت .ول كن محبوبه جان. كله پاچه كه نخوردي. بيا اقلا چاي بخور - :با غيظ گفتم .نمي خواهم - از جا بلند شدم. به اتاق خواب خودمان رفتم و در بين دو اتاق را محكم به هم زدم. صداي مادرشوهرم را شنيدم كه با :لحني مظلوم، ولي با صدايي كه من هم بشنوم گفت وا! اين چشه؟ چرا همچين مي كند؟ - :رحيم گفت .ولش كن ننه. چاي بريز. البد دلش از جاي ديگر پر است :صداي هورت كشيدن چاي را مي شنيدم. مادرشوهرم گفت دلش از جاي ديگر پر است سر من خالي مي كند؟ - .صداي مادرشوهرم حالت پچ پچ به خود گرفت. باز داشت زير گوش رحيم مي خواند و او را پر مي كرد ناگهان در اتاق به شدت باز شد و يك لنگه آن محكم به ديوار خورد. مادرش را ديدم كه كنار پسرم ساكت بغل سماور نشسته و برق پيروزي در چشمانش مي درخشيد. رحيم پيراهن سفيد و شلوار و جليقه به تن داشت. مي خواست پس از صبحانه بيرون برود. كجا؟ نمي دانستم. كت او به ميخي بر ديوار اتاق آويخته بود. ابتدا فكر كردم آمده تا آن كت را بردارد. مثل هميشه دكمه هاي يقه و آستين هايش باز بود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>