| دِلـ نِوِشـته |
هنوزم باورم نمیشه یعنی واقعا این من بودم که #اربعین #پای_پیاده #حرم اومدم؟!
تو صدات دعوت
و من شرمنده ازین
تاخیرم...
تو هیاهوی زمونه
با خودم
درگیرم....
و دوباره شروع شد...
#اللهم_الرزقنا_حرم
گفتمان...
یک روز گذشته؟!
یک هفته؟!
یک ماه؟!
و تو حتی روبروی
حرم
دلتنگی...
.
اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش گوش دارد،
بگوییم:
"فرشته ها در حال نوشتن هستند..."
نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، "مراقبت خدا" را در نظر دارد!
قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خدا!
ماشین را ول کردی به امان خدا!
خانه را ول کردی به امان خدا!
و اینطور شد که "امان خدا" شد:
مظهر ناامنی!
ای کاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امان خداست....
#نون_هاء
@delneveshteh
هدایت شده از سنگرانتفاضه| رحمت نژاد
باران که شروع میشد
علی(علیهالسلام) زیر باران میایستادند تا جایی که سر، ریش و لباسشان خیس میشد.
کسی گفت: ای امیرالمومنین! به سرپناهی بروید.
فرمودند: این آبی است که از نزدیکیهای عرش آمده است.
اصولکافی، جلد۸، صفحه۲۴۰
"داره بارون میباره":)
| دِلـ نِوِشـته |
باران که شروع میشد علی(علیهالسلام) زیر باران میایستادند تا جایی که سر، ریش و لباسشان خیس میشد
اگه بارون بارید...
مراقب خودتون باشین...♡
.
وقتے ڪار فـرهنگۍ را شـروع میڪنیمـ
با اولیـن چیزے ڪہ بایـد بجنگیمـ خودماݧ هستیمـ...
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#کار_فرهنگی
#نون_هاء
@delneveshteh
.
#کربلایی
سلام!!!
ببخش رفیق بی معرفتت را،
یادت هست تا قبل از رفتنم
چطور هر شب جمعه
خودم را به درو دیوار میزدم
که به تو برسانم
تا دلت برای خواهرت
بسوزد و وساطت برایش بکنی؟!
.
.
.
اما حالا چه؟!
رفتم...
توراهم نمیدانم،با خودم بردم؟نبردم؟
ولی به یاد تو،امید اکبری،ابالفضل شیروانیان،مسلم خیزاب،زینب کمائی و...همه رفقا بودم...
.
.
.
درخواستم از تو چه باشد خوب است؟!
سفر کربلا؟!
نه،فعلا نمیخواهم...
خبرداری دیگر؟
همین جا #کربلا به پاست،
و من
هنوز نمیدانم
روی سینه
#حسین_زمان
نشسته ام
یا نه...
#خودم_نوشت
#نون_هاء
#گلستان_شهدا
#شهید_علیرضا_کریمی
@delneveshteh