eitaa logo
دیمزن
2.7هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
657 ویدیو
19 فایل
دنیای یک مادر زائر نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
دارم می رم اینجا. اگه تهرانید مراسمات شهدا رو شرکت کنید. شهدا جبران می کنند. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
مراقب خودمان باشیم. مراقب ورودی های مغزمان افکار و ایمان و آرمان هایمان دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسم شهدا را می خواندند و مردم به نشانه ی حاضر بودنشان الله می گفتند... عکس شهدا هم حضورشان را یادآوری می کرد... از برنامه هایی که خلاقیت در اجرا دارند خوشم می آید. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
گوش دادن به قرائت دلنشین قرآن هم یکی از برنامه های اصلی مراسم بود. نه یک بخش تزئینی و کلیشه ای برای شروع مراسم. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
خانواده شهدا مثل عزادارها روی صندلی نشسته بودند و مردم بهشان سرسلامتی می دادند. من مادر این شهید را بغل کردم. گفت بعد از ۱۷ سال خدا یک دوقلو بهشان داده بود. دعا کنید شش ماهه های پسرم را بتوانیم درست تربیت کنیم. فاطمه و علی اند. 😭😭 دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
هدایت شده از KHAMENEI.IR
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 | ما روی آیه‌های قرآن حساب کرده‌ایم 👈 گزارشی از مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در حسینیه امام خمینی در شب هفتم محرم ۱۴۴۷؛ چهارشنبه، ۱۱ تیر ۱۴۰۴؛ به قلم خانم فائضه غفارحدادی نویسنده ادبیات مقاومت و پایداری. ▪️دیروز خدا تنظیمات هوای تهران را گذاشته بود روی «برشته کردن» و هنوز تا ساعت چهار و نیم عصر که صف درازی جلوی ورودی خیابان کشوردوست منتظر باز شدن درهای حسینیه بودند، روی همان حالت بود. به هر کس می‌گفتم:‌ «چرا این قدر زود اومدی تو این گرما؟ مگه مراسم شب نیست؟» می‌گفت: «برای این که برم داخل حسینیه و آقا رو ببینم.» شوق عجیبی توی صورت همه‌شان بود. شاید هم اثرات گرما بود که لُپ‌ها را گل انداخته بود. ▪️درها باز شدند. ولی صف به کندی پیش می‌رفت و فرصت بود من همچنان سؤال بپرسم. «به نظرتون آقا امشب میان؟» جواب‌ها مختلف بود. از «بله حتما میان.» و «نمی‌دونیم.» تا «چرا نیان؟» وقتی می‌گفتم: «خب معلومه به خاطر تهدیدها دیگه.» جوش می‌آوردند که «اونا رو بدید ما خودمون ریز ریزشون کنیم! دونه‌دونه موهاشونو بِکنیم!» روحیه‌ها عجیب بالا بود. به‌نظرم رسید همین یک صف زن و بچه‌ی هلاک شده از گرما برای اجرای فتوای علما کفایت می‌کند! ▪️صدای اذان که بلند شد من هم یک جای کوچک جلوی نرده‌ها پیدا کردم و نشستم. وقت خوبی برای دعا کردن بود. به خدا گفتم مگر خودت در قران نگفته‌ای که یک جمع کوچک با کیفیت می‌تواند بر حجم بزرگی از دشمن پیروز شود؟ بیا برایت یک جمع متراکم با کیفیت پیدا کرده‌ام! این حجم از توکل و امید و شهادت‌طلبی را کجا می‌خواهی پیدا کنی! دو قطره اشک هم ضمیمه کردم که راضی شود با همین جمع کار صهیونیست را تمام کند. مطمئن بودم خدا از باباها مهربان‌تر است و زود راضی می‌شود. 🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇 https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=60592
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید امشب دسته ی محله مون رو هم نمی شناختم. جالبه خونه های یک شکل توی کوچه رو رد می کنیم. یه هو یکی ش خاص می شه. نورانی می شه. لابد تو آسمون هم از بین کلی خونه ی هم شکل بعضی هاش چشمک می زنند و نورانی اند. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
خانواده شهدا هنوز یاد برادر شهیدشون هستند. بعد از ۴۰ سال. ما اگه ساده بمیریم کی بعد از ۴۰ سال برامون شله زرد می پزه بین عزادارهای امام حسین پخش می کنه؟🤪 دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
پدر و مادر شهید از دنیا رفته بودند. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
خسته بودم. وسط سخنرانی هیات دیدم دارم چرت می زنم، اسنپ گرفتم برگردم خونه. راننده یک مرد میانسال معمولی بود. مثل همه مردم. از جلوی ایستگاه صلواتی مسجد که می گذشتیم گفت: من هیچ وقت نمی رم جایی بایستم نذری ای چیزی بگیرم. اما امام حسین همیشه حواسش بهم هست و نذری هاشو به من می رسونه. مثلا همین امروز بچه ی یه مسافری جلوی موکبی شربت خواست، نگه داشتم خانومه بره برا بچه ش شربت بگیره برا منم گرفته بود. یا الان تو چراغ قرمز یه نوجوونی آش گرفت جلوم. از کیفم شله زرد مرحمتی خانواده شهید مسعودی رو درآوردم و گذاشتم روی کنسول کنار دستش. گفتم: _اینم شله زرده. امام حسین براتون فرستاده. چشماش اشکی شد و گفت: _امام حسین خودش می دونه که من شله زرد خیلی دوست دارم...🥲 دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan