eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🌹 يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🪴 🌿﷽🌿 باز صبح قدرت برخاستن نداشتم. به صورت رحيم نگاه نمي كردم. انگار يك نعش بودم. در آيينه به خود نگريستم و از رنگ چهره ام تعجب كردم. يكه خوردم. هر بچه اي حال نزار مرا مي فهميد. عجب اين كه اين انسان هايي كه مثل كرم در هم مي لوليدند، اين مردماني كه از اصول اخلاقي فرسنگ ها به دور بودند، انگار نه انگار كه مرا مي ديدند. كه حال مرا مي فهميدند. كه متوجه سكوت و بي اعتنايي من شده اند. سرشان به آخور بود. من مرغي بودم كه بايد .برايشان تخم طلا مي گذاشتم. همين براي آن ها كافي بود روز سوم بود. 💧💧💧💧💧 توي مطبخ بودم. بيهوده وقت گذراني مي كردم. سر خود را گرم مي كردم. رحيم از پله ها پايين آمد. .مي خواست با من صحبت كند. نمي خواستم رويش را ببينم. بلافاصله صداي پاي مادرش هم در حياط پيچيد آمد و بالاي پلكان كه به مطبخ منتهي مي شد ايستاد. دستش را به طاق كوتاه و قوسي بالاي پله ها تكيه داد و گوش :ايستاد. رحيم با التماس مي گفت .محبوب جان، امشب هم تعارف كن بمانند - !خودت تعارف كن، من چه كاره ام .تا تو تعارف نكني كه نمي مانند - :پشت به او كردم و گفتم .ديشب كه خوب بي تعارف ماندند .اما حالا پسرخاله مي خواهد برود :با پوزخند گفتم .الان؟ دم ظهري؟ حالا وقت رفتن به ورامين است؟ نترس، تعارف مي كنند. اگر تو هم بگويي بروند نمي روند - :مادرش در حالي كه روي يك پا تكيه مي كرد، تلق تلق كنان از پله ها پايين آمد و با صداي خشمناكي گفت چي چي را تعارف كند بمانند؟ پدر من در آمد بسكه ديگ بالا و پايين گذاشتم. كنگر خورده اند و لنگر انداخته - .اند براي نخستين بار دلم مي خواست دست به گردنش بيندازم و صورت چروكيده او را ببوسم. مثل اينكه فرشته رحمتي :بود كه خداوند از آسمان براي من فرستاده بود. رحيم صدايش را بلند كرد و به سوي مادرش چرخيد !به تو چه مربوط است؟ نمي خواهد توديگ بالا و پايين بگذاري - وقتي پاي منافع خودش در ميان بود، چشم به روي مادر و احترام مادري هم مي بست. خوب مي دانست چه طور .مادرش را سر جاي خود بنشاند. زماني عرق مادر و فرزندي در او بيدار مي شد كه پاي من به ميان مي آمد حرف نمي زدم. ديگر نمي گفتم ساكت باشيد، آهسته صحبت كنيد. ديگر نمي گفتم زشت است، مهمان ها مي شنوند. !زيرا كه گناه اين سر و صدا به گردن من نبود. من در پذيرايي كوتاهي نكرده بودم. از هيچ جهت :مادرش در حالي كه گردن و كمر خود را پيچ و تاب مي داد پرسيد حالا چه شده كه آقا اين قدر براي پسرخاله پستان به تنور مي چسبانند؟ :رحيم متوجه نيش كلام او شد و گفت .دهانت را چفت كن - .من خودم را سرگرم فوت كردن هيزم هاي زير ديگ كرده بودم !چفت نمي كنم. پدرم درآمد. ببين شب ها توي اين انباري ساس ها چه به سرم آورده اند - آستين يك دست خود را تا آرنج بالا زد. الحق و الانصاف كه ساس ها پدرش را در آورده بودند. تمام دستش گله به :گله سرخ و متورم بود. ادامه داد تمام بدنم را تكه پاره كرده اند. شب تا الهه صبح راه مي روم. سر و سينه و پشتم را مي خارانم. به تو بگويم رحيم، .مبادا تعارفشان كني ها! ..... اگر هم خودشان ماندند، من امشب مي آيم توي تالار پيش كوكب مي خوابم .دلم خنك شد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
