eitaa logo
دلنوشتـه🇵🇸
8.8هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
801 ویدیو
11 فایل
بـسـم الله الـرحمن الـرحیم حرمت بس که شبيه است به محراب نماز هرکه آمد به تماشاي تو در سجده فتاد کپی با ذکر صلوات آزاد حرفاتونو اینجا میخونم payamenashenas.ir/delneveshtehrj
مشاهده در ایتا
دانلود
«‏أنا لا أضعف ‏ إلا حين أشتاقُ إليك...⁩» ‏من کم نمی‌آورم ‏مگر زمانی که دلتنگت شوم... ✍ ️@delneveshtehrj
 وَ اجْعَل سلامةَ قلوبنا فی ذِکْرِ عَظَمتکِ و فراغَ اَبدانِنا فی شُکر نِعْمَتک. (دعای 5) (خدایا) سلامت دل‌های ما را در یاد عظمت خود قرار ده و آسایش تن و صحت بدن ما را به شکر نعمت و سپاس‌گزاری خود بدار ✍ ️@delneveshtehrj
✨ در عشق باید از خودت تا بی نهایت بگذری از خود گذشتم خوب من، از تو چگونه بگذرم؟ ♥️ ✍ @delneveshtehrj
ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می رود از شهر زهرا نیمه شب، فرزند زهرا می رود زینب شده محمل نشین، با ناله های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می رود ✍ ️@delneveshtehrj
15.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ پشت پرده حضور نیروهای جهادی در بیمارستان‌ها! ⛔️ رازهایی که می‌خواهند فاش نشود! ‼️پرستاران چه چیزهایی را بر ملا کردند؟!
در سیـنه اگـر غصـه بـه اندازه‌ی عالـم دارم کافی‌ست بخندی که فراموش کنم غم دارم.. ✍ ️@delneveshtehrj
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادتت مبارک🌷 تاریخ تولد : 1373/01/06 تاریخ شهادت : 1396/01/04 محل شهادت : حما - سوریه شهید حسین معزغلامی ⁦❤️⁩ ✍ ️@delneveshtehrj
شیشه عطر بهار لب دیوار شکست و هوا پر شد از بوی خدا و من اینگونه دعایت کردم که خدا در همه جا، باز کنارت باشد. روزهای بهاریتون پر از اتفاقات خوب ✍ ️@delneveshtehrj
💎 یك شب مهتابی مردی قوزی از خواب بیدار شد. خیال كرد سحر شده، بلند شد و رفت حمام. از سر آتشدان حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نكرد و رفت تو. سر بینه كه داشت لخت می‌شد حمامی را خوب نگاه نكرد. وارد گرمخانه كه شد دید جماعتی بزن و بكوب دارند و مثل اینكه عروسی داشته باشند می‌زنند و می‌رقصند. او هم بنا كرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی كردن. درضمن اینكه می‌رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود که فهمید آنها از ما بهتران (اجنه) هستند. اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد. از ما بهتران هم كه داشتند می‌زدند و می‌رقصیدند از رفتار قوزی خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا آن روز رفیقش كه او هم قوزی بر پشت داشت، از او پرسید: تو چكار كردی كه قوزت صاف شد؟ او هم ماوقع آن شب را تعریف كرد. چند شب بعد رفیقش رفت حمام. تو گرمخانه دید اجنه آنجا جمع شده‌اند. خیال كرد همین كه برقصد از ما بهتران خوششان می‌آید. پس شروع به خواندن و رقصیدن کرد، از ما بهتران كه آن شب عزادار بودند اوقاتشان تلخ شد. قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش. آن وقت بود كه فهمید كار بی‌موردی كرده، گفت: ای وای دیدی چه به روزم شد، قوزی بالای قوزم شد... ✍ ️@delneveshtehrj
‌✨ Varlığınızda kıymetinizi bilmeyenleri yokluğunuzla terbiye edin كساني را كه بودنتان را قدر نميدانند با نبودتان ادب كنيد 🙂♥️ ✍ @delneveshtehrj
✨ با ماسخن ازجنت و فردوس نگویید ما ساڪن میڪده عشـــق حسینیم.. ♥️ @delneveshtehrj