باید قبل از غروب خودمان را میرساندیم جمرات برای شیطان زنی
از در هتل تا جمرات ۴۵ دقیقه راه بود
به سختی تاکسی گیر آوردیم
ولی نیم ساعت بعدش انقدر ترافیک شد که دیدیم نمیرسیم
پیاده شدیم و چون تاکسی مسیر دیگه ای رو انتخاب کرده بود دوباره ۴۵ دقیقه پیاده روی کردیم تا رسیدیم .
جمرات قیامت بود . قیامت واقعی ها .
ما هم دم غروب رسیده بودیم . وقت داشت تمام می شد . از همسرم جدا شدم . احساس کردم دوتایی باشیم وقت بیشتری گرفته می شود.
از عمق جانم می دویدم برای اجرای حکم الهی . حس سبکی خوبی داشتم. انگار روی ابرها میرفتم . و جمعیت برایم شکافته می شد.
در سریع ترین رکورد گینس هر ۷ سنگ را زدم .
آنقدر محکم که دستم از کتف درد گرفت.
سومی که تمام شد اخرین دقائق غروب بود.
خسته بودم ،له ،عرق ریز ، سرخ...
ولی شاد ،سبک، پر از شعف...
و چه حالی چه حالی ...
اشک کمترین غلیان احساس آن لحظه بود .
پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/dimzan
راه برگشت از جمرات تا چادرمان هم ۴۵ دقیقه بود!😬🤪
پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/dimzan
ولی همین که رسیدیم رفتیم روضه حضرت عباس چادر قمی ها ☺️
پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/dimzan
تا حالا با چادر سفید دسته جمعی نرفته بودیم روضه😁
پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/dimzan
سال دیگه این موقع اگه اینجا نباشم دق میکنم 😭
پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/dimzan
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_منا
پنج شنبه ۸ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/dimzan
برای همتون آرزو میکنم که یه باری صبح روز تولدتون اینجوری شروع بشه . 😊
جمعه ۹ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/dimzan