7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یا_امام_رضا💚
🎥متفاوتترین تصاویر از نصب کتیبهی ایوان صحن انقلاب به مناسبت #میلاد_امام_رضا علیه السلام و همچنین گلباران حرم مطهر رضوی توسط زائران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
روز_شمار_عاشقی
۵۲ روز تا #محرم💔
دَست مےگیرَد وَ دِݪ مےبَرَد وَ مےبَخشَد؛
این حسین کیست کِه اینگونِه عَطایی دارَد
#شڪرخداڪہزیرسایہحسینیم❤️
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله✋🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
🌴خاطرات کربلا🌴
📍قسمت بیست و هشتم (مسلم در کوفه)
☘گريه مسلم بر امام حسين عليه السلام و خانواده اش
📗تاريخ الطبرى - به نقل از قُدامة بن سعيد بن زائدة بن قدامه ثقفى - :
اَسترى آوردند و مسلم را بر آن سوار كردند و دورش را گرفتند و شمشيرش را برداشتند. در اين حال مسلم - كه گويا از زندگى و جانش نااميد شده بود - اشكش جارى شد و گفت: اين آغاز نيرنگ است.
محمّد بن اشعث گفت: اميدوارم برايت مشكلى پيش نيايد.
مسلم گفت: اين جز آرزويى بيش نيست. كجاست امان شما؟ «انا للَّه و انا اليه راجعون » و گريه كرد.
عمرو بن عبيد اللَّه بن عبّاس به مسلم گفت: كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى، وقتى چنين حوادثى برايش رخ مى دهد. گريه نمى كند.
مسلم گفت: به خدا سوگند من براى جان خود گريه نمى كنم و براى كشتن خويش مرثيه نمى خوانم، گرچه يك لحظه زيان [و گرفتارى] را هم بر خويش نمى پسندم؛ امّا [اكنون] براى خاندانم گريه مى كنم كه به سمت من مى آيند. من براى حسين و خاندان حسين گريه مى كنم.
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۴؛ الإرشاد: ج ۲ ص ۵۹).
☘پيغام مسلم براى امام حسين عليه السلام جهت نيامدن به كوفه
📘تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف - :
قدامة بن سعيد بن زائدة بن قدامه ثقفى برايم نقل كرد كه :
آن گاه مسلم به سمت محمّد بن اشعث آمد و گفت: اى بنده خدا! به خدا سوگند مى بينم كه به زودى از عمل كردن به امانى كه داده اى، ناتوان خواهى شد. آيا مى توانى كار خيرى انجام دهى؟ مى توانى از جانب خود مردى را بفرستى كه از زبان من پيغامى به حسين برساند - چرا كه مى دانم او و خانواده اش امروز از مكّه به سمت كوفه به راه افتاد يا فردا حركت مى كند و بى تابىِ من هم براى اين است - و بگويد: «پسر عقيل مرا نزد تو فرستاده و او اينك در دست اين قوم، اسير است و صلاح نمى داند كه به سوى مرگ حركت كنى او مى گويد : با خانواده ات برگرد و كوفيان تو را فريب ندهند. آنان همان ياران پدر تو اند كه آرزو مى كرد با مرگ يا كشته شدن از آنان رهايى يابد، به راستى كه كوفيان تو را فريفتند و مرا هم فريفتند و كسى كه فريفته مى شود. رأيى ندارد».
پسر اشعث گفت: به خدا سوگند كه اين كار را انجام مى دهم و به ابن زياد خواهم گفت كه من به تو امان داده ام.
همچنين جعفر بن حُذَيفه طايى برايم نقل كرد... و گفت: محمّد بن اشعث اِياس بن عَثِلِ طايى را - كه از طايفه بنى مالك بن عمرو بن ثُمامه بود - فرا خواند، اين مرد شاعر بود و بسيار نزد محمّد رفت و آمد مى كرد. به وى گفت: حسين را ملاقات كن و اين نامه را به وى برسان و در آن نامه آنچه را پسر عقيل گفته بود؛ نوشت و به وى گفت: اين زاد و توشه راه و اين هم متاعى براى خانواده ات.
اِياس گفت: از كجا مركب بياورم؟ به راستى كه مركبم لاغر است.
پسر اشعث گفت: اين هم مركب آن را با هر آنچه بر آن است، سوار شو.
اِياس از كوفه خارج شد و در منزل زُباله (محلّى معروف در راه مكّه به كوفه) پس از چهار شب به حسين عليه السلام برخورد كرد و خبر را رساند و نامه را به وى داد.
حسين عليه السلام به وى فرمود: «هر آنچه تقدير شده، رُخ مى دهد. جان خود و نيز فساد امّت را به [رضا و] حساب خداوند وا مى گذاريم».
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۴
الإرشاد: ج ۲ ص ۵۹
📙الأخبار الطوال :
چون حسين عليه السلام به منزل زُباله رسيد، فرستاده محمّد بن اشعث و عمر بن سعد با ايشان مواجه شد و پيام مسلم را - كه خواسته بود شرح حالش را به حسين عليه السلام گزارش دهد و پراكنده شدن كوفيان را پس از بيعتشان با او بازگو كند - رسانْد.
مسلم اين كار را از محمّد بن اشعث درخواست كرده بود.
حسين عليه السلام چون نامه را خواند. به درستىِ آن يقين كرد و كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه ايشان را ناراحت كرد.
همچنين فرستاده خبر كشته شدن قيس بن مُسهِر را - كه ايشان او را از مكان «بطن الرِّمّه» فرستاده بود - به ايشان داد.
گروهى از منزلهاى بين راه با ايشان همراه شده بودند، چون خبر كشته شدن مسلم را شنيدند؛ پراكنده شدند. آنان گمان مى كردند كه ايشان بر ياران و همراهان خود در كوفه وارد مى شود. با ايشان كسى جز ياران نزديكش باقى نماند.
📚الأخبار الطوال : ص ۲۴۷
💫نكته:
هر چند اقدام ابن اشعث و ابن سعد در ظاهر عمل كردن به وصيّت مسلم عليه السلام و رساندن پيام او به امام حسين عليه السلام بود، ولى بديهى است كه هدف اصلى آنان منصرف كردن امام عليه السلام از آمدن به كوفه و جلوگيرى از رسيدن ايشان به كانون نهضت يعنى كوفه بوده است.
به همين جهت هنگامى كه امام عليه السلام بر خلاف توصيه مسلم عليه السلام به حركت خود به سوى كوفه ادامه داد، در سرزمين كربلا، راه را بر ايشان بستند و او و يارانش را به شهادت رساندند.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
برنامه هفتگی هیئت دوبانوی دمشق (س)
وتوسل به حضرت رضا علیه السلام
➖پنج شنبه ۱۴۰۳/۲/۲۷
➖ساعت ۲۱
➖بلوار مسعودیه ( زمین های دادگستری ) ، کوچه مسعودیه ۱۴ ، پلاک ۱۰ ، واحد ۲ ، منزل آقای امیر کاشی
➖ویژه برادران
✅@dobanoydameshg
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
هیات دوبانوی دمشق(س)
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
♦️#اعلام_برنامه
♦️#برنامه_هفتگی
♦️#هیات_دوبانوی_دمشق
🍃امام باقر علیه السلام فرمودند
🔸عصای موسی یادگاری از حضرت آدم(ع) بود و به شعیب رسیده بود و پس از شعیب به موسی رسیده و هم اکنون نزد ماست
🔸 وقتی آن را دیدم آن سبز بود، مانند آن روز که از درخت بریده شده بود. وقتی با آن سخن میگویی، حرف میزند و از برای قائم آل محمد مهیا شده است و با آن آنچه را که موسی انجام داده بود، انجام خواهد داد....
🔸عصای حضرت موسی علیه السلام را حضرت آدم از بهشت به زمین آورد
📚کافی جلد ۱: ۲۳۱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یا_صاحب_الزمان💛
روز وصال و روز خوشبختیمه
روزی که دستای تو رو بگیرم
#جمعه_هاى_امام_زمانى💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌷
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
روز_شمار_عاشقی
۵۱ روز تا #محرم💔
📌 #امام_حسین علیه السلام
📜 #حلالم_کن_آقا ...
🎙 #حسین_ستوده
ما را اگر چه بازیِ دنیا خراب کرد
اما به لطفِ روضه ارباب بهتریم
#حب_الحسین ♥️💫
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#منبر_کوتاه
یاامام رضا💚
☀️ داستان فوق العاده آمدن #امام_رضا بر سر جنازهی یکی از دوستاران ایشان
👌 از دست ندهید
#دهه_کرامت
#یاامیرالمومنین
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
18.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬قسمت اول کلیپ رو ببینید✨️☝🏻
👈🏻کاری از مؤسسه هنری فائق:
@faegh_ir
💯صحبت های سعید قاسمی رو دیدی؟!
پولهای دزدی روحانی
تارگت فقط آقا جان.....😱😱
❌️رئیسی،قالیباف و اژه ای رو با خاک یکسان کرد...🧐😨
🔹️⁉️پ.ن ؛میگه بعد از کلیپ براش ۱۳ماه حبس بریدن...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
🌴خاطرات کربلا🌴
📍قسمت بیست و نهم (مسلم در کوفه)
☘آب خواستن مسلم
📗تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مِخنَف - :
قُدامة بن سعد برايم نقل كرد كه:
چون مسلم بن عقيل به درِ قصر رسيد، كوزه خنكى در آن جا نهاده شده بود. پسر عقيل گفت : از اين آب به من بدهيد.
مسلم بن عمرو به وى گفت: مى بينى چه قدر خنك است؟ نه به خدا سوگند! از اين آب قطره اى نخواهى نوشيد تا از آبهاى داغ در آتش جهنّم بچشى.
پسر عقيل به وى گفت: واى بر تو!...
همچنين سعيد بن مُدرِك بن عُماره برايم نقل كرد كه:
عُمارة بن عُقبه غلامى را به نام قيس صدا كرد و او كوزه اى كه بر آن پارچه اى بود، به همراه ظرفى آورد و در آن آب ريخت و به مسلم نوشاند. هر گاه مسلم آب مى نوشيد، ظرفْ پر از خون مى شد.
وقتى براى بار سوم، ظرف را پر از آب كرد و خواست بنوشد. دندانهاى جلويش در ظرف افتاد، آن گاه گفت: ستايش خدا را! اگر اين آب روزىِ من بود، آن را مى نوشيدم !
📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۵
الإرشاد: ج ۲ ص ۶۰
☘آنچه ميان مسلم و ابن زياد در قصر حكومتى گذشت
📘أنساب الأشراف :
مسلم را نزد ابن زياد آوردند و پيش از اين پسر اشعث به وى امان داده بود؛ ولى ابن زياد آن امان را نپذيرفت.
📚أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۳۹
📙الملهوف :
چون مسلم بن عقيل را بر عبيد اللَّه بن زياد وارد كردند، بر او سلام نكرد.
نگهبان به وى گفت: بر امير سلام كن.
مسلم به او گفت: واى بر تو! ساكت شو! به خدا سوگند كه او براى من، امير نيست.
ابن زياد گفت: مانعى ندارد. سلام كنى يا نكنى، كشته خواهى شد.
مسلم به وى گفت: اگر مرا بكشى. به راستى كه بدتر از تو، بهتر از مرا كشته است و تو هيچ گاه بد كشتن و زشت مُثله كردن و بدسرشتى و پيروزىِ دنائت آميز را رها نخواهى ساخت و كسى به اين كارها سزاوارتر از تو نيست.
ابن زياد به وى گفت: اى نافرمان و اى تفرقه افكن ! بر امام خويش خروج كردى و اتّحاد مسلمانان را بر هم زدى و بذر فتنه در ميان آنها پاشيدى!
مسلم گفت: دروغ مى گويى، اى پسر زياد ! همانا معاويه و پسرش يزيد، اتّحاد مسلمانان را بر هم زدند و بذر فتنه را تو و پدرت زياد پسر عُبَيد - عُبَيدى كه بنده طايفه بنى عِلاج از قبيله ثَقيف بود -كاشتيد.
( اين جمله مسلم طعنه اى به نَسَب عبيد اللَّه است. پدر عبيد اللَّه زياد بن سميّه يا همان زياد بن اَبيه (زياد پسر پدرش) بود كه از مادرى بدكاره (به نام سميّه) به دنيا آمده بود و پدر مشخّصى نداشت. معاويه او را پسر ابو سفيان و برادر خود اعلام كرد؛ امّا مسلم او را پسر عبيد - كه از بردگان بنى علاج بود - خواند.)
من اميدوارم كه خداوند شهادت را به دست بدترينِ بندگانش روزى ام گرداند.
ابن زياد گفت: نَفْست آرزوى چيزى داشت كه خداوند آن را از تو دريغ كرد و تو را شايسته آن ندانست و آن را به اهلش سپرد!
مسلم گفت: اهل آن كيست اى پسر مرجانه؟
ابن زياد گفت: اهل آن يزيد بن معاويه است.
مسلم گفت: ستايش خدا را! ما به حَكميت خداوند در ميان ما و شما راضى هستيم.
ابن زياد گفت: گمان مى كنى كه در حكومت سهمى دارى؟
مسلم گفت: به خدا سوگند، گمان كه نه؛ بلكه يقين دارم.
ابن زياد گفت: اى مسلم ! به من بگو كه : چرا به اين شهر آمدى، با اين كه كارهايشان سازگار بود؛ ولى تو آن را بر هم زدى و وحدت آنان را در هم شكستى؟
مسلم گفت: براى تفرقه و بر هم زدن نظم نيامدم ؛ بلكه شما زشتى ها را آشكار و خوبى ها را دفن كرديد. بدون رضايت مردم بر آنان حكومت كرديد. آنان را به غيرِ آنچه خدا دستور داده بود، وا داشتيد و مانند كسرا و قيصر با آنان رفتار كرديد. ما آمديم تا در ميان آنان امر به معروف و نهى از منكر كنيم. به حكمِ كتاب و سنّت فرا بخوانيم و ما شايسته اين امور هستيم، چنان كه پيامبر خدا دستور داد.
ابن زياد - كه خداوند او را لعنت كند - شروع به دشنام دادن به مسلم و على عليه السلام و حسن عليه السلام و حسين عليه السلام كرد.
مسلم به وى گفت: تو و پدرت شايسته اين دشنامها هستيد. هر چه مى خواهى بكن اى دشمن خدا!
📚الملهوف : ص ۱۲۰
مثير الأحزان : ص ۳۶
لعنت خداوند بر ابن زیاد حرامزاده👊
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯
TSG= Tebyab Sound Gallery6_motei_156177.mp3
زمان:
حجم:
5.5M
تو دین من و ایمان منی
تو روح من و تو جان منی
مولانا یا امام رضا....
#مداحی
#میثم_مطیعی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#دوبانوی_دمشق
╭┅────────────┅╮
🆔@dobanoydameshg
╰┅────────────┅╯