در زندگی اش به غیر تشویش نبود
انگار کسی عاقبت اندیش نبود
باید بنویسند مورخ ها که
انسان مدرن مرده ای بیش نبود
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاعر گذاشت قافیه ها را کنار هم
مثل کسی که سنگ بنا را کنار هم...
حبل المتین عالمیان نام مرتضاست
که جمع کرده اهل ولا را کنار هم
جز در کنار سفره این خاندان،کسی
هرگز ندیده شاه و گدا را کنار هم
در لحظه لحظه بندگی اش چون علی کسی
در بند کرده خوف و رجا را کنار هم؟
دیدم به گَرد پای غلامش نمیرسند
وقتی گذاشتم خلفا را کنار هم
مولا کجا و آن سه نفر؟؟!کِی گذاشته
عقل سلیم خاک و طلا را کنار هم
" او بنده است یا که خدا؟؟"جمع کرده است
این مساله همه علما را کنار هم
ما سمت زادگاه علی سجده میکنیم
اینگونه بنده ایم خدا را کنار هم
##
هنگام حشر زیر عبا جمع میکند
ما نوکران آل عبا را کنار هم
#عباس_جواهری_رفیع
پ ن :شعرخوانی کوثر جانم 😍در محضر استاد محمدعلی مجاهدی❤️
@denj_tanhaii
به خاک پای امیرالمومنین علی (ع)
بجاست از دل کعبه شکاف برخیزد
بجاست کعبه برای طواف برخیزد
علیست پاسخ هل من مبارز دشمن
که ذوالفقار سه بار از غلاف برخیزد
به عمرو عاص بگو راه چاره عریانیست
اگر علی به هوای مصاف برخیزد
همیشه هست "یدالله فوق ایدیهم"
که هرچه هست از این ائتلاف برخیزد
به جای نور؛ گروهی به تیرگی رفتند
چه فتنه ها که از این انحراف برخیزد
چه جای بحث زمانی که از لب دشمن
برای فضل کسی اعتراف برخیزد
که "گر نبود علی من هلاک میگشتم.....!!"
###
منم همان مسکینی که در صف عشاق
برای داشتنت با کلاف برخیزد
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاعر گذاشت قافیه ها را کنار هم
مثل کسی که سنگ بنا را کنار هم...
حبل المتین عالمیان نام مرتضاست
که جمع کرده اهل ولا را کنار هم
جز در کنار سفره این خاندان،کسی
هرگز ندیده شاه و گدا را کنار هم
در لحظه لحظه بندگی اش چون علی کسی
در بند کرده خوف و رجا را کنار هم؟
دیدم به گَرد قنبر او هم نمیرسند
وقتی گذاشتم خلفا را کنار هم
مولا کجا و آن سه نفر؟؟!کِی گذاشته
عقل سلیم خاک و طلا را کنار هم
" او بنده است یا که خدا؟؟"جمع کرده است
این مساله همه علما را کنار هم
ما سمت زادگاه علی سجده میکنیم
اینگونه بنده ایم خدا را کنار هم
##
هنگام حشر زیر عبا جمع میکند
ما نوکران آل عبا را کنار هم
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
هدایت شده از دنج تنهایی
به خاک پای باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)
خدا در اوج شادی،گاه غم بخشیده انسان را
در آغوش بهار انداخته سوز زمستان را
میان تار و پود پیله ها پروانه خواهد شد
تحمل میکند هرکس مصیبتهای زندان را
تو نور آسمان هایی که "فی قعرِ السُجون" هستی
خدا گاهی به چاهی می سپارد ماهِ تابان را
"امین و صالح و صابر ،وَفیّ و عالِم و زاهِر"
چگونه وصف باید کرد خورشیدی فروزان را؟
چه اعجازیست پنهان در کلام روشنی بخشت؟
که تابانده به قلب "بُشرِ حافی" نور ایمان را
تویی "وَالکاظِمینَ الغَیظ" ،"عافینَ عَنِ الناسی"
نشان دادی در اعمال خودت تفسیر قرآن را
چه حالی داشت هارون آن زمانیکه به چشمش دید
به راه آورده اعجاز نگاه تو کنیزان را
پر و بال قنوتت را شکست اما نرنجیدی
نکردی از دعای خویش محروم آن نگهبان را
کرامت را رساندی تا به سر حد خودش وقتی
نمک گیرِ خودت کردی تمام خاک ایران را
خودم را در حریم تو تصور میکنم هربار
زیارت میکنم شیراز را،قم را؛خراسان را
یقین دارم شفاعت میکنی آن را که عمری داشت
به لب "یا حضرت معصومه" و "جانم رضا جان"را
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
عزای ماست که هر سال میشود تکرار
وگرنه #حیفِ محرم که خرج غم گردد
#استاد_محمدعلی_مجاهدی(پروانه)
@denj_tanhaii
#محرم
#عاشورایی
دلها گرفته
کنج خرابه روضه بابا گرفته
با گریه برخاست
در خواب خود دستان بابا را گرفته
بابا کجایی
قلب سه ساله دخترت اینجا گرفته
بعد از تو دشمن
با تازیانه ها سراغ از ما گرفته
بابا ببخشید
دارم صدایت میزنم ؛اما گرفته
از در در آمد
بابا برای دیدن او با سر آمد
این راس خونین
بعد از چهل منزل به سوی دختر آمد
بابا رسید و
این انتظار لعنتی آخر سر آمد
عمه به خود گفت
از آنچه ترسیدیم بر سر آخر آمد
سر درد دارد
از آن شبی که دست، سوی معجر آمد
غوغا شد آخر
کنج خرابه روضه ای بر پا شد آخر
دستش به دیوار
بعد از چهل منزل رقیه پا شد آخر
چشمش نمیدید
با دستها بابای او پیدا شد آخر
از بوی بابا
بغض گلوی نازدانه وا شد آخر
الحمدلله
طفلت شبیه مادرت زهرا شد آخر
#عباس_جواهری_رفیع
#شب_سوم
@denj_tanhaii
#عاشورایی
#محرم
تقدیم به دردانه ارباب
شاعر برای گفتن از این غم کمک میخواست
روضه برای شرح این ماتم کمک میخواست
آنقدر روی پیکرش زخم و کبودی بود
مرهم برای زخم از مرهم کمک میخواست
از راه رفتن های او چیزی نخواهم گفت
وقتی برای ایستادن هم کمک میخواست....
آتش میان خیمه ها افتاد و از آن روز
شانه میان گیسوی درهم کمک میخواست
در خاطرش آمد رباب آن روز از باران
حتی به قدر بارشی نم نم کمک میخواست
یاد مدینه زنده شد در کنج ویرانه
عمه برای غسل او آن دم کمک میخواست
.
.
.
یادش بخیر آن روز آخر مادر پیرم
از من برای نصب یک پرچم کمک میخواست
#عباس_جواهری_رفیع
#شب_سوم
@denj_tanhaii
#عاشورایی
#محرم
به ظاهر در شب ویرانه سر آورده بود انگار
به واقع قصه را امشب به سر آورده بود انگار
نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد
برای لیلی از مجنون خبر آورده بود انگار
خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که
برای دختری بوی پدر آورده بود انگار
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
برای شام؛ رویای سحر آورده بود انگار
چه رویایی؟سراسر خون چه رویایی لبالب زخم
پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود انگار....
لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او
خبر از ماجرای تشت زر آورده بود انگار
اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت
زمانه بر سر او بیشتر آورده بود انگار
#عباس_جواهری_رفیع
#شب_سوم
@denj_tanhaii
#عاشورایی
#محرم
تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع)
برده است بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست
جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست
در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست
در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست
خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست
اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست
جانها به قربان مرام آن که از لطف
در اوج قدرت میگرفت از ناتوان دست
با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر در این آستان دست
با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست
یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده است
یک روز حیدر در دفاع از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده است
تا گفت پیر کل عالم ینصرونی
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست
راه گلو را داشت طی میکرد شمشیر
سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست
آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟دست
زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
.
.
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن
زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!
کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن
و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل میشود کنار حسن
کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن
فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن
برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن
دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن
دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن
پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن
که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن
##
روایت است به محشر نمیشود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن
که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
از کجا قصه را شروع کنم
مقتل از التهاب میگرید
خط به خط صفحه صفحه تاریخ
واژه واژه کتاب میگرید
وای از آن لحظه ای که میریزد
آب پاکی به روی دست رباب...
مثل چشمان شرمسار عمو
دیده مشک آب میگیرید
انعکاس سراب در چشمش
از نگاهش چکید و جاری شد
مادری که سراب می بیند
مادری که "سراب" می گرید
"به کدامین گناه کشته شده؟
طفل شش ماهه ات در آغوشت"
این سوال بزرگ عاشورا
قرنها بی جواب می گرید
ای جهان!با غمش بساز و بسوز
بر تن پاره پاره چشم بدوز
چه عظیم است داغ این که سه روز
بر تنت آفتاب میگرید
چشمهای تو دید از نیزه
بین آغوش خالی مادر
جای اصغر، گره گره با خون
روی دستش طناب میگرید
چند روزی است اصغرش خواب است
مادرش باز هم پی آب است
شاید اصلا هنوز بی تاب است
در خیال رباب میگرید
.
.
.
صاحب روضه ها کجاییکه
میرود قصه سوی جاییکه
مادرت می کند دعاییکه
تا شود مستجاب میگرید
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii