روح ما هم مانند جسممان چرک میشود و نیاز به شست و شو دارد!
استغفار، حمامِ روح است؛
🌹 @dobare_zendegi 🌹
⬇️ #ترنم_وحی
🔻 وسواس الخناس🔻
🔰 مِنْ شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس؛ از شر بسیار وسوسه کننده بسیار پنهان شونده. (ناس، آیه۴)
✨#وسوسه، شری است که تهدید آن در فضای غفلتِ دل از یاد خداست و تکرار نام خدا با عبارتهای"رب"، "ملک"و"اله" در ادبیات به معنای پناه بردن از شرِ #وسوسه است که موجب زدودن غفلت از دل آدمی و تقویت یاد خدا در دل اوست.
🔸وقتی انسان پناه میبرد؛ یعنی پیش روی او پناه دهندهای قدرتمند و پشت سرش، شری وجود دارد.
❓این کدام شر است که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله پیوسته از آن به پروردگار، فرمانروا و اله مردم پناه میبرد❓
آنچه از شر آن به دامان رب,ملک ومعبود یگانه خود پناه میبریم، وسوسه گری است که در پس پرده خیر خواهی پنهان شده، لباس خیرخواهی برتن میکند و بدی را زیر پوششی فریبنده و جذاب، پنهان میکند.
📚 تدبر در قرآن( گروه تحقیقاتی تدبر در کلام وحی)
🌹 @dobare_zendegi 🌹
✨﷽✨
«عبدالله بزاز نیشابوری» میگوید:
«حمیدبن قحطبه» را دیدم که در روز ماه رمضان غذا میخورد، گفتم: عذری داری یا امیر؟
گریه کرد و گفت: من عذری ندارم. بعد از غذا گفت:
🔸شبی هارون الرّشید مرا احضار کرد، در حالی که نزد او شمعی روشن و شمشیری برهنه جلوی او بود. پرسید: اطاعت تو از امیرالمؤمنین (هارون) در چه حَد است؟
گفتم: با جان و مال. سپس مرا مرخص نمود.
طولی نکشید دوباره مرا احضار کرد و همان پرسش را تکرار کرد. گفتم: با جان و مال و اهل و اولاد، سپس مرا مرخص نمود.
برای سوّمین بار احضارم کرد و همان سئوال را تکرار کرد. گفتم: با جان و مال و اهل و اولاد و دین!!
آنگاه خندید و گفت: این شمشیر را بردار و هر کس را که این خادم به تو نشان داد، باید بکشی.
خادم هارون مرا به خانهای برد که وسط آن چاهی بود، و دور آن سه حجرۀ قفل زده. اوّلی را باز کرد، دیدم بیست نفر از سادات علوی به زنجیر کشیده شدهاند. خادم یکی یکی آنها را کنار چاه می آورد و من گردن میزدم. حجرۀ دوّم را باز کرد، به همین صورت و حجرۀ سوّم را. همه را گردن زدم.
آخرین نفر پیرمردی بود که به من گفت: فردای قیامت جواب پیامبر صلی الله علیه وآله جدّ ما را چه خواهی داد؟ با اینکه بدنم لرزید؛ ولی او را نیز کشتم. حال با این وضع روزه و نماز چه نفعی به حال من دارد؟ من یقین دارم که مخلّد در آتشم (و خدا مرا نمی بخشد).
📚منبع : گناهان کبیره، شهید دستغیب شیرازی، ج ۱، ص ۸۶
🌹 @dobare_zendegi 🌹
دینی جز اسلام را انتخاب نکن... که پذیرفته نشده و در قیامت از زیانکاران خواهی شد
📖 سوره آلعمران، آیه ۸۵
🌹 @dobare_zendegi 🌹
استاد احمد عابدیOstadAbedi_Aklag_14010909.mp3
زمان:
حجم:
2.85M
#شجاعت #صراط
فایل صوتی🔊📣 بیانات اخلاقی استاد احمد عابدی درباره خشم
💠 خشم و غضب ۳
🔹 اعتدال در غضب
🔹 صراط چیست و رابطه آن با غضب
🔹 کسب که به فکر خدا و آخرت باشد، عصبانی نمیشود.
🔹 داستان احنف بن قیس
🔹 آثار غضب در روح انسان
🔹 جابجایی فضائل و رذائل در انسان عصبانی
🌹 @dobare_zendegi 🌹
#هر_روز_یک_آیه
•نَبَّئ عِبادِی اَنَّی اَنا الغَفُورُ الرَّحیم•
به بندگان من خبر بده ڪه منم آمرزنده مهربان
حجر-۲۹
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔻خود را بشناسیم...🔻
قال #امیرالمؤمنین علیهالسلام:
💎 افضَلُ المَعرِفَهِ مَعرِفَهِ الاِنسانِ نفسَهُ اَعظَمُ الجَهلِ جَهلُ الاِنسانِ اَمرَ نَفْسِهِ.
برترین معرفت آن است که بشر خود را بشناسد و بزرگترین نادانی آن است که انسان خود را نشناسد و از مسائل مربوط به خویش بیخبر باشد.
(غرر الحکم، ص۱۷۹ و ص۶۱۹)
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔆 #پندانه
✍ اگر میخواهی ببخشی، در زمان حیاتت ببخش
🔹مرد ثروتمندی به کشیشی گفت:
نمیدانم چرا مردم مرا خسیس میپندارند.
🔸کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
🔹خوک روزی به گاو گفت:
مردم از طبیعت آرام و چشمان حزنانگیز تو به نیکی سخن میگویند و تصور میکنند تو خیلی بخشندهای، زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر میدهی.
🔸اما درمورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها میدهم؛ از موی بدن من برس کفش و ماهوتپاککن درست میکنند.
🔹با وجود این کسی از من خوشش نمیآید. علتش چیست؟
🔸میدانی جواب گاو چه بود؟
🔹جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که هرچه من میدهم در زمان حیاتم میدهم.
🌹 @dobare_zendegi 🌹
@Ostad_Shojaeحرف خاص.mp3
زمان:
حجم:
18M
#حرف_خاص
_قلبِ آدمیزاد؛
بویی شبیه به "عملش" دارد و
هر چه عمل به صفاتِ خداوند نزدیکتر
باشد؛ خوشبوتر و لطیفتر است.
•چرا بعضیها با وجودیکه شریعت
را رعایت میکنند، عاقبت به شر میشوند
اما برخی با وجود مشکلات ظاهری؛
عاقبت به خیر میشوند؟
#استاد_شجاعی
※ منبع؛ شرح زیارت جامعه کبیره
🌹 @dobare_zendegi 🌹
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹قرآن میگه: زندگیش سخت میشه کسی که...
حجت الاسلام والمسلمین استاد #عالی
🌹 @dobare_zendegi 🌹
✍معجزه عجیب جوانی که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت حضرت عباس شفا یافت:
عالم جلیل القدر، محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس علیه السلام را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
بعد از جستجوى زیاد، جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود، بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
پدرش مى گوید: مگر عباس را دوست دارى ؟ جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
پدرش مى گوید: اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم! جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد.
مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا شرم نمى کنى؟ مرد مى گوید: اگر فاطمه را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم، خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس بکنید.
مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید: نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم. دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد، بفریادش برسید. آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد. گفتم: شما کیستید؟
فرمود: من فاطمه مادر حسین هستم؛ این را فرمود و از نظرم غایب شد، پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟ گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند! گفتم: آقا شما کى هستید؟ فرمود: من عباس بن على علیه السلام هستم؛ یک وقت دیدم کسى نیست.
📚کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت
🌹 @dobare_zendegi 🌹