.
برای عزیزانی که موفق به حضور نشدهاند؛ پخش زنده از طریق #سها_روم
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
🔹 دیدار آوینی...روز اول...
🎥 مستند؛ تاریخ سازان چه کسانی هستند؟
▫️فرزندان انقلاب در برابر عرصههای تجربه نشده سینما
📆 امروز شنبه ۱۹ فروردین ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۶:۰۰
کتابخانه مرکزی اصفهان
سُها/ #سرای_هنر_و_اندیشه
دفتر تخصصی سینما
@didar_aviny
دیدار آوینی- روز اول.mp3
35.38M
🎙 دیدار آوینی...
🔹 مواجهه با آوینی و سینمای او
🔹 مستند؛ تاریخ سازان چه کسانی هستند؟
▪️روز اول
شنبه ۱۹ فروردین ماه ۱۴۰۲
#دیدار_آوینی
@didar_aviny
روضه ی آوینی-شب ششم تاریخ سازان چه کسانی هستنند.mp3
31.17M
.
#باز_نشر
🎙 روضه آوینی
🔹 گفتگو درباره مستند؛
"تاریخ سازان چه کسانی هستند؟"
در نسبت با مسئله جهاد تبیین
🔹 شب ششم
📅 بهمن و اسفند ماه سال ۱۴۰۰
#روضه_آوینی
#جهاد_تبیین
#سید_الشهدای_جهاد_تبیین
@soha_sima
.
...با هنر خداحافظی کردم و به سمت خودشناسی رفتم تا راهی برای هنر باز کنم. می خواستم نظر رهبر را در مورد هنر بخوانم. چنین کتابی نبود و کتاب دیگری به من دادند؛ هنوز وارد فیلمنامه نویسی نشده بودم که کتاب "مبانی نظری هنر" شهید آوینی را خواندم، البته به نام نویسنده دقتی نداشتم و نمی شناختم. ولی مطالب بسیار عزیز بودند و خیلی خوشحال بودم که آن کتاب را خوانده ام. به طور تصادفی در یک جلسه ی فیلمنامه نویسی شرکت کردم. معلم، کتاب آئینه جادو را در کنار چند کتاب دیگر معرفی کرد. نام شهید آوینی را که شنیدم، احساس کردم انگار نویسنده ی همان کتابی بود که دوستش داشتم. هر سه کتاب آئینه جادو را خیلی سریع خواندم. پر از روشنی شدم. چقدر غصه ی معماری را خورده بودم. آوینی معمار بود، اما از معماری نگفته بود. راه را درست آمده بودم ...
(امیدوارم نشانه هایش بیاید و راه را درست ادامه بدهیم.)
▫️فهیمه چنگیز
#دیدار_آوینی
@didar_aviny
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🎥 ...راوی راه آسمان...
مشتری همیشگی روایتفتح
#دیدار_آوینی
@didar_aviny
باسمه تعالی
اینکه ما وقتی عزم سفر میکنیم و هنوز از شهر خارج نشده یاد کارهای نکردهمان میافتیم اختصاص به سفر ندارد
همه ما وقتی از چیزی جدا و کنده میشویم یاد نکردههامان میافتیم
و گذشته همچو ستاره ای در پهنه تاریک پشت سر سوسو و چشمک میزند که بیا!
و در یک آن همه آن تاریکیها را از نظر میاندازیم و فقط به چشمکپرانی دروغین ستارهای که نبود دل خوش میکنیم
ما گذشته را میچسبیم و درواقع به سفر نرفتهایم
میخواهیم که نرویم و در سفر هم بهیاد آن ستاره به آسمان غبارگرفته دل میبندیم و ستاره پرست میشویم
ستاره هایی که ما خلقشان میکنیم
شاید فرق آوینی با من این بود
منی که هربار با دلخوشکنک بادبادک ستارههایم (که هربار خواستم هوایشان میکنم) جا میمانم
آوینی اما فرزندان دریادل صحرا را برگزید
آنها و آنجا را که خون سحاب رحمت قلبشان بر آن میریزد
و خاک از آن جان میگیرد
و نخلستان بهبار مینشاند
تاعاشقان با عشقشان لابلای آن بچمند
و یا داد غربت سر دهند تا هروقت
که یارشان پسندید
شیرینی از شاخسار بلند نخلها به دامنشان بیافتد
او از شهر ما رخت بست
از آبهای مصنوعی
و هوای مصنوعی
و عشقهای مصنوعی
لابلای درختان مصنوعی
و عکسهای مصنوعی
از منظرههای طبیعت
او به هر پوستری که به یادگار مانده بود پشت کرد
و صدای شهیدان را
با پردههای گوش خود شنید
و با پردههای قلب خود حفظ کرد
و در شهر ما مردگان پخش کرد
و خون های به زمین ریخته را بیشتر از خونهای بظاهر پرجریان (رگهای بادکرده) ما باور داشت و ساغر از دست آنها میگرفت و جام به جام سرخ هیچکسی جز آنها نمیزد
و سوسوی هر ستارهای جز سوسوی آن بهخاک افتادهگان راپاس نمیداشت و دید نمیزد
او یکبار طعم این دنیا را چشید و یکبار آن را تف کرد و هر شب خمار تماشای مرگ، یکی ازدانههای حلقهی باوفای شبگردان بود
انگار لنز دوربینش هم کمکم شکل چشمان خودش با نور نوازش هر فریادی روشن و بیخواب نمیشد
و نوار فیلمش مثل نوار قلب او با هر تماشایی به تاپتاپ نمیافتاد و سرگردان، آواره صحراها شده بود
من اما وقتی نگاه به کتابهایش میاندازم میمانم و مغزم صوت میکشد که چه شوری و چه شرابی
و چه چاه عمیقی از غربت برای اینهمه فهمیدن و تاب نیاوردن از نگفتن و تنهاتر شدن
من هیچ یک از اینها را ندارم و خونم کرختتر از اینحرفهاست که با دیدزدن چیزی به خروش و جنب و جوش که هیچ خردک موجی بر آرام راکدم افتد.
وانگهی پیشینیان گویند
اینکه پیغامی نیاید نیز پیغمی است
پس بلاتکلیفی ما نیز تکلیفی است
گرچه ما از بس که بدآورده و بدبخت
بس که دلتنگیم و از جان سیر
می گوییم:
مردن از این زندگیها بهتر است اما
شاید این تکلیف ما باشد
فقط میدانم باید منتظر باشم تا کامرانم مرتضی شود و چانه لختم صورت شیرمردان بخود بگیرد
که تا امروز هرچه خواندم و نوشتم آهویی بود وحشی از قماش همین جنگل سرد و اشباحزده که به هیچ کارم نیامد
و باز باورم نشد که چشمان فریبای این ستارک دروغین، ترسهای من است که جرات نمیکند یکبار و برای همیشه باور کند باید از این زندگی که جای عالم و آدم را با شکلک و ایموجیهایش پر کرده است دل بکند و سلام و صلات و صیامش بههیچ کارش نیامد باید سفر کرد
آری
باید سفر کند به جایی که جای خدا در آن خالی باشد نه جای پریز برای شارژ موبایلم
غرض، عرض دلتنگی بود واگرنه من هم یکی از اهالی بیگانه شهر شما هستم بیگانه با همهچیز از خدا گرفته تا آوینی و شما
من هم هزاربار با خدا و آوینیاش ملاقات کردهام ولی تاب همراهی با چون او همسفری را نداشتم و دو دستی خفهاش کردم
من هم دلم میخواهد دلبسته شهر تاریک و عبوسمان باشم و از هجرت از این دیار ظلمتزده باز بمانم واگرنه درخشندگی امثال آوینی در این تاریکی بیش از اینهاست که چشمم نتواند آنرا ببیند بشرط آنکه برای خودم ستاره نتراشم
دوستان من
صیام این روزگار کف و بازداری از مصرف هرروزی پستانکهایی است که هربار بیقرار شدیم بیخیالمان میکند
حجش هجرت به صحرای بلا و جان فرسایی است که بوی یار میدهد و در آن فقط خدا تنها تکیهگاهمان باشد
صلاتش تجدید عهد و پای عهد با یار ماندن است در طوفانهای سهمگین این روزگار
زکاتش بخشیدن خواستنها و نخواستنها و همینطور آمال و آرزوهای عافیت جان و خودپرستی است
ولایتش این که ما از جایی محدودیم و باور به این که هر سخنی هر زمانی در نمیگیرد و هرکاری هرزمانی ممکن نیست و هر چه ما میخواهیم همان نمیشود
تا اینکه با خودمان و وجودی فراختر و زبانی بازتر مثل وجود و زبان آوینی مواجه شویم
شاید شهادت آوینی شهادت بر این ها بود
صلوات
▫️ شهاب الدین کرمانی
#دیدار_آوینی
@didar_aviny
دیدار آوینی
نشست اول بحمدلله برگزار شد و تلاش کردیم آوینی را به یکدیگر نشان دهیم آنجا که او را در مستند میدیدیم که آنچنان ناپیدا روایت را میخواند که گویی این حرفها بدیهی است و هرکس میتواند چنین روایت کند و با خود میگفتی در این صحنهها مگر جز این کلمات را میتوان بکار برد. مثل این است که بگویی در مقابل مادر جز ادای احترام کاری میتوان کرد.
