eitaa logo
شهدایی🥹🥹
719 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
3 فایل
اینجــا‌یہ‌نفر‌هسٺ‌ڪہ‌نزاره‌🥺 احسآس‌تنہایـے‌کني اینجــاحرف‌‌از‌‌رفاقتــہ❤️ #برادرشهید‌م بابک نوری کپی حلاله به شرط اینکه صلوات برای شهدا بفرستین شروع خادمی.1403/2/17 @MZmmmmz : آیدی مدیر ناشناسمون https://eitaa.com/joinchat/3223323503C7348c57498
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قربونت‌شم...🫀🥲 حسین حسین اربعین کربلامو امضا کن😭😭😭🥹🥹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برکت هر روزمون رو با سلام به امام حسینمون بگیریم😍 اربعین کربلای باباحسین🥹🥹🥹😭😭😭
یکی از نیروها آمده پیش سید احمد، سید وقتی دید پوتینش پاره است. پوتینش را در آورد و به او داد. رزمنده زیر بار نمی‌رفت و احمد اصرار داشت که من فرمانده تو هستم و فردا یک جفت نو می‌توانم برای خودم تهیه کنم. وقتی دشمن پاتک کرد، ما سریع خودمان را به محل درگیری رساندیم. در همان حال چشمم به سیداحمد افتاد. هنوز پا برهنه بود. روی آسفالت داغ و بیابان پر از خار و خاشاک به نیروهایش رسیدگی می‌کرد. بدون پوتین، بدون کلاه ... ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
می‌گفت : تو هیئت بودیم ... همه گریه ؛گریه ؛ اما دو نفر هی میومدن گریه نمی‌کردن هیچ.. به مجلس عزای حسین میخندیدن:)💔 مجلس تموم شد. اینا رفتن، فردا دوباره اومدن؛ اما نه باخنده‌ .... با اشک های ک نفسشون رو بریده بود😭 می‌گفت رفتم علتشو جویا شدم میگفتن این دوتا میگن: شب ک خوابیدیم ؛ آقا سیدالشهدا و آقا عباس و دیدیم سیدالشهدا می‌گفت و عباس می‌نوشت ... آقا می‌گفت مثلا فلانی گریه کرد؛ فلانی روضه خونده ؛ یهو آقا چشمش بهم افتاد 💔 امام حسین گفت اینم بنویس .. حضرت عباس این که خندید ؟ آقا گفت: این دوتا وقتی داشتن بیرون میومدن یکم قند رو زمین ریخته بود ... اون قند ها رو جمع کردن :)...❤️‍🩹 پ.ن:آقا هر کاری ک ما میکنیم رو میبینه ؛✨ نگران نباش؛ عباس همه رو مینویسه:/
شهدایی🥹🥹
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_شصت‌و‌ششم🌸/#فتنه‌داعش🥷 اما همه می دان
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🏴 از شخصی پرسیدم از حرکت اربعین امسال که بیش از بیست میلیون زائر به سوی کربلا رفتند چه چیزی فهمیدی؟ گفت: یعنی اینکه در کربلا خون بر شمشیر پیروز شد. اگر آن روز کاروان عاشورا همگی به شهادت رسیدند اما در واقع پیروز شدند که بعد از قرنها این گونه از آنها یاد میشود و مردم در مسیر آنها این گونه قدم بر می دارند. یادم هست چند ماه قبل و زمانی که تکریت به دست نیروهای مردمی آزاد شد، یکی از اندیشمندان غربی گفته بود: آنچه امروز در عراق اتفاق می افتد یعنی پیروزی عقیده و آرمان امام خمینی (ره). این شخص ادامه داد: تعجب میکنم که عراقی ها هشت سال با (امام) خمینی جنگ کردند اما حالا رزمندگان عراقی که فرزندان همان پدران هستند، برای نبرد با دشمنی به نام داعش به الگوهایی متوسل می شوند که رزمندگان ایرانی از آن استفاده می کردند. این شخص ادامه میدهد استفاده از نمادهایی مانند چفیه و پیشانی بند و روحیات معنوی خاص رزمندگان ایرانی برای عراقی ها چنان انگیزه ای ایجاد کرد که شهر تکریت مهم ترین پایگاه حزب بعث را به راحتی آزاد کردند. این شخص به نام گذاری یکی از خیابانهای بغداد به نام امام خمینی (ره) اشاره کرده و می گوید اینها همه بیانگر این مطلب است که تفکر انقلاب اسلامی ایران به دل همه ی مردم کشورهای مردمی خاورمیانه صادر شده از لبنان و سوریه و فلسطین تا عراق و یمن و..... 🦋همراهمون باشید
شهدایی🥹🥹
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_شصت‌و‌هفتم🌸/#حماسه‌ی‌جاودان🏴 از شخصی
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🏴 ایرانی ها بر اساس تفکر امام معصوم خود یعنی ابا عبدالله الحسين الله وارد میدان مبارزه شدند و زیر بار ذلت نرفتند و حالا همین تفکر میان ملت های مسلمان و آزاده در حال رشد است. مردم عراق نیز همین شعار را الگوی خود قرار داده اند و مشغول نبرد با نیروهای داعش هستند. هادی زمانی که وارد نیروهای مردمی شد، به عنوان یک الگو مورد توجه رزمندگان عراقی قرار گرفت. او همیشه تصویر مقام معظم رهبری را روی سینه داشت. همین کار باعث شد که بسیاری از دوستان او نیز که عراقی بودند همین کار را انجام دهند. او به مسائل معنوی بسیار توجه میکرد. نماز شب و اخلاص او مورد توجه رزمندگان عراقی قرار گرفت. در راستای همین تأثیر گذاری بود که بحث چفیه و پیشانی بند را مطرح کرد. فرماندهان حشد الشعبی که به او اعتماد کامل داشتند، او را با صد میلیون تومان پول به ایران فرستادند. او اجازه داشت هر طور که میخواهد خرج کند اما هادی رعایت می کرد که از آن پول برای خودش خرج نکند. گاهی آن قدر رعایت می کرد که بیسکوییت را جایگزین وعده ی غذایی می کرد! با اینکه پول زیادی برای خرید اقلام به همراه داشت اما حواسش بود که بهترین جنسها را بخرد. دقت میکرد که برای ریال به ریال این پول که توسط مردم عراق تهیه شده زحمت بکشد تا بیهوده هدر نرود. برای مثال برای تهیه ی چفیه از تهران به یزد رفت تا از کارخانه و ارزان تر تهیه کند. پیشانی بندها را در تهران چاپ کرده بود و به خانه می آورد تا خواهرانش آنها را بریده و آماده کنند. او سعی میکرد کاری که انجام میدهد، به نحو احسن باشد. 🦋همراهمون باشید
شهدایی🥹🥹
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_شصت‌و‌هشتم🌸/#حماسه‌ی‌جاودان🏴 ایرانی ه
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🌾 خواهرش می گفت: گاهی از نجف زنگ میزد می گفت به چیزی نیاز پیدا کرده، ما سریعا برایش تهیه می کردم و می فرستادیم. ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چیزهای ترش خریده بودم رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها افطار کند! می گفت: آن قدر در نجف چیزهای شیرین خورده ام که الان دوست دارم چیزهای ترش بخورم به خاطر همین خوردنیهای ترش برایش به نجف می فرستادم. آخرین باری که به تهران آمد ایام عرفه و تقریباً آبان ماه سال ۱۳۹۳ بود. رفتار و اخلاق هادی خیلی تغییر کرده بود. احساس می کردیم خیلی بزرگ تر شده آن دفعه با مقدار زیادی پول نقد آمده بود هر روز صبح از خانه بیرون می