و چنین فرمود مهربان پروردگار اگر چشم تو می دید آنچه را برای اولیای خود آماده کرده ام قلب تو آب می شد و جان تو به شوق از تن به در می رفت این ها پاداش دلی است که تنها به من گره خورده و فقط مرا در خود جای داده eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
قرائت ۷ بار سوره نصر+۷ صلوات برای پیروزی و موفقیت و سلامتی رزمندگان و مسلمانان فلسطین🤲🙏🙏 اللهم انصر الاسلام و المسلمین بحق محمد و آل محمد🤲 @delneveshte_hadis110
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امیرالمومنین‌امام‌‌علی علیه‌السلام فرمودند: جز اين نيست كه دل نوجوان همچون زمين ميان تُهى است؛ هرچه در آن افشانده شود، همان را مى‌پذيرد.✨ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 استاد پناهیان "نابـــودی اسرائیل قبــــــل‌از ظهور" یابن‌الحسن! پای‌قدمت نابودشان خواهیم‌کرد... ــــــــــــــــــــــــ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
مداحی_آنلاین_مردن_تمام_شدن_نیست_استاد_فاطمی_نیا.mp3
1.72M
♨️مردن تمام شدن نیست. مردن به گشایش رسیدن است؛ از قفس پریدن است 👌 بسیار شنیدنی 🎙آیت الله 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @delneveshte_hadis110
غم و شادی ۱۴_1.m4a
11.78M
وشادی 💫 قسمت ( چهاردهم) علت شادی مؤمن 🍂 حاجیه خانم رستمی فر @delneveshte_hadis110
دیدید این دکتر مهندسایی که هر وقت میخوای باهاشون صحبت کنی و میگی چه خبر؟ میگن والا صبح تا شب دنبال کارا و پروژه های جدیدم هستم، مهم‌ترین و بهترین پروژه ای که باید روش کار کنیم، [خودمون هستیم...]🌷 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
خاطره‌‌ حجت‌الاسلام سید احمد خاتمی از آیت الله مرحوم میرزاهاشم آملی: در اواخر عمر شریف آیت الله میرزاهاشم آملی شاگرد ایشان بودم ایشان یک‌مرتبه فرمودند: اوایل انقلاب خدمت امام رسیدم و به ایشان عرض کردم که من کهولت سن دارم و در توان من نیست که در سرحدات بجنگم اما اگر ۱۰۰ نفر طلبه را به من بدهید بعد از ۱۰ سال همه آنها را مجتهد تحویل میدهم. امام از این مساله خیلی استقبال فرمودند اما من گفتم ۴ شرط دارم. ۱. همگی این ۱۰۰ نفر از قم خارج شوند و در مانند دماوند تحصیل کنند و تحت نظارت من باشند. امام موافقت فرموند. ۲.شهریه این طلاب ۲ تا ۳ برابر بشود که دغدغه ی مالی نداشته باشند. امام موافقت فرموند. ۳. منبر رفتن بر این طلاب حرام شود و شبانه روز هیچ اشتغالی بجز تحصیل نداشته باشند. امام موافقت فرموند. ۴. هیچ یک از این طلاب اخبار رادیو و تلویزیون و روزنامه ها را نبینند و نخوانند. امام در این لحظه با صدای بلند فرموند ما چنین مجتهدی نمی‌خواهیم. eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
آقاجان یا صاحب الزمان! ما که سایۀ امنیت روی سرمان است، حال مادری را که نمی‌داند یک لحظه بعد، فرزندش شیر می‌خورد یا تیر، چه می‌فهمیم؟!... 😭
❤ هر صبح، به شوق عهد دوباره با شما چشمم را باز میکنم عهد میکنم با شما، هر روز که میگذرد، عاشقانه تر از قبل چشم به راهتان باشم... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
. . -من‌این‌کد‌را‌به‌شما‌میدهم که‌هرکس‌بخواهد.. به‌آقا‌نزدیک‌شود‌اولین‌راهش‌ کنترلِ‌چشم‌است! چشم‌گناه‌بین.. امام‌زمان(عج)بین‌نمیشود!💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر مرا هیچ نباشد، نه به دنیا، نه به عقبی، چون تو دارم، همه دارم، دگرم هیچ نباید ♥️
❤️ دل داده ام ز دست ڪہ دلداده ام ڪنے افتاده ام بہ پات ڪہ افتاده ام ڪنے سالڪ ڪہ بے تو راه بہ جایے نمے برد باید خودت مسافر این جاده ام ڪنے
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیرد قـرار خوشم چون که باشی مرا در کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🏴🏴🏴 @hedye110
حیف از این آقا که بی‌یاور میان ما رهاست بر دلش هر دم هجوم غصه ها و اشکهاست خوشحال آنکه با اخـلاص گـردد نوکـــــرش بر لبش گوید دمادم حضرت مهدی کجاست ‌‌@emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
🪴 🌿﷽🌿 پسرخاله و اهل بيتش رفتند و رحيم هم همراه آن ها رفت تا راهيشان كند و برگردد :ظهر شده بود. با مادرشوهرم در اتاق نشسته بوديم. ناگهان بي مقدمه پرسيد !محبوب، چه قدر رنگت زرد شده! پژمرده شده اي - با اين تصور كه چون ساس ها بدنش را تكه پاره كرده اند از پسرخاله دلگير است و با من همدردي خواهد كرد، درد :دلم باز شد، زدم زير گريه و گفتم .از دست رحيم - رحيم؟ مگر چه كار كرده؟ - :هق هق كنان گفتم .چه كار كرده؟ شب ها مي رفت سراغ كوكب - :گفتم و پشيمان شدم. مادرشوهرم چشم ها را دراند وا، چه حرف ها! حالا ديگر براي ما رنگ در مي آوري؟ .رنگ نيست خانم. چه رنگي؟ ننگ است - :با خونسردي گفت .نه جانم. خيال كرده اي. نه رحيم اين كاره است، نه كوكب .خودم ديدم خانم. من كه بچه نيستم. شب ها تا صبح بيدار بودم - خوب، اگر راست مي گويي مي خواستي بروي يقه اش را بگيري و از بغل او بكشي بيرون. چرا نرفتي؟ مي - .خواستي بروي آبروي هر دو را بريزي راست مي گفت. چرا نرفتم؟ چون ممكن نبود. فكر آن هم براي من ثقيل بود. هرگز نمي توانستم. قادر نبودم چنين .كاري بكنم .مي ترسيدم پدر كوكب بيايد و خون به پا شود - .نه جانم. مي ترسيدي مجبور بشود او را عقد كند - .عقدش كند؟ اين آشغال را؟ مگر من مرده باشم كه او را عقد كند - اعتراض مي كردم و از دست خودم در عذاب بودم. براي چيزي مي جنگيدم كه ديگر برايم ارزشي نداشت و با اين .همه دلم مي خواست پيروز شوم چرا نبايد عقدش كند؟ چرا ناراحت مي شوي؟ مگر او ناراحت شد كه تو آمدي نامزدش را از چنگش در آوردي؟ مگر تو رحيم را قر نزدي؟ .من قر نزدم. خودش او را نمي خواست. حالا كه از من سير شده، دنبال قر و اطوار اين زنيكه افتاده - خودم از كلمات سبكي كه از دهانم خارج مي شد، از سر و كله زدن با اين زن، از خودم تعجب مي كردم. مي ديدم كه :قدم به قدم در مرداب فرو مي روم و باز نمي توانستم جلوي زبانم را بگيرم. با خنده گفت چه طور قر و اطوار براي تو خوب بود، براي كوكب بد است؟ خب، همه چيز خوب را مي خواهند. پسرم خوشگل است. خوش بر و رو است. زن ها و دخترها ولش نمي كنند. تقصير او چيست؟ چه طور براي تو خوب بود، براي كوكب اخ است؟ هركس پول ندارد، دل هم ندارد؟ :از جا بلند شدم .تا من باشم ديگر براي شما درد دل نكنم. من همين امروز تكليفم را با رحيم روشن مي كنم مثل شير غران در اتاق تالار بالا و پايين مي رفتم. مادرش در حياط مي رفت و مي آمد و غرغر مي كرد. پسرم ولو بود. گاهي دنبال مادربزرگش مي دويد و گاه به سراغ من مي آمد. از رفتار ما سر در نمي آورد. در باز شد و رحيم :وارد شد و خطاب به مادرش گفت رفتند. حالا خيال راحت شد؟ - :مادرش گفت !چرا خيال من راحت بشود؟ خيال خانمت راحت تر شد. بيا ببين از صبح تا به حال چه قشقرقي راه انداخته - :رحيم گفت .غلط مي كند - خشمناك پله ها را دو تا يكي طي كرد و بالا آمد. هوا لطيف و بهاري بود. بوي بهار مي آمد. در اتاق را به هم زد و .وارد شد :رو به روي من ايستاد و گفت آخر بگو ببينم حرف حساب تو چيست؟ - :پرسيدم راستي راستي نمي داني چيست؟ خجالت نمي كشي؟ - چه كار كرده ام كه خجالت بكشم؟ آدم كشته ام؟ - خيال كردي من احمق هستم؟ نفهميدم شب ها كجا مي رفتي؟ - حتي رغبت نمي كردم اسم او را بر زبان بياورم. انتظار داشتم رحيم حاشا كند. ثابت كند كه اشتباه كرده ام. ولي او با :خونسردي گفت خوب، رفتم كه رفتم. خوب كردم كه رفتم. حالا چه مي گويي؟ - :با چشماني كه مي خواست از حدقه بيرون بزند، به او نگاه كردم و فرياد زدم رفتي كه رفتي؟ حيا نمي كني؟ زنت را گذاشته اي رفته اي معلوم نيست كجا! تازه گردن كلفتي هم مي كني؟ به تو - نگفت برو گمشو؟ .نه كه نگفت. خاطرم را مي خواهد - :پشت به او كردم و ادايش را درآوردم خاطرم را مي خواهد. بس كن رحيم، شرم نمي كني؟ اين زن خجالت نكشيد؟ حيا نكرد؟ - !مگر تو خجالت مي كشيدي؟ تو هم كه مثل او بودي - مگر چه كار كردم؟ به اتاقت آمدم؟ - .آب گير نياوردي، وگرنه شناگر ماهري بودي - :تير به هدف خورد. آه از نهادم برآمد. خودم كردم كه لعنت بر خودم باد. گفتم .راست مي گويي. لياقت زن پست فطرتي مثل من شوهري مثل توست - :صدايش به فرياد بلند شد زبانت دراز شده؟ هار شده اي؟ چي شده؟ چه از جانم مي خواهي؟ - .چشمانش دريده، مثل حيوان نري بود كه ماده اش را از او جدا كرده باشند آه كه چه قدر از جزء جزء بدن او و از آن دست هاي زمخت و بدقواره نفرت داشتم. آيا اين همان رحيم بود؟ :گفتم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
و چنین فرمود مهربان پروردگار به من اعتماد داشته باش، از من مگریز زبانت را با نام من دلت را با عشق من و قلبت را با یاد من تازه کن، من دوست آن کسم که دوستم بدارد من همنشین آن کسم که با من بنشیند من همدم آن کسم که با من مانوس شود eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا که نیکوتر عملی از آن وجود ندارد.✨ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻رسانه فلسطینی: 3 میلیون ایرانی به عنوان داوطلب برای مبارزه با اسراییل ثبت نام کرده اند ⭕️با ارسال به 3000212 در پویش حامیان فلسطین شرکت کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @hedye110
🔸اللَّهُمَّ... وَفِّقْنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا ... لِ... انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ ... وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعيِفِ ، وَ اِدْرَاكِ اللّهيِفِ. 🔸خداوندا❗️... امروز ما را ...به نكوهش و سرکوب باطل و يارى و بزرگداشت حق... و کمک به ناتوان، و فريادرسى مظلوم موفق فرما. 🔺نیایش هجدهم eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
چهار چیز را پیش از چهار چیز غنیمت شمار! جوانی پیش از پیری صحت پیش از بیماری توانگری پیش از فقر و زندگی پیش از مرگ! @delneveshte_hadis110