آری کلمات او چیزی جز شهادت بر یک راه نیست و تاریخ سازان نیز جز آنکه خود را مهیای شهادت کنند کاری نمیکنند. آنجا که در شبهای عملیات از یک طرف در مقام توبه هستند و از یک جهت شوق دیدار وجود آنان را در برگرفته است.
اما همچنان یک سوال باقی است. که چرا آوینی بجای اسلحه، قلم و دوربین در دست گرفته است؟ کسی که چنین درکی از تاریخ سازی دارد و جبهه را تحقق آن وعدههای الهی میداند به کجا مینگرد که وادی هنر و تفکر را بر میگزیند؟
آری اگر خوب به جبهه مقابلت بنگری، میبینی که چطور مستکبران خود را پنهان کردهاند و با مکر لیل و نهار مستضعفان را به ورطه هلاکت کشاندهاند و تا این مکر لیل و نهار هست این فریب خوردگان و سست همتان در مقابل جبهه حق صف آرایی میکنند.
و حقیقتا خود را در مقابل یک فرهنگ واحد جهانی مییابی که با تسلط رفاه و اقتصاد بر همه وجوه بشری آنها را به وادی هلاکت کشانده است.
قلم و کاغذ برای آوینی لوح و قلم تاریخ است و در تمنای آن است تا جهانی دیگر بیافریند.
آری همچنان که سعدی و فردوسی با سخن خود در زیر تاخت و تاز مغول، ایرانی دیگر آفریدند و ایران را از زیر دست و پای جباران دوباره متولد کردند.
گویا آوینی نیز در انتظار چنین سخنی است تا در زمانی که از هرسو ایران آماج حملات و تاخت و تاز شده است خود را در پناه این سخن بسازد.
آوینی برای خود خانهای در دهانه آتشفشان ساخته است و از آنجا ما را به سوی خود فرا میخواند و دیدار او دیدار در غربت است... غربت از مخلوق و قربت به خالق و آنجاست که همچون او مظهر آفرینندگی خواهی شد.
#دیدار_آوینی
...روز دوم...
@didar_aviny
دیدار آوینی
دیدار آوینی نشست اول بحمدلله برگزار شد و تلاش کردیم آوینی را به یکدیگر نشان دهیم آنجا که او را در مس
.
#دیدار_آوینی
...روز دوم...
🎥 مستند؛ پاتک روز چهارم
▫️روایت و آفرینش عالمی جدید
📆 امروز یکشنبه ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۶:۰۰
مکان: کتابخانه مرکزی اصفهان
سُها/ #سرای_هنر_و_اندیشه
دفتر تخصصی سینما
🆔 https://eitaa.com/didar_aviny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
برو به آنها سلام کن، دستشان را بفشار و بر شانههای پهنشان بوسه بزن. آنها مجاهدان راه خدا هستند و علمدارانِ آن تحول عظیمی که انسانِ امروز را از بنیان تغییر میدهد...
🎥 ببینید| #روایت_فتح/ برشی از پاتک روز چهارم
🔹 #دیدار_آوینی
روز دوم
🆔 https://eitaa.com/didar_aviny
.
رقص گندم زار است. گندمهای بلند، بلندتر از قد آدمیزاد. نور آفتاب بهاری و مرتضی آوینی که از لا به لای گندمها پیدایش میشود، همان اورکت خاکی و پیراهن سفیدِ لحظهی شهادتش را پوشیده. با همان عینک همیشگی و لبخند لطیفی که بر چهره دارد. مستقیم دارد به من نگاه میکند. نمیدانم چرا این تصویر خیالی از مرتضی آوینی بارها به ذهنم آمده. تصویری که واقعی نیست اما برای من واقعیت دارد.
