سلام. صبح روز ششم ایام دفاع مقدس ۲ به خیر!
بریم تلفیق
#آیه_نوش
و
#یک_تصمیم_یک_سرنوشت
امروز رو ببینیم و بخونیم.
هم عکسی داره، هم متنی.
هر کدومو که حوصله تون کشید انتخاب کنید!
#منو_آزاد
#سلف_سرویس🤭
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
ما گیج می زدیم توی بازار دنیا.
اگر کسی راهنمایی مان نمی کرد با سر داشتیم می رفتیم سمت ضرر و زیان.
اما یک روز پیام رسان مان را باز کردیم و دیدیم یک پیشنهاد مشاوره رایگان دریافت کرده ایم.
از طرف کی؟
کسی که نبض بازار دستش بود!
و امکان نداشت خطا کند.
نوشته بود:
مسلمانان! به تجارتی راهنماییتان بکنم که از عذابی زجرآور نجاتتان دهد؟!
جواب دادیم: بله بله چی از این بهتر؟
به خدا و پیامبرش ایمان میآورید
و با مال و جانتان در راه خدا میجنگید.
این برایتان بهتر است،
اگر به برکتهای جهاد در راه خدا پی ببرید.
نتیجه مشاوره را چند بار خواندیم.
کپی کردیم توی صفحه برنامه زندگی مان.
این برایتان بهتر است
را پررنگ تر کردیم.
قبل از اینکه برویم شروع کنیم، پیام دیگری فرستاد.
بازش کردیم.
چشم انداز تجارت مان را پیش بینی کرده بود:
اگر چنین کنید، خدا گناهانتان را میآمرزد و در باغهایی پردرخت جایتان میدهد که در آنها جویها روان است و نیز در خانههایی باصفا در باغهایی همیشهسبز. این است کامیابی بزرگ!
تصورش هم قشنگ بود...🥹
دوباره پیام آمد:
پاداش دیگری هم هست که دوستش دارید!
دوباره مشتاق شنیدن شدیم.
کمک خدا و پیروزی نزدیک. بله، همۀ اینها را به مسلمانان مژده بده.
همان که نبض بازار دستش بود، گفت:
خودم هم می آیم کمکتان!
سودآوری سریعش را هم تضمین می کنم!
فلذا توی دفتر زندگی مان نوشتیم:
جهاد با مال
جهاد با جان
این برایمان بهتر است
شما بودید این تجارت را انتخاب نمی کردید؟
#یک_تصمیم_یک_سرنوشت
#آیه_نوش
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan