دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
#سعدی💚
✍ @delneveshtehrj
دلنوشتـه🇵🇸
#رمان_آشناے_غریب💞 #قسمتـ_پنجم #دلنوشته✨ مصطفی آروم داشت رانندگی میکرد همون جایی که استواری بهش آدرس
#رمان_آشناے_غریب💞
#قسمتـ_پنجم (ادامه)
#دلنوشته✨
استواری برگشت پشت سرشو نگاه کرد : بزن منتظرم
مصطفی جوابشو از جیب کاپشنش درآورد و شماره فاتحی رو گرفت با چند تا بوق اولی جواب داد : سلام علیکم آ سید
مصطفی : سلام از بنده حاجی احوال شما چطوره
فاتحی : الحمدالله ، شما چطورین
مصطفی : خداروشکر عرضی داشتم خدمتتون
فاتحی : اگر بابت موضوع امروزه که با خود خانم استواری درست میگم فامیلیشون استواری بود؟
مصطفی : بله بله میدونم باهاشون صحبت کردید که نمیتونن این اردو رو برن اما حاجی من امروز خدمتتون عرض کردم با ماشین شخصی خودم پشت سر دانشجو ها هستم تا هر ساعتی راننده حرکت کرد پشت سرشم دهر جا هم وایساد می ایستم اصلا نگران این موضوع نباشید
فاتحی : نمیشه سید جان نمیشه الکی کشک که نیست شما خودتو واسه من مسئولیت داری اومدیم وسط راه خوابت برد یا خدایی نکرده اتفاق های دیگه
مصطفی : مسئولیتش با خودم حاجی ، با خودم هر اتفاقی که بیفته
فاتحی از اصرار های مصطفی تعجب کرده بود : دلیل این همه اصرارتو نمیدونم سید ، حالا فردا بیا با هم صحبت میکنیم
مصطفی: حاجی مهمه فردا بیام دیگه قبول کنید حاجی من خودتون میدونید نه اهل خواهشم نه التماس این دفعه برای بار اول و اجازتون خواهش میکنم
فاتحی سکوت مرده بود مصطفی گفت : حاجی هر چی شد با خودم مسئولیت خودم بچه ها همش با خودم فردا میام خدمتتون تعهد کتبی میدم
فاتحی : ای بابا سید نیاز نیست خودت برا من کاملا قابل اعتمادی
چشم فردا تشریف بیار حلش میکنیم
مصطفی خوشحال شد : چشم ازتون ممنونم لطف کردید
فاتحی : موفق باشی
مصطفی زحمت کشیدید یا علی
مصطفی که تلفنش تموم شد استواری با داد گفت : چی شد
مصطفی : شما از اونجا تشریف بیارید لطفا کنار حل شد فردا میرم پیششون
استواری کامل از رو لبه برگشت : منم میام
مصطفی : چشم حالا شما از اون لبه بیاید این طرف لطفا
استواری : راسته یا به خاطر اینکه بخوای منو از اینجا بکشونی اون طرف اینا رو میگی
مصطفی : راسته من دروغ ندارم به کسی بگم
استواری از لبه اومد کنار و روبرو مصطفی ایستاد و دستشو بلند کرد مصطفی همون جور که سرش پایین بود : چی شده ؟
استواری همون جور که دستش جلو مصطفی بود : گوشیم بده
مصطفی گوشی رو داد بهش و گفت : هوا سرده زودتر تشریف ببرید خونه روسریتونم افتاده اون گوشه کنار ستون
استواری رفت روسریشو برداشت و چون خاکی شده بود چند بار تکوندش و سرش کرد : خب شما برو دیگه من خودم میرم
مصطفی : الان دور وقته خودم میرسونمتون
استواری گوشیشو روشن کرد و انگار داشت تماس می گرفت گفت : نترس نمیپرم تو برو میرم خونه یه دفعه انکار پشت خط کسی جواب داد استواری دستشو به علامت هیس بالا آورد و ادامه داد : سلام حمید کجایی ؟
مصطفی دید داره با تلفن صحبت میکنه ازش فاصله گرفت و گوشه ای ایستاد نگاه صفحه کوششی کرد چون رو سیالات بود متوجه نشده بود مادرش بیش از هفده بار بهش زنگ زده میخواست زنگ بزنه که استواری اومد جلو مصطفی : تو برو فردا ساعت 9 دانشگاه میبنمت جلو بسیج
مصطفی : باشه پس ، فردا هستم در خدمتتون خدانگهدار
مصطفی داشت میرفت که استواری بلند داد زد : جلوت دیگه کسی نیست سر بلند کن از این پله ها نیفتی ...
"سید مصطفی حسینی"
✍ https://eitaa.com/delneveshtehrj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ #ویژه💔
🏴 #فاطمیه
⚠️ وظیفه ای بسیار بسیار مهم
این ایام رو از دست ندیما🙂
دعابرای فرج یادمون نره✨
#منتشرڪنیدحتےبدون_لینڪ
✍ @delneveshtehrj
⚜دوست داری ایام البیض 13 تا 15 رجب توی مشهد حرم امام رضا #مسجد_گوهرشاد اون هم مهمان آستان قدس رضوی معتکف بشی؟!
💌 #آستان_قدس_رضوی از 1 بهمن تا 14 بهمن از کل ایران اسم نویسی میکنه و بعد قرعه کشی میکنه و اسامی معتکفین رو اعلام میکنه و سه روز اعتکاف حرم امام رضا کههیچ هزینه ای هم نداره..!
💻سایت ثبت نام اعتکاف:
http://www.etekaf.aqr.ir
🔖توجه:
📆زمان اعتکاف ۱۳ تا ۱۵ ماه رجب هست
که میشه ۲۹ اسفند امسال و اول و دوم فروردین سال آینده
#به_واسطه_فورواردِاین_پیام_یک_نفرروامام_رضایی_ڪنید💚
همه گویَند محال است اَما...
دِلخوشَم من به مَحالاتِ رضا💔
#دلتنگیم_اقا..
✍ @delneveshtehrj
✨اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد
گرچه من تجربه ای از نرسیدنهایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
کیستم ، باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد
با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد
دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سالها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد.
#مولانا💚
#مخاطب_خاص_من
✍ @delneveshtehrj
✨همه ما یک نفر را داریم که نداریمش !
میدانید چه میگویم ؟
دوستش داریم
و با قلبمان میخواهیم کنارش باشیم ...
به یادش بیدار میشویم
و شب ، قبل از خواب ، به او فکر میکنیم ...
برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو میکنیم
و دوست داریم سبدِ دلتنگیهایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد ...
یک نفر که میخواهیم دنیا خالی شود ،
اما خودش باشد
کنار ما و بی حوصلگی هایمان ...
این یک نفر همانی است که با ما ،
ولی بی ماست ...
#زیورشیبانی💚
✍ @delneveshtehrj
✨ #شهدایی_دلنوشته
سر سفره عقد نشسته بوديم،💍😇
عاقد که خطبه را خواند، صداي اذان بلند شد.
حسين برخاست، وضو گرفت و به نماز ايستاد،
دوستم کنارم ايستاد و گفت: اين مرد براي تو شوهر نمي شود
متعجب و نگران پرسيدم: چرا؟
گفت: کسي که اين قدر به نماز و مسائل عبادي اش مقيد باشد، جاش توي اين دنيا نيست.
#شهیدحسین_دولتی💚
شادےروحشان صلوات
✍ @delneveshtehrj