❣ #سلام_امام_زمانم❣
🍃چه #روزی شود روزی که
صبحم 🌤را با سلامِ
به شما خوش🌸بو کنم 😍
🍃مولای من
هرگاه #سلامتان می دهم
بند بند وجودم لبخندتان ☺️را
#احساس می کند✔️
#سَلامٌ عليٰ آلِ يٰاسین...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
حسـღـینجانم❤️
🌱الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ❤️
وعلَى الأرواحِ الّتي حَـلّتْ بِفِنائِـكَ،
عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ
وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ،
السَّلام عَلَى الحُسَيْن❤️،
وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ🧡،
وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ💛،
وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ💚.
#به_تو_از_دور_سلام ✋🏻
#صبحتون_حسینی 🌤
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
#حسـღـینجاݩ ♥️
باز هَــمروزِ مـنو
عرضِاَدبمَحضــرِ یـار
با سَــــــــــلامۍ
بَرڪٺ یافتہروز و شبم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَعَلى عَلِىِّبْنِالْحُسَیْنِ
وَ عَلىاَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلۍاَصْحابِالْحُسَیْنِ
#صباحڪمحسینۍ🌻
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
#هوالعشق❥
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_سی_و_یکم
❥••●❥●••❥
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه وهابی هستی که هیچی از جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل کربلا و نجف و زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
#ادامه_دارد...
❥••●❥●••❥
به قلـ✍️ـم
#فاطمه_ولی_نژاد
💞با ما همراه باشید...💞
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
#هوالعشق❥
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_سی_و_دوم
❥••●❥●••❥
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ارتش آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام امام صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد...
❥••●❥●••❥
به قلـ✍️ـم
#فاطمه_ولی_نژاد
💞با ما همراه باشید...💞
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
⊰•🕊•⊱
#آیاتدلبرانہ
.
❧اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُحْرِمُنِیَ الْحُسَیْنْ❧
خدایا گناهاني را ك مرا....
از •حسين• محروم میکند ببخش💛🦋
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
|🌸💞🌱|
اگر ڪہ یادت نڪنم، مےمیرم؛
#سلطانقلبم💚!
مرا روزے مباد آن دم،
ڪہ بےیاد تو بنشینم🥺💔:("!
🕊←『#پسزمینہ』 🕊←『#حرفدل』
-اے برده اَماݩ از دݪِ عشاق ڪجایے؟!💔↻
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
10.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به سلامتی هر چی پسـرمذهبی...👌🏻
|#استورے📱
|#پسرونه🤩
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
آن -فکری از #عبادت یک یا #شصت_سال بهتر است که ، انسان را به خواندن #نماز_شب وادارد👌
✅ #خانه ای که در آن بیداری سحر وجود دارد و #نافله_شب خوانده میشود، #برکاتش زیاد است.
🍀 گاهی برای یک #بن_بستی که در زندگی پیش آمده، مدتهای طولانی باید انسان صدمه بخورد، تا برطرف شود؛ اما با یک #سحر قضیهاش حل میشود.
🍀 اگر این کار را میکردیم، مشکلاتمان هم کمتر بود...
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
یا صاحب الزمان...
فقط آمدن شما حال دنیا را خوب میکند💔
هر روزمان بدتر از روز قبل است...
هیچ چیز جز ظهور شما را نمیخواهیم
و ما منتظریم!
یک منتظر ایستاده و آماده🌱
🕊←『#اللھمعجݪالولیڪالفࢪج』
-اے برده اَماݩ از دݪِ عشاق ڪجایے؟!💔↻
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