هدایت شده از یادداشتهای یک طلبه|امیر خندان
12.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با حال خوش ببینید...
قسمتی از اذان صبح ۲۱رمضان، نجف اشرف...
وقتی خلق و زمان و زمین گریه میکنند...
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
یادداشتهای یک طلبه|امیر خندان
با حال خوش ببینید... قسمتی از اذان صبح ۲۱رمضان، نجف اشرف... وقتی خلق و زمان و زمین گریه میکنند... #
سال گذشته روزی بود تا محضر حضرتش باشیم..
نمیدانم بگویم این اذان است یا روضه
یکی از دوستان، چند دقیقه قبل متنی برایم ارسال کردند از حال و هوای دیشب و سحر ۲۱ رمضان در نجف...
بدون ویرایش و دخل و تصرف تقدیم میکنم👇👇👇
دیشب آسمان نجف بر علی گریست...!
و عجب گریستنی...!
و چه دیدنی بود معاشقه نمازگزاران حریمش و عزاداری و بر سر و سینه زدن عاشقان علی(ع) در زیر باران رحمت الهی ... همه غرق در رحمت و عشق...
چه زیبا بود نقش برجای مانده گلِ مهرهای خیس شده بر سنگ های سفید صحن مولا ... و جمع کردن آب کف پای زوار برای تبرک توسط عده ای دیگر...
باران با تمام قدرتش می بارید به گونه ای که نباید کسی تاب ماندن زیر آن را می داشت اما غافل از اینکه اینان عاشق اند و بی خیال و فارق از دنیا و ما فیها در حال عشق بازی با معشوق...!
ماه رمضان و ماه رحمت... شب قدر... شب شهادت پدر و یتیمی امت... و باران... خدا میخواست سنگ تمام بگذارد برای به استجابت رسیدن دعاهای زوار علی اش...!
چشمان آسمان آنچنان با شدت باریدن گرفت که معلوم بود بغض دیرینه ی بر دل نشسته اش اکنون فرصت شکستن پیدا کرده بود...
بغضی از غم و حزن و ماتمی جان سوز و طاقت فرسا... که بیش از ۱۴ قرن هر سال در شب ۲۱ رمضان تازه می شود...
راستش را بخواهی به گمانم از همان هنگامه اذان سحر ۱۹ رمضان و ندای اشهد ان علیا ولی الله مؤذن حرم و زمزمه تهدمت والله ارکان الهدای زوار و عزاداران علوی ، آن هنگام که چراغ های حرم در عزای عظمای ولایت رنگ خاموشی به خود گرفتند و حرم مولای متقیان رنگ خون به خود گرفت، از آن هنگام دل آسمان گرفته بود و دنبال شانه ای برای سرنهادن و فرصتی برای گریستن بود، اما بغض خود را فروخورده بود و صبر پیشه کرده بود... مثل مولای خود علی(ع)...! که عمری در فراق زهرایش خار در چشم و استخوان در گلو ، جرعه جرعه جام صبر نوشید و در غربت و قحطی بی یاوری و بی کسی ، درد و دل ها با چاه کرد...
ای که اف به این جماعت که یکی وفا ندارد
که برون ز چاه آرد سخنان مرتضی را...!
به جز از دخت پیمبر چه کسی به پشت در رفت
که دفاع کند ز مولا ، که به سر برد وفا را...
نمیدوانم...! شاید هم نه! هیچ بعید نیست این بغض گلوگیر و داغ سنگین یادگاری باشد از سحر ۱۹ رمضان سال ۴۰ هجری که چون گنجی پنهان در اعماق سرزمین دلش نهفته بوده ...
آخر او شاهد وقایع سحرگاه مسجد کوفه بوده است
و به راستی چه کسی جز سپهر با آن دل وسیع آسمانی اش طاقت تحمل دیدن آن وقایع را دارد...
گرچه آسمان هم دلش شکست و هزاران بار آرزو کرد که ای کاش آن زمان هوای دلش ابری بود و آن صحنه ها را نمیدید! ای کاش آن شقی ازل و ابد و آن سیه دل تیره روز ، خون به دل آسمان نمی کرد...
گرچه ابن ملجم ملعون دل افلاک و زمین و زمان و عرشیان و فرشیان را جمله خون کرد، لکن ندانست که چه سروری به قلب علی(ع) وارد شد! که علی چنین سرود: فزت و رب الکعبه... غم هجران به سر رسید او به دیدار زهرایش رهسپار شد... و چه زهرایی!
اما چاره چیست از رفتن ... چرا که همه مسافر ابدیت هستیم و هر مسافری رهسپار به سوی مقصد و منزل است و در این ملک فقط یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام...
🖋مهدی سلامی
۲۱رمضان _ نجف اشرف
نماز جمعه...
(تکمیل ظرفیت مصلی و نماز زیر آفتاب)
ان شاالله سنُصلّی فی القدس
#روز_قدس
هدایت شده از یادداشتهای یک طلبه|امیر خندان
مناجات نامه
خدا خیلی مخلصیم..شکرِ تو...بابا قبول کردیم ما ضعیفیم...میشه به این مامورانت بگی کمتر ما رو بنوازند....خدا باشه غلط کردم....خیلی ادعا کردم...اصلاهر چی تو بگی....نمیشه به اینا بگی یه کم از من دور بشن
خدایی یه سوال، از چه دستگاهی تو اینا استفاده کردی که این قدر صداشون زیاده...من از فاصله چند متری هم صداشون رو می شنوم...واقعا صداشون خیلی زیاده( اگه بی احترامی نباشه روی اعصابه)
به هر دلیلی خلقشون کردی...به من چه...من نمی پرسم چرا خلقشون کردی....شاید اون ها هم همین رو از تو درباره من می پرسند...
خدایا یه سوال دیگه؟ به اینا حس بویایی دادی؟آخه دماغش کو؟ پس چطوری بو می کشند و آدم رو پیدا میکنند؟آخه میگن از 30 متری بوی ما رو حس میکنه
ولی خدایی بد حمله می کنند...خیلی بد...بد که نه...یعنی شما که بد خلق نمیکنی...همچین جانانه میزنند...دورخیز میکنند و حمله میکنند...سپر و حایل هم نمی شناسند
خوب !حمله کنند....یکی، یکی حمله کنند...چرا همشون با هم؟...خیلی همکاری قوی ای دارند...میزننا...یعنی یه چی میگم یه چی میشنوی...برنامه ریزی دقیقی بهشون دادی خدا...بازم تبارک الله
خدایا ...باشه من ضعیفم ...انا عبدک الضعیف الذلیل....خداجون خاکسارم...
یکی رو فرستادی حال ما رو بگیره و بگه هیچچی نیستی...باشه بابا...باشه...
ولی خدایی این زور داره دیگه....من دو برابر که هیچ...صد برابر هم که هیچ....هزار برابر اون هم که هیچ...اصلا هیچی ول کن..اصلا اینا که نصف بند انگشت من هم نیستند، چرا این قدر خون خوار هستند؟ ؟
خدا من ضعیفم...قبول ...همین
نه خدا ...صبر کن...الان درستش میکنم...میرم تو اینترنت هم سرچ میکنم یه راهکار پیدا میکنم دیگه....
سرکه، آبلیمو، ریحان تند،سیر خرد شده، جعفری، اسپری فلفل، نور طلایی، توری های حفاظتی.....اینا رو به عنوان راهکار گفتن
امتجان کردم خداجون...فایده نداره...اثر نداره ...غلط کردم!!!!!!
خدا جان بیخیال اینا...اثر نداره...مامورانت ول کن قضیه نیستن...باشه اقا ....ما ضعیفیم....انا عبدک الضعیف...
خدایا...یه بار اینا مثل نمرود قصد جوون من رو نکنند...آخه خدا، خیلی بد می زنند...وقتی می زنند تا چند ساعت بدن آدم می سوزه...
میشه به اینا بگی بگذارند من کمی بخوابم...درد بی خوابی بعد از زدن اینا خیلی بده...میسوزه و خارش شدید داره....فقط یه کم خواب!
مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اَنْتَ الْعَظيمُ وَ اَنَا الْحَقيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْحَقيرَ اِلا الْعَظيمُ
مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اَنْتَ الْقَوِىُّ وَ اَنَا الضَّعيفُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّعيفَ اِلا الْقَوِىُّ
خدا خیلی مخلصیم
#مناجات_شبانه
پینوشت:
متوسط وزن یک پشه 2 تا 2/5 میلی گرم می باشد
راهکار خوب پیدا نکردم...ماموران خوبی هستند...کارشون رو خوب بلدند...
شامگاه یکشنبه 9 آبان 1400
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
یادداشتهای یک طلبه|امیر خندان
مناجات نامه خدا خیلی مخلصیم..شکرِ تو...بابا قبول کردیم ما ضعیفیم...میشه به این مامورانت بگی کمتر ما
این داستان تکراریاول بهار و پاییز برای من است...
اقرار نامه ای است به ضعف و ناتوانی...
فردا ۱۴۰۲/۰۲/۰۲ هست
یک تاریخ رُند....
مطلبی را که قبلاً در کانال ثبت کرده ام، یاد آوری میکنم...
👇👇
هدایت شده از یادداشتهای یک طلبه|امیر خندان
قاتلان بدون مجازات (قاتلان خاموش)
چند روزی است از یک کشتار دسته جمعی در کشور میگذرد ولی کشتاری خاموش.
