هدایت شده از کانال حسین دارابی
بیان #چند_نکته مهم پیرامون حملات ایران به اسراییل:
🔺۱. زدن تلآویو یعنی عبور از پیشرفتهترین سامانههای پدافندی دنیا. سامانههای تات آمریکایی، فلاخن و سامانههای متعدد دیگر. یک زورآزمایی و قدرتنمایی جدی نظامی با پیامهای متعدد برای همه طرفهاست.
🔺۲. ارزش موفقیت اصابت این موشکها زمانی است که بدانیم آمریکا با تمام توان تجهیزاتی برای رهگیری و مقابله موشکها، با آمادگی کامل قبلی به کمک اسرائیل آمد.
🔺۳. در رسانههای رژیم مطرح شده که این حجم حمله و تخریب در تلآویو و شهرهای دیگر در تاریخ منحوس رژیم بیسابقه بوده است.
🔺۴. بومی بودن موشکها یک افتخار بزرگ است. تنها کشوری که با موشکهای بومی دوربرد رژیم را هدف قرار داد ایران است.
🔺۵. جنگ وجودی با رژیم راهی بیبازگشت است. کاهش یا افزایش آن موقتی است ولی اصل آن باقیست.
🔺۶. روشن شد اگر در مرزهای رژیم نجنگیم باید دهها برابر آن هزینهها و خسارتها و تلفات را درون مرزهای خودمان بپردازیم. جنگیدن کنار مرزهای دشمن یک تاکتیک نیست بلکه یک #راهبرد_هوشمندانه بسیار مهم بوده و هست. مردم باید به این ادراک برسند.
🔺۷. همانگونه که در پیام آقا هم بود این سطح از همدلی بین مردم بینظیر یا کمنظیره. امیدوارم آنهایی که بلد نیستند از این فضای حداکثری استفاده کنند، لااقل آن را خراب نکنند.
🔺۸. علیرغم شهادت عالیترین مقامات نظامی و آسیب به برخی سامانهها، سرعت جایگزینی فرماندهان، بازسازی و عملیاتیسازی سامانهها و مهمتر از همه تصمیم نظام برای مقابله و اجرای سریع آن، یکی از مهمترین ابعاد و نقاط قوت شگفتآور نظام است که نشان از نقش محوری ولی فقیه و ظرفیتهای ساختاری قوی کشور است.
🔺۹. عکسالعمل ایران یک پاسخ نظامی صرف نیست بلکه #پاسخ_معادلهساز است. هرچند طبیعت درگیری زد و خورد و وارد آمدن خسارتهای مادی و انسانی و ... است اما بدانیم این عکسالعمل، یک معادلهسازی راهبردی در عرصههای مختلف نظامی، سیاسی و منطقهای و بینالمللی در میان و بلندمدت است که دستاورد آن تاثیر مستقیم بر تامین امنیت کشور دارد.
#اخبار_لحظهای_جنگ_با_اسرائیل | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📣 انتصاب سرتیپ پاسدار سیدمجید موسوی به فرماندهی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
👈در پی شهادت سردار سرلشکر پاسدار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده معظم کل قوا در حکمی سردار سرتیپ پاسدار سید مجید موسوی را به فرماندهی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب کردند.
🖼متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
📝بسم الله الرّحمن الرّحیم
سردار سرتیپ پاسدار سید مجید موسوی
✏️نظر به شهادت پرافتخار و سرافرازانهی سردار سرلشکر پاسدار امیر علی حاجیزاده به دست رژیم منحوس صهیونی و بنا به پیشنهاد فرمانده کل سپاه و شایستگیها و تجارب ارزنده، شما را به فرماندهی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب میکنم.
✏️ارتقاء توانمندیهای همه جانبه و آمادگیهای روزافزون بخشهای موشکی و پهپادی و زمینهسازی و حضور مقتدرانه در فضا و نیز تقویت تقوا و بصیرت کارکنان و برخوردار از بنیهی معنوی در حرکت به سوی ساخت نیرو در تراز انقلاب اسلامی مورد انتظار است.
✏️در روز عید سعید غدیر خم ضمن درخواست علو درجات و مقامات عالیه و همنشینی وی با اولیای الهی به ویژه مولیالموحدین حضرت علی علیهالسلام لازم میدانم از خدمات ارزشمند و زیرساختی آن شهید در دوران فرماندهی قدردانی و تشکر نمایم.
✏️توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.
📝سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۴/۳/۲۴
💻 Farsi.Khamenei.ir
فیلم نگیرید از انفجارها.
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
امروز رفتیم بین مردم...
چه جمعیتی بود.
کسی هم قصد خونه رفتن نداشت!🫠
#راهپیمایی_بیعت
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حس و حالم این بود که فقط یه پایتخت توی دنیا هست که می شه از در و دیوارش کتیبه های بزرگ اسم امیرالمومنین رو آویزون کرد و ده کیلومتر به مدت چندین ساعت شیعیانش بین مردم نذری پخش کنند و خدمات بدهند.
این آرزوی همه شیعیان نسل های گذشته و شیعیان کشورهای دیگه است که می تونستن اسم مولاشون رو فریاد بزنن پیش همه و بقیه هم تاییدشون کنند.
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
پیش پارک دانشجو یه مسجد حضرت ولیعصر بود. رفتیم توش نماز بخونیم. نماز تموم شده بود. سیل جمعیت بود که از توش می اومد بیرون.
گفتم کاش همیشه مسجدا این قدر مشتری داشتن🥲
اینا ته نشین شده های سیلند!
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
محراب مسجد منو بیشتر یاد کلیسا می انداخت🫠
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط این مارش پیروزی عملیات های زمان جنگ و نحوه ی اعلامش...
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
2.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادعاهای شهید طهرانی مقدم رو ببینیم که چه طور دارن عملی می شن...
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
هدایت شده از رستا، رسانه تعلیموتربیت ایران
✍ #معلم_نگاشت
«آخجون خانم، اسم من هم امیرعلیه!»
حدود ساعت ۱۴ بود که گوشی را چک کردم.
هنوز وارد پیامرسان نشده بودم که اعلان پیامی را دیدم:
سردار حاجیزاده هم...
چشمهایم خشک شد، انگشتانم ایستادند.
برای چند ثانیه به صفحه خیره ماندم. پذیرفتن این یکی سخت بود!
در سکوت، گوشی را بستم و ذهنم به عقب برگشت...
به شش ماه پیش...
همان روزی که قرار بود نشانهی «ک» را در کلاس آموزش دهم.
بچهها با چشمهای کنجکاو و هیجانزده منتظر بودند.
قرار نبود از روی کتاب بهشان درس یاد بدهم:
ک مثل کیف
یا ک مثل کفش!
قرار بود یاد بگیرند: ک مثل موشک.
گفته بودم مقوا بیاورند.
قرار بود موشک درست کنند. از این موشکهای ساده هم نه...
از این موشکهای اوریگامی که به قول خودشان «یک عالمه تا آسمان بالا میرود».
مشغول تا زدن مقواها شدیم و گفتم؛ از چطور نوشتن موشک و از معنی موشک.
با زبان کودکانهشان گفتم و گفتم تا رسیدم به این که موشک یعنی امنیت.
من کودکانه گفتم، اما پسرانم اتفاقاً بزرگانه فکر میکردند!
مثل پسرک باهوش میز دوم که بلند شد و گفت:
خانم، ک مثل کسی. میشه دیگه، نه؟
پاسخ دادم: بله، ولی این کلمه به تنهایی ناقصه!
پسرک ادامه داد:
خب خانم، بگیم ک مثل کسی که موشک ساخت. حالا چی؟
با خنده و تعجب تأییدش کردم و آفرین گفتم.
نقطهی عطف مقوابازیها و هدف من از این کار هم همین بود.
«کسی که موشک ساخت» را که گفت، سریعاً بابای موشکها را معرفی کردم.
تصویرش را روی تخته نصب کرده بودم، اما تا آن لحظه بچهها نمیشناختندش.
اسمش را با احترام گفتم:
شهید حسن طهرانی مقدم.
اینطور مواقع که قهرمانی در کلاس معرفی میکردم، همه سکوت میکردند.
نمیدانم در ذهن این پسربچهها چه میگذشت، اما وقتی که کتاب بابای موشکها را دست گرفتم و از کودکی به نام حسن داستان خواندم، حدس میزدم همذاتپنداری کنند، اما اینجا مطمئن شدم؛
اینجا که هادی از انتهای کلاس بلند شد و گفت:
خانم، میشه اسم ما هم حسن باشه؟
مامانای ماها چرا اسممون رو حسن نذاشتن؟
بغض کردم، اما لبخند زدم و گفتم:
مهم نیست اسمت حسن باشه پسرم. باید راهت شبیه راهشون باشه.
داستان بابای موشکها که تمام شد، کلاس در سکوت بود، ولی از آن سکوتهایی که بیشتر از هیاهو حرف دارند.
گاهی به تخته نگاه میکردند و تصویر شهید،
گاهی به کتاب داستان در دست من،
و گاهی به موشکهایشان.
طوری نگاه میکردند که انگار باارزشترین چیزی است که دارند!
پسران هفتساله زیادی فهمیده بودند؛
آنقدر حس گرفته بودند که انگار حسنِ قصه از دل کتاب بیرون آمده بود و جلوی تخته ایستاده بود...
و حالا، امروز، بعد از دیدن این اعلان...
دانستم از این به بعد قرار نیست برای دانش آموزان آینده ام تا همینجای قصه را بگویم.
سال بعد، وقتی که باز به نشانهی «ک» برسم،
وقتی که چشمهای بچهها دنبال واژهی تازهای بگردد،
اینبار کنار عکس بابای موشکها،
عکسی دیگر میگذارم.
لبخند گرم سرداری که چند ماه پیش افتخار دیدارش را داشتم،
همان لحظهای که قصهی موشکهای کلاسم را برایش گفتم،
و او با لبخندی آرام، ساکت و پرمعنا نگاهم کرد؛
نگاهی که حالا بیشتر از همیشه در خاطرم مانده.
کاش همهی دانشآموزان میدانستند،
قهرمان فقط داخل کتابها نیست.
قهرمان، گاهی لبخند میزند،
گاهی با شنیدن حرفهای سادهی دل یک معلم،
سر تکان میدهد،
و گاهی هم...
بیصدا میرود.
اما راه قهرمانها، هیچوقت تمام نمیشود.
سال بعد، در کلاس اول،
وقتی دوباره موشک بسازیم،
وقتی «ک» را بنویسیم،
میگویم:
ک مثل کسی
که آسمان را امن نگه داشت.
ک مثل کسی
که پیشمرگ مردم شد.
ک مثل کسی
که گفت برای مردم گردنش از مو باریکتر است.
و شاید سال بعد، یکی از پسرهایم بگوید:
«آخجون خانم، اسم من هم امیرعلیه!»
✍نسترن حسنی، آموزگار پایه اول از استان البرز
✔ رستا، رسانهٔ تعلیم و تربیت ایران
@rastakhabar_ir