eitaa logo
دلنوشتـه🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
799 ویدیو
11 فایل
بـسـم الله الـرحمن الـرحیم حرمت بس که شبيه است به محراب نماز هرکه آمد به تماشاي تو در سجده فتاد کپی با ذکر صلوات آزاد حرفاتونو اینجا میخونم payamenashenas.ir/delneveshtehrj
مشاهده در ایتا
دانلود
✨مهربان باش! این بهترین نشانه ی قلب های پاک است... خوبی اش اینجاست که اگر کسی به روی خودش هم نیاورد، غمی نیست! سرت را بالا بگیر! تو.. تا آخر ِعمر بوی انسان خواهی داد!💚
4_5865946958555774990.mp3
7.59M
✨خـواب بودمـ خواب دیدمـ مُرده امـ #ابراهیم_نعیمـی_راد💚 گشتمـ ازخودبیخود ازبوے حسین مـن ڪجا ودیدن روے حسیـن اللهـم الرزقنـا شفاعة الحسیـن یومـ الورود #ڪپے_صوت_باذڪر_آیدےڪانال ✍ @delneveshtehrj
✨_ دلگیره هااا . . . + آسمونِ دلت یا آسمونِ شهر ؟ _ هر دوش ! 💚
✨ ـ00:00 #هواےحرم‌ من همان خسته بي حوصله غم زده ام آدم بد قلقي كه رگ خوابش حرم است... #فقط_بریمـ_ڪربلا💚
✨جمعه یعنی حال من درگیر دلداری که نیست در هوایش جان و دل تا قعر آتش می رود... #پروانه_حسیني #السلامـ_علیڪ_یابقیة_الله💚 ✍ @delneveshtehrj
✨باور كن دلت كه تنگ باشد ، هيچ چيز آرامش نمى كند ... فقط يک تو مى خواهد كه نميرد ...💚
✨صبح ها لبخندی بچسبانید گوشه لبتان! دلیلش مهم نیست اصلا نيازي به دليل ندارد لبخند است دیگر هفت خان رستم که نیست!💚
✨این چیست که چون دلهره افتاده به جانم حال همه خوب است، من اما نگرانم ... فاضل_نظری💚 ✍ @delneveshtehrj
✨حضرت آیت الله بهجت (ره) : بعضی شروع به اوراد و اذکاری می‌کنند ، تا امام زمان«عج» را ببینند چه اصراری بر دیدن آن حضرت دارید؟ شما سعی کنید اعتقادتان به حضرت زیاد شود و ایشان از شما خشنود باشند #تلنگر_دلنوشته💚 ✍ @delneveshtehrj
دلنوشتـه🇵🇸
✨این چیست که چون دلهره افتاده به جانم حال همه خوب است، من اما نگرانم ... فاضل_نظری💚 ✍ @delneves
✨این چیست که چون دلهره افتاده به جانم حال همه خوب است، من اما نگرانم در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر مثل خوره افتاده به جانم که بمانم چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم ؟! انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم از سایه سنگین تو من کمترم آیا ...؟! بگذار به دنبال تو خود را بکشانم ای عشق ...! مرا بیشتر از پیش بمیران آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم  💚
‌‌ ✨خواب من و قرار من بی‌ تو به سر نمی‌شود ... #مولانا 💚 ✍ @delneveshtehrj
دلنوشتـه🇵🇸
#رمان_آشناے_غریب💞 #قسمتـ_چهارم #دلنوشته✨ مصطفی داشت با مجتبی حساب کتاب های شرکت باباشونو انجام مید
💞 ✨ مصطفی آروم داشت رانندگی میکرد همون جایی که استواری بهش آدرس داده بود گوشیشو برداشت زنگ زد بعد از کلی بوق که نزدیک به قطع شدن بود صدایی گرفته : بله ؟ مصطفی : سلام کجایید خانم استواری من دقیقا همون جایی هستم که آدرس دادید استواری با همون صدای گرفتش: با همون پراید مشکیتی؟ مصطفی : بله استواری : من دارم میبینمت پیاده شو دست بلند کردم بالا ساختمون نیمه کارم جلو این دکه ای مصطفی سریع وسط خیابون ماشینو ول کرد پیاده شد استواری رو که دید لبه ساختمون اون بالا نشسته بود یه لحظه تنش لرزید و سریع وارد ساختمونه شد پله ها رو تند تند بالا میرفت که وسط پله ها پاش گیر کرد خورد زمین : آخ نگاه به پاش انداخت روی زانو شلوارش پاره شده بود و پاش پیچ خورده بود ولی باهامون پای پیچ خوردش که درد خیلی زیادی داشت لنگ میزد و بالا میرفت و دفعه ای یه بار یه گوشه از درد پاش وایمیستاد چشمش به مصطفی که خورد گفت : چرا اومدی ؟مصطفی که دید روسری استواری از سرش در اومده فقط سرش پایین بود و گوشه ایستاد : یه شلمچه نرفتن که اینقدر ناراحتی نداره شما چرا این جوری میکنید استواری رو شو به طرف پایین ساختمون انداخت : به تو ربطی نداره یا امشب همین جا زنگ میزنی درستش میکنی یا همین جا شاهد سقوط منی مصطفی انگار دلش لرزید با حرف استواری کنی جلو تر رفت که پاش خورد به چیزی نگاه که کرد یه گوشی بود برداشتش : این گوشی مال شماست استواری نگاه گوشی داخل دست مصطفی کرد : آره مصطفی گوشی رو هر چی به کننده‌اش میزد روشن نمی شد :خاموشش کردین استواری که انگار سردش شده بود دستاشو محکم دور خودش پیچوند و ها کرد : آره خاموشش مصطفی رو همون خاکها نشست پشت سر استواری با فاصله‌ی زیاد : الان خانوادتون منتظرتونن نگران میشن روشنش کنید استواری خودمحور که روش اوت طرف بود : کسی نگران من نمیشه یه دفعه انگار دوباره گر گرفت داد زد : زود باش زنگ بزن به اون پیرکی تکلیفمو جلو خودم مشخص کن مصطفی نگاه ساعتش انداخت : الان خیلی دور وقته بیاید پایین از اون لبه فردا هم من هم شما حضورا میریم پیششون استواری داد زد و.کنی از اون گوشه جلو تر رفت مصطفی ترسید و بلند شد از سر جاش اما با همون آروم بودنش : آروم باشید شما درست میشه بیاید کنار الان زنگ میزنم استواری برگشت پشت سرشو نگاه کرد "سید مصطفی حسینی" ✍ https://eitaa.com/delneveshtehrj