کمتر کسی در مورد آن نوشته و افراد کمی در مورد آن شنیده اند.
قسمت عمده قتل به گردن زنان بوده است. آن هم مادران.
1401/01/01
روز این قتل بوده است.
البته برخی از مقتولین تا چند روز بعد هم زنده مانده اند و احتمالا تا چند روز دیگر هم زنده بمانند.
امروز(دوشنبه ۱۵فروردین ۱۴۰۱) شنیدم مادری که بعد از 25 سال بچه دار شده است، در یک بیمارستان خصوصی شهر، و با اصرار خودش، بچه اش را در تاریخ 1 فروردین 1401 وپیش از موعد به دنیا اورده است. و بعد از چند روز طفلی که هنوز موعد تولدتش نبوده است، و چند روزی با دستگاه ادامه حیات داشته، مُرده است.
ما فقط یک کلمه می گوییم مُردن؛ ولی:
اگر مرگ را در قیاس یک کشور ببنیم که با مشکلات جمعیتی و از سوی دیگر با مشکلات اقتصادی خانواده ها مواجه است و از سوی دیگر هزینه های مادی و غیر مادیِ نگه داری یک فرزند ناقص، که زودتر از موعد به دنیا امده است را در نظر بگیریم، مساله فقط مُردن نخواهد بود، بلکه قاتلانی در کار هستند که فاجعه ای اجتماعی به راه انداخته اند.
خوب است از خودمان سوال کنیم:
💢 متولدین تاریخ های زیر در کجای جهان هستند؟
💢 زندگی موفقی دارند؟
💢 به دلیل تاریخ تولد رند داشتن، موفقیتی در زندگی کسب کرده اند؟
💢 آیا اوضاع مالی خوب و یا خوشبختی فعلی در زندگی شان، ناشی از رُند بودن تاریخ تولدشان است؟
💢 روزانه چند نفر از رُند بودن تاریخ تولد این افراد مطلع می شود!؟(بنا بر نظر برخی که رند بودن را افتخار میدانند.)
💢 تاثیر رُند بودن تاریخ تولد، غیر از ثبت در شناسنامه چه اثری در زندگی این افراد داشته است!؟
1399/09/09
1398/08/08
1397/07/07
.
.
.
.
1388/08/08
.
.
1355/05/05
آیا دچار جاهلیت مدرن نشده ایم!؟
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
خدا را شاکر هستم که در این ماه پر برکت، توفیق ختم قرآن را به من عطا کرد.
و به برکت این ماه توانستم مطالعه اصول کافی(یکی از کتب اربعه و منابع حدیثی شیعه) و کتاب کلیدر (بلندترین رمان ایرانی) را که مدت ها قبول شروع کرده بودم، به اتمام برسانم.
گاهی توفیق همراه بود و روایت های زیبایی از کتاب کافی را با #روایت در کانال به اشتراک گذاشتم.
ان شاالله در مورد هر سه کتاب مطالبی خواهم نوشت.
ولی یک نکته؛
مثل معروفی است که میگوید سفر هزارکیلومتری با یک قدم آغاز می شود.
کتاب های چند جلدی نیز همین گونه اند، باید بسم الله را گفت و قدم در مسیر گذاشت.
ان شاالله به زودی چند نکته ای تقدیم خواهم کرد.
#کتاب
به نام خدا
ثانیه ها
در همین چند ثانیه که شما این متن را شروع کردهاید به خواندن، یک یا چند نفر در جهان مردند.
چند نفری هم به دنیا آمدند.
در سالگرد همین ثانیهها، چند نفری مردهاند و چند نفر هم به دنیا آمدهاند.
گاهی حتی نوادگان آن مرده، چیزی از اجداد خود به یاد ندارند.
کافی است نگاهی به خود و یکی دو نسل قبل از خود بیاندازیم.
مثلا چه کسی رند بودن تاریخ تولد، و یا مدل یقه کت و شلوار پدربزرگش در فلان مهمانی را به یاد دارد؟
تقریبا هیچ کس. اما چرا؟
چرا نوع پوشش و غذا و تاریخ تولد و عقد و ازدواج و هزاران امور ریز زندگی که هر روز ما درگیر آن هستیم و برای این جزییات ساعت ها با دیگران بحث میکنیم، درباره عزیزانی که از دست دادهایم، اهمیتی ندارد؟
شام عروسی جد بزرگ شما چه بود؟
لابد میگویید به من چه! هر چه که بود.
جواب همین است.
چند سال دیگر نیز در رابطه با ما همین را خواهند گفت.
پس ....
چرا خود را درگیر اموری کنیم که خیری برای دنیا و آخرتمان ندارند؟