سپتامبرِ ۱۹۴۳: «آدمها کجایند؟»
.
.
گل که روزگارۍ عبورِ کاروانۍ را دیدھ
بود، گفت: آدمھا؟ گمان کنم ازشان شش هفتتایۍ باشد.
سالھا پیش دیدمشان منتها خدا میداند
کجا میشود پیدایشان کرد. باد این وَر و
آن ور میبرَدشان؛ نه اینکه ریشه ندارند
این بیریشگی حسابۍ اسبابِ دردسرشان
شده.
[سیارک ب۶۱۲ - شازدھ کوچولو
برگردانِ رضا طاهرۍ]
زانو زدهاَم مینگرم به خاک،
به علفھا مینگرم . .
گلهایۍ روییده است
به رنگِ آبی، آبۍ! به آنھا
مینگرم.
[.]ناظم حِکمت
-
اگر زندگانۍ روزانہۍ شما در نظرتان
حقیر مینماید، تهمت ناچیزۍ بر آن
نبندید. تهمت بر شماست کہ چندان
شاعر نیستید تا جلال و جمال آن را
دریابید. پیش هنرآفرین هیچچیز وَ
هیچجا ناچیز و سرسرۍ نیست.
• ۱۹۲۹ / راینر ماریا . نامه بہ شاعرۍ
جَوان . . برگردان پرویز ناتل خانلری.
انگار با تمام ستارگانِ منظومہۍ
شمسۍ بازۍ کردهام
آنگونہ کہ
کودکان، با صدفِ دریایۍ بازۍ
میکنند.
صدنامہۍ عاشقانہ . نزار قَبانۍ
ـ ـــــ بہ کوشش ابوالقاسم قَوام