عادت ندارم درد دلم را به هرکسی
بگویم پس خاکش می کنم زیر چهره
خندانم تا همه فکر کنند ،
نه دردی دارم، نه قلبی
من مشکلات زیادی دارم
ولی لب های من از آنها
خبر ندارند ، آنها همیشه می خندند
من عاشق قدم زدن زیر باران هستم چرا که هیچ کس نمیتواند
زیر باران اشک هایم را ببیند.
بخند برای اینکه این کار مردم رو گیج میکنه.
بخند برای اینکه این کار آسونتر از توضیح دادن
درباره اون چیزیه که از درون داره تو رو میکشه
چرا باید به خاطر رفتار خشنم عذر خواهی کنم ؟
مگه اونایی که منو به اینجا رسوندن ازم عذرخواهی کردن ؟
چقدر احمقانه است از یک قهوه تلخ انتظار فال شیرین داشتن
مثل من که از تو انتظار عشق داشتم
کاش می شد عشق را آغاز کرد
با هزاران گل یاس آن را ناز کرد
کاش می شد شیشه غم را شکست
دل به دست آورد نه این که دل شکست