مرتضی آوینی را شاید هنوز هم نشناسم تا آوینی نشوی آوینی را نمیشناسی اما مرتضی آوینی برای من در نامش خلاصه میشود. نمیدانم چه تقدیری است که بعضی نامها انگار حقیقت صاحب ناماند. مرتضی که معنی راضی و خشنود میدهد اما آوینی یعنی به زلالی آب. شاید این معنا ریشهی فامیل آوینی نباشد اما من آوینی را به زلالی آب میبینم. اینکه کسی رنگ و روی زمانه نگیرد. در زمانه باشد با زندگی و دردسرهایش سر کند اما همرنگ زمانه نشود. خودش باشد. زندگی ببخشد و همه او را از آن خود بدانند. این همان زلالی و زندگی بخشی آب است.
این زلالی را از سالهای جنگ سراغ داریم. جنگ تلخ بود اما زندگی جریان داشت. آدمها خودشان بودند، زلال. تا زلال نباشی نمیتوانی ببینی چطور در جبههها باران از زمین به آسمان میبارید و چطور این عالم تهی و تنها را تر میکرد. آوینی اما حجاب از چشممان بر میدارد دستمان را میگیرد و حقیقت خودمان را، جهانمان را نشانمان میدهد. همان آب زلال رودی است که اگر از جبههها بگذرد پیوند میان انسان و ایمان را میبینیم و اگر از چالشهای ما و توسعه، از هنر جدید و عالمش بگذرد، حقیقت آن را میتوانیم ببینیم.
خیلی وقتها که تصویر خیالی مرتضی آوینی در میان گندم زار به سراغم میآید از خودم میپرسم در چشمان مرتضی آوینی حقیقت من چطور جلوه میکند... آیا من هم میتوانم به چشمانش نگاه کنم یا شرمنده میشوم؟
▫️حسین نصر
#دیدار_آوینی
@didar_aviny
.
شرارهی یک چشم
اولین کتابی که از آوینی خواندم کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» بود. کلام آوینی در لابلای مقالات این کتاب، تحولی شگرف در نوع نگاه من به عالم و آدم ایجاد کرد. گویی با کشفی دوباره از هستی رو به رو شدهام. انگار که همه چیز برایم معنای دیگری پیدا کرده بود. بسیاری از سوالاتی که در حوزههای مختلف فرهنگی اجتماعی و سیاسی داشتم و برای آنها پاسخ هایی از جنس مشهورات زمانه ردیف کرده بودم؛ بار دیگر جلوی چشمم آشکار شد و پاسخ هایی جدید که جانم را آرام میکردم یافته بود. آوینی چشمم را باز کرده بود به حقایقی که تا قبل از آن حجاب غفلت مشهورات، آن را پوشانده بود. برای مشکلاتی که همواره با آن روبرو بودیم، تحلیلهایی واقعی و عملیاتی یافته بودم و سرمست از این کشف شگفت انگیز که در مدتی کوتاه در من ایجاد شده بود، در کلاسهای تدریس داد سخن میدادم. آن روزها مدرس مباحث مهدویت بودم که با آوینی، مهدویت معنایی جدید یافت و من که مباحث غرب شناسی آوینی را نیز با آن آمیخته بودم و با چنان شور و حرارتی در کلاسهای درس از غرب و زمان و انتظار و مهدویت حرف میزدم که قابل وصف نبود. یادم نمیرود در یکی از کلاس ها بعد از بیان مطالب، با شور و حرارتی که داشتم یکی از دانش پژوهان پرسید؛ استاد شما این حرفها را از کجا می گویید؟ و من گفتم از آوینی! از کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب؛ از رستاخیز جان؛ از فردایی دیگر... او گفت من اینها را خوانده ام اما این چیزهایی که شما می گویید را نفهمیده ام !!!
من جا خوردم و مدتها ذهنم درگیر این حرف شاگردم بود. تازه فهمیدم که خواندن آوینی و یا هر استاد دیگری به باز کردن کتاب و شروع مطالعه نیست آوینی خواندن وقت میخواهد و خدا در وقتش مرا با آوینی روبرو کرده بود، که آن چنان شرری به جانم زد. آوینی خواندن قلب میخواهد. آوینی خواندن آمادگی میخواهد. باید ببینیم که چطور و چگونه با آوینی باید روبرو شویم تا دیدار، رخ دهد...
▫️رسول صادقیان
#دیدار_آوینی
@didar_aviny
48.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#ببینید/ دوربین آوینی
...روز دوم...
🎥 مستند؛ پاتک روز چهارم
▫️روایت و آفرینش عالمی جدید
📆 امروز یکشنبه ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۶:۰۰
مکان: کتابخانه مرکزی اصفهان
سُها/ #سرای_هنر_و_اندیشه
دفتر تخصصی سینما
🆔 https://eitaa.com/didar_aviny