eitaa logo
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
261 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
648 ویدیو
17 فایل
بسمـِ اللّٰھ🌸•• سَھم‌ما،‌در‌وسطِ‌مَعرڪہ‌؏ــشق‌چہ‌بود؟ غم‌و‌'دلتنگے‌'و‌حسرٺ‌همہ‌یڪجا‌باهم . . . -آیدی‌جهٺ‌ارٺباط؟!📞•° +گمنام‌بمانیم‌بهتࢪاسٺ¡ -کپی؟!📻•• +حلالت‌رفیق‌فقط‌فروارد‌یادت‌نره꧇) ٺقدیم‌به‌کسے‌‌ڪھ‌مانعے‌‌شدم‌برا؎‌ظهورش‌ واوپدࢪانه‌دعایم‌میڪند🌱'
مشاهده در ایتا
دانلود
❥••●❥●••❥ 💠 باور نمی‌کردم ابوالفضل مرا دوباره به این جوان سُنی سوری سپرده باشد و او نمی‌خواست رازی که برادرم به دلش سپرده، برملا کند که به زحمت زمزمه کرد :«خودشون می‌دونن...» و همین چند کلمه، زخم‌های قفسه سینه و گردنش را آتش زد که چشمانش را از درد در هم کشید، لحظه‌ای صبرکرد تا نفسش برگردد و دوباره منت حرف دلم را کشید :«شما راضی هستید؟» 💠 نمی‌دانست عطر شب‌بوهای حیاط و آرامش آن خانه رؤیای شیرین من است که به اشتیاق پاسخم نگاهش می‌تپید و من همه احساسم را با پرسشی پنهان کردم :«زحمت‌تون نمیشه؟» برای اولین بار حس کردم با چشمانش به رویم خندید و او هم می‌خواست این خنده را پنهان کند که نگاهش مقابل پایم زانو زد و لحنش غرق محبت شد :«رحمته خواهرم!» 💠 در قلب‌مان غوغایی شده و دیگر می‌ترسیدیم حرفی بزنیم مبادا آهنگ احساس‌مان شنیده شود که تا آمدن ابوالفضل هر دو در سکوتی ساده سر به زیر انداختیم. ابوالفضل که آمد، از اتاق بیرونش کشیدم و التماسش کردم :«چرا می‌خوای من برگردم اونجا؟» دلشوره‌اش را به شیرینی لبخندی سپرد و دیگر حال شیطنت هم برایش نمانده بود که با آرامشی ساختگی پاسخ داد :«اونجا فعلاً برات امن‌تره!» 💠 و خواستم دوباره اصرار کنم که هر دو دستم را گرفت و حرف آخرش را زد :«چیزی نپرس عزیزم، به وقتش همه چی رو برات میگم.» و دیگر اجازه نداد حرفی بزنم، لباس مصطفی را تنش کرد و از بیمارستان خارج شدیم. تا رسیدن به داریا سه بار اتومبیلش را با همکارانش عوض کرد، کل غوطه غربی دمشق را دور زد و مسیر ۲۰ دقیقه‌ای دمشق تا داریا را یک ساعت طول داد تا مطمئن شود کسی دنبال‌مان نیاید و در حیاط خانه اجازه داد از ماشین پیاده شوم. 💠 حال مادرش از دیدن وضعیت مصطفی به هم خورد و ساعتی کشید تا به کمک خوش‌زبانی‌های ابوالفضل که به لهجه خودشان صحبت می‌کرد، آرامَش کنیم. صورت مصطفی به سفیدی ماه می‌زد، از شدت ضعف و درد، پیشانی‌اش خیس عرق شده بود و نمی‌توانست سر پا بایستد که تکیه به دیوار چشمانش را بست. ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
پارت اول رمان زیبای {دمشق شهرِ♡عشق} https://eitaa.com/deltangemontazer313/13 ...
دیگر این دوری را نمیتوان در نوشتن ها گنجاند باید راه بیفتم 🚶🏻‍♂🚶🏻‍♀ هـرکـــــــــــه دارد هـوس نه عطـــــش کرب و بلا بسم الله…😇 . 『@deltangemontazer313』
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روی قبر من نایست و گریه نکن....! تقدیم به زنده ترین شهید دوران ما... حاج قاسم✨ 『@deltangemontazer313』
عِشْق یَعنے ڪَࢪبَلا یَـــعنے دو حَـــࢪَم دو گُـــــنْبـَدِ طَـلا 『@deltangemontazer313』
•••••••• با تــــو از مرگ نـدارم بہ خــدا واهمہ‌اے جانـمان پیشڪــش سیدناخامــنہ‌اے❣️ 『@deltangemontazer313』
یَدُالله‌فَوقَ‌اَیدیهَم این‌آیہ‌میدونی‌یعنۍ‌چے؟! یعنے↯بـندہ‌من.. نگرانِ‌فردا‌یت‌نباش..! ازآدم‌هادلگیر‌نباش.. ڪارے‌از‌آنها‌بر‌نمےآید♡ 『@deltangemontazer313』
بی آزادی نیست❣️ این بازدید از توست که آزاد است ؛ از جنس همان هایی که بالای سرش مینویسند : "بازدید برای عموم آزاد است"⚠️ 『@deltangemontazer313』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش قابل تأمل حاج قاسم به کسی که اسم «» را روی سگش گذاشته بود ✍آدم یاد جوانمردی‌های مولا علی میوفته؛ همون موقعی که توی جنگ صفین میتونست آب رو به روی دشمن ببنده ولی نبست، همون موقع که عمروعاص از ترس ذوالفقار علی عریان شد و حضرت به او امان داد 🔹 این ما هستیم که جوانمردانه شما را به زانو درآوردیم و این شمایید که ناجوانمردانه سردارمان را شهید کردید 『@deltangemontazer313』
از خداوند خواستارم ما را چنان نکند « ڪه اهداف حسین را بِکُشیم در حالی که بر او می گرییم » 『@deltangemontazer313』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا