پایگاه داده (Database):
پایگاه داده جایی است که تمام محتوا (پستها، صفحات، پیوستها و غیره) و تنظیمات وردپرس (پیکربندی) در آن ذخیره میشود. در یک مفهوم کلیتر، پایگاه داده مجموعهای از جداول است که در آن اطلاعات سایت ذخیره میشود.
#dictionary
فایل پیکربندی (wp-config.php):
فایل پیکربندی یا wp-config.php نحوه پیکربندی وردپرس شما را مشخص میکند. گاهی اوقات با ایجاد تغییر در صفحههای مدیریت، توسط خود وردپرس ویرایش میشود یا میتوانید مستقیماً آن را ویرایش کنید. (بادقت‼️)
همچنین در این فایل اطلاعاتی مانند نام، نام کاربری و رمز عبور دیتابیس را مشاهده خواهید کرد و درصورت تغییر این اطلاعات از طریق دیتابیس باید این فایل را بر اساس تغییرات اعمال شده، اصلاح کنید.
#dictionary
یکی از تعهدات طراح به کارفرما
تعهد به بکارگیری تمام تلاش جهت انجام خدمت موضوع قرارداد و اجرای کامل و دقیق بدون ایراد؛ هست.
گوگل رسما اعلام کرد زبان فارسی به زودی به گوگل Bard اضافه خواهد شد.
گوگل از اصلاح مشکلات نمایش نام سایت در نتایج جستجو با دریافت بازخوردهای فراوان کاربران خبر داد. گوگل فیچر نمایش نام سایت را در سال گذشته به جستجوی موبایل و چند ماه قبل به دسکتاپ اضافه کرد. در طول این مدت، گوگل گاهی نام سایت را بهصورت خودکار تغییر میداد. برای مثال، گوگل نام سایت «salesforce» را قبل این تغییرات، به شکل «sales force» نشان میداد.
https://rastikerdar.github.io/vazirmatn
دانلود بسته فونت وزیر متن
پاسخ ایرنیک به گلایههای کاربران: فرآیندها در حال تغییر است
مرکز ثبت دامنه کشوری ایرنیک در پاسخ به متقاضیان ناراضی ثبت .ir میگوید بعد از فیلتر اینستاگرام درخواست ثبت DNSها سه برابر شده و شرایط بررسی درخواستها به زودی بهبود پیدا میکند.
امین صادقی، سرپرست مرکز ثبت دامنه کشوری ایرنیک درباره مشکلاتی که کاربران مرکز ثبت ایرنیک با آنها دستوپنجه نرم میکنند، میگوید: در حال حاضر پشتیبانی از ساعت هشت صبح تا ساعت چهارونیم بعد از ظهر است و فرآیندها در حال تغییر است.
سرپرست مرکز ثبت دامنه کشوری با اشاره به این که فیلترینگ اینستاگرام باعث افزایش تقاضا برای ثبت DNSشده گفت: با افزایش تعداد درخواستها ما با مقداری تاخیر در بررسی آنها مواجه شدیم. سعی میکنیم با بهبود فرآیندها این مشکلات را برطرف کنیم.
«مارک منسن» تو کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغهها» یه تعریف جالبی از «خودآگاهی» داره که میگه:
خودآگاهی مثل پیازه. چندین لایه داره و هر چی لایههای بیشتری رو کنار بزنید، احتمال بیشتری داره که در مواقع نامناسب شروع به گریه کنید.
میتونیم بگیم اولین لایه از پیاز خودآگاهی، درکِ سادهای از احساساتِ خودمونه: مثلا بدونیم این موقعیه که خوشحالم، این ناراحتم میکنه، این به من امید میده و ... و متاسفانه افراد بسیاری هستن که حتی در همین پایهایترین سطح خودآگاهی مشکل دارن
زمان دانشگاه، دوستی داشتم که قبل از امتحان، با هم اتاقیهای خوابگاه سر افتادن خودش و پاس نکردن درس، شرط میبست.
هر وقت به او میگفتیم که چرا چنین کاری انجام میدهی پاسخ میداد:
اگر درس را پاس کنم که یک شب مهمان کردن بچهها، درد و فشار زیادی ندارد.
اگر هم در آن درس بیفتم، یک شب مهمان بچهها شدن، تلخی افتادن در امتحان را کم میکند.
به نظرمان بازی جالبی بود.
چند سال بعد او را دیدم.
پرسیدم هنوز هم در محیط کار آن بازی را انجام میدهی؟
گفت چند سال انجام میدادم.
اما از یک جا به بعد، این بازی را رها کردم.
چون دیدم اینکه اتفاق بد بیفتد و شرط را ببرم و به طرف مقابل نشان بدهم که درست فکر کرده ام،
برایم جذاب تر از این است که اتفاق خوب بیفتد و شرط را ببازم!
شاید شما هم کسانی را بشناسید که با تحلیل های منفی از خود و محیط شان، به تدریج به یک "بازنده" تبدیل میشوند.
کسی که حاضر است ببازد و بدبخت شود تا دیگران بپذیرند که درست فکر میکرده و می فهمیده است
رشد کاری وقتی شروع میشه که کارشناس شرکت، بعد از تموم شدن ساعات کار نمایشگاه خارجی که بهش اعزام شده، به جای گشتن توی شهر و استفاده از "تنها فرصت حضور در اروپا یا آسیای جنوب شرق" بره بشینه توی اتاق هتل، کاتالوگ بخونه و از روی نقشهی نمایشگاه، مسیر بازدید فردای خودش رو مشخص کنه.
اون نفر اول، واقعا هم فرصتهای زیادی برای تکرار تجربهی مسافرت خوب نخواهد داشت. اما این دومی، دیر یا زود انقدر موفق میشه و مسافرت خوب داخلی و خارجی میره که دیگه حالش از فرودگاه و پاسپورت کنترل، به هم بخوره.
عشق در لحظهای دیده میشه که من به جای مسیج فرستادن با استیکر و "قلبهای پیش ساخته"، به دوستم زنگ بزنم بگم کاری نداشتم. اما دلم میخواست شفاهی بگم دوستت دارم.
رابطه با خدا وقتی جدی میشه که نه درد دارم. نه مشکل. نه بدهی. نه بیماری.
بعد میشینم باهاش حرف میزنم.
غیر وقت که بیشتر دارم در حد صندوق پیشنهادات و انتقادات با خدای بزرگم صحبت میکنم.
زندگی از اونجا شروع میشه که
من یه جملهی خوب از یکی ببینم و بعدش بشینم سرچ کنم ببینم حرفهای دیگهاش چیه و سرگرم خوندنشون بشم.
انسان بودن از اونجا شروع میشه که
دارم توی یه پارکینگ شلوغ میرم ماشینم رو بردارم و خارج شم. میبینم یکی لابهلای ردیفهای ماشینها، دنبال جای پارک میگرده.
صداش کنم بگم: لطفا دنبال من بیاین. من دارم میرم ماشینم رو بردارم. شما اونجا پارک کنین.
دانشجوی زرنگ کلاس، میشد بعد از پایان درس مستقیم بره خونه.
کسی هم انتظاری نداشت.
اما میگه اگر بچه ها نگران امتحان هستن من میتونم یه ساعت بمونم با هم تمرین حل کنیم.
مدیری که برای بچههای شرکتش، دوره تخصصی آموزشی میگذاره، زحمت میکشه. اما این وظیفهی اونه. مثل تغذیهی بهتر گیاه برای اینکه میوهی بیشتری بده!
اما برگزاری یه کلاس آموزشی برای بهبود محیط خانواده و تربیت فرزندان. نه در شرح وظایفش هست و نه کسی انتظار داره.