دلتنگ کربلا 🕊
نام:محمد علیم (شهرام)
نام خانوادگی:عباسی گراوند
نام پدر:عیدی
تاریخ تولد:۱۳۴۳
محل تولد:کوهدشت
رشته تحصیلی:پزشکی
نام دانشگاه:تهران
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۱/۱
محل شهادت:شلمچه
مزار: گلزار شهدای کوهدشت
فرازی از وصیت نامه شهید
عزیزان من:
من و شما آمدهایم تا قدر خود را بشناسیم، آمده ایم تا بفهمیم که به کجا می رویم آن کس که مبدا را شناخت و به سوی مقصد عارفانه و عاشقانه گام برداشت که خوشا به حالش (ان الابرار لفی نعیم) آن کس که پوچ آمد و پوچ رفت که (اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا)
لیک بیچاره ای چون که شاید به خیال خود می داند به کجا می رود اما چون ره گم کرده ای در کویر زندگی گاهی به شمال و گاهی به جنوب، وقتی به شرق و گاهی به غرب نظر می افکند که راه کدام است و چاره کدام، آخر مگر نه این که مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چندروزی قفسی ساخته اند از بدنم. پس چرا به این دیر خراب آباد، لجن آلود خو کرده ایم، آخر کی باید از خواب جهالت بیدار شویم و بفهمیم که قدر ما در این بی نهایت هستی چیست؟ مگر نه این که (هلک من لم یعرف قدره)
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#زندگينامه
شهیدمحمد علیم عباسی گراوند معروف به شهرام در سیزده خرداد سال هزاروسیصدوچهل وسه دراستان لرستان شهرستان کوهدشت در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. محیط دینی و سرشار از معنویت خانواده سبب شد که در همان ایام کودکی در روح او عشق به خدا و دینداری دمیده شود. تحصیلات ابتدایی تا سال ۱۳۵۵به پایان رسانید،مقطع راهنمایی را که همزمان با شکوفایی انقلاب اسلامی بود با موفقیت پشت سر گذاشت. محمدعلیم چهره ای زیبا و لبخندی مملو از مهربانی داشت. همه دوستانش از او بزرگتر بودند وکمتر با هم سن وسالان خود مراوده داشت. آن قدر قشنگ صحبت می کردکه در جمع دوستان جایگاه رفیع و ارزشمندی داشت. او به احکام و مسائل شرعی کاملا آگاه و درانجام فرایض دینی بسیار مقید بود. دوره متوسطه را که مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود در دبیرستان دکترشریعتی آغاز کرد ولی تکلیف باعث شد در پانزده سالگی به جبهه برود. محمد در اولین حضورش از ناحیة کمر به شدت مجروح شد و به اجبار به خانه برگشت و دوره متوسطه را به پایان رساند. درکنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه شيراز مشغول تحصیل شد ولی بخشي از تحصيلاتش را در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران مهمان شد .بار دیگر با همان جراحتی که داشت از طریق بسیج دانشجویی راهی منطقه شد و در فتح فاو و عملیاتهای دیگری شرکت کرد. اوکه به شکارچی تانک معروف بود در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه براثر اصابت ترکش به رگ سمورال ران پايش دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد.
#شهیدمحمدعلیم عباسی🌷
#شادی روح شهدا صلوات
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
پنجشنبه ست
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
🌷شهید امین رحیمی🌷
🌷 شهید محمد علیم عباسی🌷
"صلوات "
🌴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌴
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
عادل رضایی, مداح کرمانی هم بین شهدا بود
استوریش هنوز رو صفحه ش هستش
اخرین مداحی صفحهش مربوط به فاطمیه س، چه نفسی داشته، چه سوزی داشته. خانم حضرت زهرا خریدش
#کرمان_تسلیت
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب اباعبدللّه
از کرمان مهمون داره...
#شب_زیارتی_ارباب
#شبتون_حسینی🌙
#کرمان_تسلیت🏴
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#سلام_امام_زمانم
صدای آمدنت را به گوش ما برسان
زمان غیبت خود را به انتها برسان...
نگاه نافذ خود را بر این گدا انداز
برای درد نهفته کمی دوا برسان...
اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری
بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#یاحسین علیه السلام
هر صبحِ سحر، می دهم از دور سلامت
شش گوشه شده، قلبِ من انگار ز نامت
دلتنگ طواف حرمت، گوشه ی چشمی
بر عاشـقِ دیوانه ی بیــمار مُدامت
#بانو_نگین_نقیبی
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
🧡
نوشتـہاندڪہجبریـل
هـمدلـشمےخواسـت
بہجایاینهمہمنصـب
فقـطڪَدایتوبـود...! :)
#الـسلامعلیڪیااباعبدالله 🌱
#صبحتون_حسینی
دلتنگ کربلا 🕊
🧡 نوشتـہاندڪہجبریـل هـمدلـشمےخواسـت بہجایاینهمہمنصـب فقـطڪَدایتوبـود...! :) #الـسلا
●
ایکهمیدآنیندارمغیردرگآهت پنآهی
دیگرازمنبرمگردانرویِخود، گآهینگآهی ..
#اباعبدالله
رفیقبه هیچکسوابستهنشو ؛
الّاحُسینهمهتا
ورودیقبرهستندباهات
اماحسینالیالابد :))♥️
↝′
✨خدایا در این لحظات نورانی مارا به کاروان
نمازگزاران اول وقت که به امامت و پیشوایی
مهدی فاطمه (س) از کوچه های شهرمان در گذر هست برسان
🌱 با صلوات بر محمدو آل محمد .....
✨اللّهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم✨
#نماز_اول_وقت
دلتنگ کربلا 🕊
🌹کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت شصت و نهم احمد آقا می خواست راه سفر به سوی
❤️کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هفتاد
راوی : دکتر محسن نوری
ستون نفرات رزمندگان از کنار یک باتلاق و در مسیر یک دشت در حرکت بود.شب بود و هوا تاریک .در جلوی ستون ،احمدآقا قرار داشت.
همینطور که به آن ها نگاه می کردم،یک باره یک گلوله خمپاره در کنار ستون منفجر شد !!
ترکش خمپاره فقط به یک نفر اصابت کرد .قلب احمدآقا مورد هدف قرار گرفت!بعد ایشان به سمت راست چرخید و کلماتی از زبانش خارج شد که من نفهمیدم چه می گوید.
در آن لحظات احمدآقا جلوی چشمان من به شهادت رسید!!
و من همان موقع حیرت زده از خواب پریدم!تا چند دقیقه بدنم میلرزید.
روز بعد درمسجد احمدآقا را دیدم.خوابم را برای ایشان تعریف کردم .او هم لبخندی زد و گفت:به شما خبر میدهم که خوابت رؤیای صادقه بوده یا نه!......
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🌸
دلتنگ کربلا 🕊
❤️کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت هفتاد راوی : دکتر محسن نوری ستون نفرات
❤️کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هفتاد و یکم
پاییز ۱۳۶۴بود.
تغییر در رفتار و اعمال احمدآقا بیشتر حس می شد .نماز های ایشان همگی معراج بود.یادم هست یک باربعد از نماز به ایشان گفتم:علت اینهمه لرزش شما در نماز چیست ؟
میخواهید برویم دکتر ؟گفت:نه چیزی نیست.
اما من می دانستم چرا اینگونه است.در روایات خواندیم که ائمه اطهار در موقع نماز خواندن اینگونه بر خود میلرزیدند.
این حالت برای کسی که درک کند وجود بی مقدارش ،اجازه یافته با خالق صحبت کند طبیعی است ،این ما هستیم که در نماز و عبادات معرفت لازم را نداریم.
خلاصه روال برنامه های ما ادامه داشت تا اینکه یک شب به مسجد آمد و بعد از نماز همه ی ما را جمع کرد.
بعد از بچه ها خداحافظی کرد و گفت:ان شاالله فردا راهی جبهه هستم.احمدآقا از ما حلالیت طلبید و از اهل مسجد خداحافظی کرد.
بعد هم به ما چند نفری که بیشتر از بقیه با ایشان بودیم گفت:این آخرین دیدار ماو شماست.من دیگر از جبهه برنمیگردم!
دست آخر هم به من نگاهی کرد و گفت:خواب شما عین واقعیت بود.
نمی دانم چرا ،اما من وآن بچه ها خیلی عادی بودیم.فکر میکردیم حتما به مرخصی خواهد آمد.فکر می کردیم اگر احمدآقا هم برود یکی مثل ایشان پیدا میشود.
روز بعد احمدآقا با سپاه تسویه کرد و به صورت بسیجی راهی جبهه شد .همه ی کارهای مسجد را تحویل داد.دیگر هیچ کاری در تهران نداشت .
ادمه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🌹