رفت و شب ها بر می گشت. بعد هم به دنبال خرید لوازم مورد نیاز نیروهای مردمی عراق بود. طراحی پرچم، تهیه ی چفیه و سربند و .... از کارهای او بود. مقدار زیادی پارچه ی زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کردیم و آنها را بریدیم. پارچه ها باریک باریک شد. هادی اسامی حضرت زهرا را رویشان چاپ کرد و از آنها سربندهای قشنگی در آورد. همه ی آن سربندها را با خودش به نجف برد. در آخرین حضورش در تهران حدود هشتاد نفر از بچه های کانون مسجد به مشهد رفتند. در آن سفر هادی هم حضور داشت زحمات زیادی کشید. او یکی از بهترین نیروهای اجرایی بود. این مشهد آخرین خاطره ی رفقای مسجدی با هادی رقم زده شد. 🦋همراهمون باشید
شهدایی🥹🥹
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_شصت‌و‌نهم🌸/#آخرین‌حضور🌾 خواهرش می گفت
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🌾 هادی وقتی در نجف مشغول درس و کار بود مانند دیگر جوانان این توانایی را در خودش دید که تشکیل خانواده دهد و مسئولیت خانواده ی‌جدیدی را به دوش بگیرد. به اطرافیان گفته بود اگر مورد خوبی سراغ دارند به او معرفی کنند. هادی هم مثل همه ملاکهایی برای انتخاب همسر در ذهنش داشت. ملاکهای او بر خلاف برخی جوانان نسل جدید، ملاک های خاص و خدایی بود. دیدگاهش دنیوی نبود. او به فراتر از این چیزها می اندیشید. هادی دلش میخواست همسرش حجاب کامل داشته باشد. می گفت دوست ندارم همسرم به شبکه های اجتماعی و تلویزیون و.... وابستگی غلط داشته باشد. هادی اخبار را پیگیری میکرد اما به رادیو و تلویزیون وابستگی و علاقه نداشت. وقتش را پای سریالها و فیلم ها تلف نمی کرد. می گفت خیلی از این برنامه ها وقت انسان را هدر می دهد. از نظر او زندگی بدون اینها زیباتر بود. چند جایی هم در نجف برای خواستگاری رفته بود اما..... بار آخر با پدرش صحبت کرد و گفت: باید عید نوروز با من به نجف بیایید. من رفته ام خواستگاری و از من خواسته اند با خانواده ات به خواستگاری بیا روزهای آخر کارهای خودش را هماهنگ کرد. حدود هزاران چفیه برای حشد الشعبی خرید چندین هزار پرچم و پیشانی بند هم طراحی و چاپ کرد و با خودش برد. خواهرش می گفت: آخرین بار وقتی هادی به نجف رفت، یک وصیت نامه با دست خط کاملا معمولی که پاک نویس هم نشده بود داخل کمد پیدا‌ کردیم. در آنجا نوشته بود: حجابهای امروزی بوی حضرت زهرا نمی دهد حجابتان را زهرایی کنید. پیرو خط ولایت فقیه باشید. اگر دنبال این مسیر باشید، به آن چیزی که می خواهید می رسید همان طور که من رسیدم راهپیمایی نه دی یادتان نرود. 🦋همراهمون باشید
▪️جواد از ماه‌ها قبل آغاز محرّم به فکر محرّم بود؛ به طوری که همه‌ی کارهاش رو تنظیم می‌کرد که برای دهه‌ی محرم، هیچ‌کاری جز رفتن به هیئت نداشته باشد. ▪️او عاشق امام حسین و اهل‌بیت علیه‌السلام بود و از جان و مالش مایه می‌گذاشت. روضه‌گرفتن در خانه را برکتی برای زندگی می‌دانست و می‌گفت: «روضه‌ همراه با سخنرانی باشد که انسان یک مطلبی هم در کنار روضه اهل‌بیت یاد بگیرد.» 🎙به روایت: مادر بزرگوار شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا