توی کوچه پیرمردی رو دیدم
که روی زمینِ سرد خوابیده بود
سن و سالم کم بود
و چیزی برای کمک بهش نداشتم
اون شب رختخواب آزارم میداد
و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد؛
رختخوابم رو جمع کردم
و روی زمین سرد خوابیدم
می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم
اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد
و مریض شدم
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی لذت بخشی!
- شهید دکتر مصطفی چمران
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی:
حزب و جناح فرع است
اصل ولی فقه است
اصل جمهوری اسلامی است.
🔹 شهدا دلها را تصرف میکنند .....
🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا این پست را برای مخاطب هاتون هم ارسال کنید .
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬خاطره ای از شهید حسین خرازی
ما هنوز اسلحه داریم...
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
آمده بود مرخصی.
داشتیم درباره منطقه حرف میزدیم.
لابه لای صحبت گفتم:کاش میشد من هم به همراهت به جبهه بیایم.
حرف دلم را زده بودم...
لبخندی زد و پاسخی داد که قانعم کرد.
گفت:هیچ می دانی سیاهی چادر تو
از سرخی خون من
کوبنده تر است؟
همین که حجابت را رعایت کنی
مبارزه ات را انجام داده ای...
"خاطره از همسر شهید"
🌷شهید محمدرضا نظافت
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷 خاطرات همت:
🌿 دفترچه یادداشتش را باز میکرد و هرچی از شناسایی بهش میرسید، توی دفترچه اش مینوشت، ریز به ریز.
این کار شب تا صبحش بود.
🌿 صبح هم که ساعت چهار، هنوز آفتاب نزده، میرفتیم شناسایی تا نه شب. از نه شب به بعد تازه جلساتش شروع میشد.
🌿 بعضی وقتها صدای بچه ها در می آمد. همه که مثل حاجی اینقدر مقاوم نبودند...
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 صحبت های شهید حاج قاسم سلیمانی
🌹 در وصف شهید محمد حسین یوسف الهی
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷حسین برای شهید شدن خیلی عجله داشت. می ترسید از قافله شهدا جا بماند. اما یک روزی حرفی عجیب زد. می گفت: دیگر ترسی از شهید شدن ندارم.
گفتم: تو که تا دیروز خیلی دلواپس بودی.
🌷گفت: در عالم رؤیا رفتم سمت خیمه امام حسین (ع). محافظش راه نداد.
گفت: اگر سؤالی داری بنویس. نوشتم آیا من شهید می شوم. جواب آمد که شما حتما شهید می شوید.
"شهید حسین بصیر"
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
💠نصف حقوقش را صرف خیریه میکرد
عباس نصفی از حقوق ماهانهاش را صرف امور خیریه میکرد. در واقع او بخشی از حقوقش را به دو خانوادهای میداد که یکیشان بیمار سرطانی و دیگری بچه یتیم داشتند. باقی حقوقش را هم بخشی صرف امور روزمرهاش و بخشی را خرج هیئات و مراسم مذهبی میکرد. در طول ماه شاید 20 روزش را روزه میگرفت و غذایی که محل کارش به او میدادند، به خانوادههای مستمند میداد. یکبار که میخواست به مأموریت برود، دو، سه غذا توی خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما برای فلان خانواده ببر. بابا گفت من خجالت میکشم دو غذا دستم بگیرم و ببرم. اما عباس اصرار داشت که اگر کم هم باشد باید به مردم کمک کرد و باری از دوش کسی برداشت.
راوی:خواهر شهید
#شهید_عباس_آسمیه
#خاطرات_شهدا
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج احمد کاظمی:
قدر جمهوری اسلامی را بدانید، خودتان را شایسته فداکاری در راه جمهوری اسلامی بدانید...
در راه ولایت فقیه ثابت قدم، استوار، دلِ پاک...
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
میگفت:
به جای اینکه عکس خودتونو بذارید پروفایل تا بقیه با دیدنش به گناه بیفتن،
یه تلنگر قشنگ بذارید که با دیدنش به خودشون بیان...
#شهید_ابومهدی_المهندس🥀
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
💐#خاطرات_شهدا✨
برا بچه ها شکلات آورده بودند. مصطفی می گفت: هرکسی شکلاتش رو بده به من، براش قرآن میخونم. هرچه اصرار کردیم که شکلات ها رو برا چی جمع میکنه، چیزی نمی گفت...
چند روز بعد رفتیم دیدار خانواده شهیدی توی بوشهر. وضع مالی مصطفی طوری نبود که بتونه براشون چیزی بخره. دیدم شکلاتها رو در آورد و به بچه های خانواده شهید داد. تازه فهمیدم که چرا مصطفی شکلات می گرفت و برامون قرآن می خواند...
#شهید_مصطفی_شمسا
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