"بسم الله الرحمن الرحیم"
⬅️ شرح #حکمت21 #نهج_البلاغه
✅ عوامل محرومیت و ناکامی در نهج البلاغه
💠 درود خدا بر امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: ترس با نااميدی و شرم با محروميت همراه است و فرصتها چون ابرها می گذرند پس فرصتهای نيك را غنيمت شماريد.
🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۲۱ نهج البلاغه سه عامل از عوامل محرومیت و ناکامی را بر می شمارند که به ترتیب عبارتند از:
1⃣ ترس
2⃣ خجالت
3⃣ تنبلی کردن
🔻درباره ترس می فرمایند: کسی که در مقابل کاری یا کسی، گرفتار هیبت آن بشود، از رسیدن به هدفِ حق خودش مأیوس خواهد شد؛ «قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ».
🔻 درباره خجالت نابجا و ناروا می فرمایند: کسی که جایی که باید راحت حقش را بیان کند، حرفش را بیان کند، اما بیخود خجالت می کشد دچار محرومیت می شود؛ «وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ».
🔻 درباره تنبلی کردن هم می فرمایند: فرصتهای خیر همیشه در زندگی ما وجود دارند، اما گاهی وقتها انسانها از سر تنبلی و غفلت این فرصتها را از دست می دهند و این باعث می شود که نگران شوند و محروم بشوند؛ پس«الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ»، فرصتها مانند حرکت ابرها که سریع اما صدا هست، از دست می روند، «فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ»؛ فرصت های خیر و نیک را غنمت بشمارید.
🔻مهمترین مصداق ترسی که مایه حرمان و ناامیدی میشود:
1. اول ترس در مقابل دشمن است. کسی که حق با اوست اما از دشمن می ترسد، چه بخواهد چه نخواهد خودش با دست خودش حق خودش را به دشمن واگذار میکند و محروم میشود.
2. دوم حیاء نابجا و نادرست است. در نهج البلاغه شریف درباره حیاء نابجا و نادرست، یعنی خجالت بی بجا بیاناتی دارند.
🔻مثلا حضرت درباره سخاوت در حکمت ۵۳ می فرمایند:« سخاوت این است که قبل از اینکه نیازمند اظهار نیاز کند به او ببخشی وگرنه چیزی را که بعد از اظهار نیاز به او می بخشی یا از سر خجالت است یا از ترس مذمّت و حرف مردم است. یا در روایت دیگری داریم «لاَ تَفْعَل ِاَلْخَيْرَ رياءً» هیچ کار خوبی را سر ریا انجام نده و «لا تَتْرُكْه حياءً»؛ از آن طرف هم هیچ کار خوبی را از روی خجالت ترک نکن.
🔻مثلا ذکر صلوات روایت داریم که وقتی نام پیامبر عزیز می آید، صلوات را بلند بفرستید که نفاق را از دلها می برد. بعد می بینی خیلی از مردم خجالت میکشند صلوات را بلند بگویند و ذکر کنند. در حالی که حرفهای دیگری که گاهی بی ربط و لغو و معصیت است را بلند بلند در خانه یا در خیابان و مجامع می گویند. بنابراین حیا اگر بیجا باشد جزء عوامل محرومیّت است.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#بیانات_مقام_معظم_رهبری
⬅️ حفظ یاد و آثار شهادت
🔰 روزبهروز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکتهیابی و نکتهسنجی زندگی شهدا در جامعهی ما رواج پیدا کند و اگر این شد، آنوقت مسئلهی شهادت که به معنای مجاهدت تمامعیار در راه خدا است، در جامعه ماندگار خواهد شد. و اگر این شد، برای این جامعه دیگر شکست وجود نخواهد داشت و شکست معنا نخواهد داشت؛ پیش خواهد رفت.۱۳۹۳/۱۱/۲۷
🌷 گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.۱۳۷۶/۰۲/۱۷
🌷 بزرگداشت شهیدان، احیای نام آنان، تحقیق در مورد كارهای آنها، تولید آثار مكتوب و تصویری و صوتی و امثال اینها از زندگی آنها و از اقدامات و جهاد آنها، كارهای بسیار باارزشی است.۱۳۹۲/۰۹/۲۵
🌷 شهیدان نقاط مشعشع در این صفحه ی درخشان اند که مانند ستاره ی راهنما، راه را به همه نشان می دهند. رحمت و صلوات خدا بر آنان باد.۱۳۸۵/۰۷/۰۶
🌷 آنچه که مهم است، حفظ راه شهداست؛ یعنی پاسداری از خون شهدا. این، وظیفهی اوّلِ ماست.۱۳۷۶/۰۲/۱۷
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّـکَ_الفَرَج
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_و_آلِ_مُحَمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجَهُم
✨﷽✨
⁉️سوال : آیا غسل و وضو با ناخن کاشته شده صحیح است یا اشکال دارد؟ آیا این نوع ناخن زینت محسوب میشود؟
📝آیت الله خامنه ای: کاشت ناخن با فرض صدق زینت باید از نامحرم پوشیده شود. تشخیص زینت بودن یا نبود موکول به نظر عرف جامعه است.
📝✍🏻در صورت کاشت ناخن برای وضو و غسل باید مانع و لو به صرف هزینه ممکن- برطرف شود و در صورتی که برطرف کردن آن ممکن نیست یا مشقت غیر قابل تحمل دارد باید وضو جبیرهای بگیرد.
📝✍🏻کاشت ناخنی که قابل کندن نیست مانع است. بنا بر این وضو و غسل باطل است. مگر این که شخص غسل و وضو را به صورت جبیره انجام بدهد که در این صورت و ضو و غسلش صحیح است و کیفیت غسل و و ضو جبیره در رساله عملیه ذکر شده به آنجا مراجعه شود و چون خود ناخن جبیره است دست تر روی جبیره کشیده میشود. نه اینکه روی جبیره شسته شود.
#اینفوگرافی
⭕️دوازده خواسته امام زمان عج الله تعالی فزجه الشریف از ما ، از بیانات نورانی امام مهدی سلام الله علیه
🌸#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
247805493.mp3
3.15M
🔹ارتباط مردم با یکدیگر در آخرالزمان
🔸مرحوم #کافی ره
💠 *حکایت بهلول و شکستن سر استاد*
📖 روزے بهلول در حالے که داشت از کوچہاے مےگذشت شنید که استادے به شاگردانش مےگوید :
من امام صادق (ع) را قبول دارم امّا در سہ مورد با او کاملا مخالفم!!!
یک اینکہ مےگوید : خداوند دیده نمےشود پس اگر دیده نمےشود وجود هم ندارد!!!
دوم مےگوید: خدا شیطان را در آتش جهنم مےسوزاند در حالے کہ شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیرے در او ندارد!!!
سوم هم مےگوید : انسان کارهایش را از روے اختیار انجام مےدهد در حالے که چنین نیست و از روے اجبار انجام مےدهد!!!
بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فوراً کلوخ بزرگے به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقاً کلوخ به وسط پیشانے استاد خورد و آنرا شکافت!!!
استاد و شاگردان در پے او افتادند و او را به نزد خلیفہ آوردند.
خلیفہ گفت : ماجرا چیست؟
استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس مےدادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست!
بهلول پرسید : آیا تو درد را مےبینی؟!؟!
استاد گفت : نہ...
بهلول گفت : پس دردے وجود ندارد!!!
ثانیاً : مگر تو از جنس خاک نیستے و این کلوخ هم از جنس خاک ، پس در تو تاثیرے ندارد!!!
ثالثاً : مگر نمےگویے انسانها از خود اختیار ندارند؟!؟!
پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم!!!
استاد دلایل بهلول دیوانہ را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت!!!
✒ *احتمالاً مدیران و مسئولین کشور از تخم و ترکه همین استاد و شاگردان حکایت فوق در مواجهه با فشار اقتصادی به مردم با استدلالات نابشان نیستند؟!؟!*
*راستی شما فشار اقتصادی را می بینید؟!؟!*