معاد بر چه اصولى مبتنى است؟
🔷مسئله معاد و کلّیت آن، یکى از سنّت هاى الهى میباشد که بر چند اصل کلّى حاکم بر هستى مبتنى است که به اختصار به آنها اشاره می شود:
🔷یک . اصل بقا
یکى از اصول کلّى حاکم در وجود، آن است که هر موجودى پس از آنکه پا به عرصه وجود گذاشت، دیگر معدوم نمیگردد (به این معنا که از صفحه وجود برچیده شده و باطل محض گردد). آنچه که به نظر ما معدوم میآید، صورت عوض کردن است؛ نه آنکه معدوم شود.
به بیان دیگر موجود، تحوّل و تبدّل دارد و صورت عوض می کند؛ ولى معدوم نمیگردد.
🔷دو . اصل حرکت
بر طبق این اصل، همه موجودات در حرکت اند؛ یعنى، هر موجودى در مسیر خاص خود، بر اساس قوانین حساب شده به حرکت افتاده و پیوسته در حرکت میباشد تا اینکه به مبدأ متعال برسد. آنچه در نظام وجود دیده می شود، مسئله حرکت و در نتیجه آن، تبدّل ها، تحوّل ها، صیرورت ها، شدن ها وصورت عوض کردن ها است؛ نه نابودى و بطلان محض و از صفحه وجود برچیده شدن.
🔷سه . اصل علّت و معلول
این اصل که مبتنى بر اصل سابق است، بیانگر این حقیقت و سنّت حاکم بر هستى است که در حرکت موجود آفریده شده، مرحله اوّل حرکت، نسبت به مرحله بعدى سازنده است و هر مرحله بعدى، نسبت به مرحله قبلى نتیجه و معلول است.
🔷به بیان دیگر قدم هاى اوّل حرکت، سازنده قدم هاى بعدى و قدم هاى بعدى معلول قدم هاى اوّل است.
چهار . اصل تبعیّت نتیجه حرکت از چگونگى حرکت
🔷بر اساس این اصل ـ که در واقع بیان دیگرى از اصل قبل است ـ نتیجه حرکت، دقیقا تابع حرکت و چگونگى آن است؛ یعنى، دو موجود که داراى جهاز وجودى متفاوتیاند و براى هر کدام مسیر خاص حرکت وجود دارد، در پایان حرکت، دو نتیجه متفاوت خواهند داشت. براى مثال دانه گندم ـ که داراى جهاز خاص وجودى است و مسیر خاصى دارد ـ وقتى شروع به حرکت می کند، در یکى از مقاطع، به صورت سنبل در میآید. در مقابل، دانه درخت ـ که داراى جهاز وجودى دیگر و مسیر دیگرى است ـ وقتى حرکت می کند، در نقطه اى از نقاط حرکت، به صورت درخت معیّنى در میآید. هر دوى این دانه ها، حرکت کرده اند؛ اما چون هر کدام داراى جهاز وجودى مخصوص است و هر کدام به تناسب جهاز خود، راه و مسیر خاصى دارد و هر یک، از راه و مسیر خود پیش رفته است؛ طبعاً دو حرکت متفاوت تحقّق مییابد.
🔷پس دو نتیجه گوناگون بر این دو حرکت مختلف، مترتّب میگردد و هرگز این دو حرکت، از دو موجود با دو جهاز در دو مسیر، به یک نتیجه منتهى نمی گردد.
این اصول چهارگانه، در مسئله معاد و بازگشت وجود، ثابت است؛
🔷زیرا اگر پرسیده شود: به چه دلیل همه هستى و موجودات، برگشت دارند و به سوى مبدأ وجود (ذات اقدس اله) در حرکت اند؟ پاسخ میدهیم: هر وجودى که به وجود میآید، دیگر معدوم نخواهد شد (اصل بقا) و همواره در حرکت و تحوّل و تبدّل است (اصل حرکت).
این حرکت ها، متوجّه یک نقطه خاص؛ یعنى، ذات مقدس حق است و هر مرحله از حرکت این موجود، سازنده حرکت بعد و حرکت بعد، نتیجه و معلول حرکت قبل است (اصل علّت و معلول). هر موجودى، بر اساس نوع و چگونگى حرکت، نتیجه خاص حرکت خویش را خواهد دید (اصل تبعیت نتیجه حرکت از چگونگى حرکت)1؛ چنان که سرانجام فردى «بهشت» و فرجام دیگرى چه بسا «جهنم» خواهد شد.
📚پی نوشت:
1. ر.ک: بازگشت به هستى، محمد شجاعى، صص 71 ـ 74؛ معاد یا بازگشت به سوى خدا، همو، ج 1، ص 81.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
چرا با وجود دلايل روشن باز هم عده اي قيامت را قبول نمي كنند؟
🌳اگر معاد و قيامتى(بهشت ودوزخ) در كار نباشد و نيكان به پاداش كارهاى خوب خود و بدكاران به سزاى رفتار ناپسند خود نرسند، آفرينش انسان عبث و بيهوده مىشود و اين با حكمت خداوند متعال نمىسازد.
🌳زيرا اولاً خداوند وجود دارد و تمام موجودات به او نيازمندند، ثانيا انسان آزاد آفريده شده است و با حسن اختيار يا سوء اختيار خود راه راست و درست يا نادرست را انتخاب مىكند.
ثالثا همگى در اين دنيا به پاداش و سزاى عمل خويش نمىرسند. پس بايد جايى باشد كه مردمان پاداش يا سزاى رفتار خود را ببينند و گرنه خلقت بيهوده مىشود.
🌳واقعيت اين است كه در وراى دلايل متعدد عقلى و نقلى براى قيامت بايد اذعان كرد كه اصل معاد هم فطرتى آدميان است.
🌳زيرا انسان تمام وجودش از خداست انا لله و در نهايت هم به او باز مىگردد و انا اليه راجعون اين مطلب را آيات و روايات ما تأكيد مىكنند و عقل نيز تأييد مىنمايد، (ر.ج زندگى جاويد يا حيات اخروى و معاد هر دو از استاد مطهرى).
🌳برخى از افراد با وجود دلايل متعدد باز از پذيرش اين حقايق بديهى طفره مي روند. دليل اين امر را بايد در اين نكته دانست كه آنكه به خدا و قيامت و روز جزا ايمان دارد به صورت طبيعى به خود اجازه نمىدهد تا از دستورات دينى سرپيچى كند و خود را موظف به انجام بسيارى از كارها و دورى از بسيارى كارهاى ديگر مىداند.
🌳بنابراين برخى براى فرار از مسئوليتپذيرى، روى به انكار خدا و معاد مىآورند و هر چه دليل و برهان نيز براى آنها اقامه شود نمىپذيرند. واقعيت اين است كه آنها مشكل علمى ندارند زيرا مشكل علمى با دليل و برهان حل مىشود بلكه مشكل آنها عملى است يعنى مىخواهند جلويشان باز باشد و هر كارى كه خواستند انجام دهند.
🌳قرآن به اين مسئله در سوره مباركه روم اشاره دارد. پس از آنكه در آيه 28 با مثالى ساده توحيد را تبيين فرمود، درآيه 29 مىفرمايد: بل اتبع الذين ظلموا اهواءهم بغير علم؛ ولى ظالمان بدون علم و آگاهى، از هوا و هوسهاى خود پيروى مىكنند».
🌳يعنى مشكل منكران خدا يا معاد هوامدارى و شهوتپرستى است و آنها مشكل علمى ندارد.
قرآن در سوره قيامت پس از آنكه شبهه منكران قيامت درباره حيات پس از مرگ را بازگو كرد و پاسخ فرمود، مىفرمايد بل يريد الانسان ليفجر امامه؛ بلكه انسان مىخواهد جلويش بازباشد تا تمام عمر گناه كند»، (القيامه: 3 ـ 4).
🌳يعنى اينها نسبت به قيامت شبهه علمى ندارند، بلكه لجاجت عملى و شهوت عملى دارند. آنها مىخواهند ميدان عملشان باز باشد و كسى و چيزى جلودار آنها نباشد و معاد كه عبارت از روز جزا و سؤال و پاسخ است، جلوى آنها را مىگيرد و به آنها اجازه هر كارى را نمىدهد، (الميزان، ج 20،)
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
💢فرد بد اخلاق صلاحیت تصاحب پستهای حکومتی را ندارد.
#نهج_البلاغه
🔵امام علی علیه السلام می فرماید :
✨فاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِیرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَ الْکَبِیرَةِ وَ الظَّاهِرَةِ وَ الْمَسْتُورَةِ فَإِنْ یُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ یَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ»✨
🔵«با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاههایت و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوى رفتار کن، تا بزرگان در ستمکارى تو طمع نکنند، و ناتوانها در عدالت تو مأیوس نشوند؛ زیرا خداوند از شما بندگان در باره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان خواهد پرسید، اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید و اگر ببخشد از بزرگوارى اوست؛
🔵رفتار شایسته و برخورد مناسب با مردم، تأثیر بسیار مثبتی در جلب رضایت آنان نسبت به حکومت دارد. در نگاه آموزههای دینی مسئولان حکومتی خادم مردم هستند از این رو باید با صبوری و مهربانی به نیازهای مردم رسیدگیکنند.
🔵همچنین حُسن خُلق در برخورد با کارمندان و زیردستانی که دغدغه رفع نیازهای جامعه را دارند، از دستورهای اکید اسلام است. هرگونه برخورد خشن با مردم و تحکم و تکبر در برابر آنان و پاسخ منفی بهدرخواستهای مشروعشان و نیز هرگونه برخورد نامناسب با کارمندان شایسته و حقجو و عدالتطلب از اخلاق اسلامی به دور است.
📚 نامه ۲۷
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
چرا انسان ها باید روزى بمیرند؟
💠اولاً: قرآن مجید، قانون مرگ را کلّى و همگانى میداند. این معنا از آیاتى چند استفاده می شود؛ مانند:
1. «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ »1؛
«هر نفسى مرگ را میچشد».
عمر طولانى امکان پذیر است، امّا مرگ براى همه قطعى است.
2. «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ. کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ »2؛
💠«اى پیامبر ما براى هیچ کس پیش از تو عمر ابد قرار ندادیم. آیا با آن که تو خواهى مرد دیگران زنده خواهند ماند؟ هر نَفْسى مرگ را میچشد».
💠ثانیاً: این قانون راجع به این دنیا است، در حالى که در نگاه کلى دین، بقاء و همیشگى بودن مطرح است:
نبى مکرم اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ وَ إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دار إِلَى دَار»3؛ «خداوند، شما را براى فناء ونابودى خلق نکرده؛ بلکه شما را آفریده که همیشه بمانید، بله؛ هنگام مرگ، از این منزل به منزل دیگرى منتقل می شوید».
💠پس معلوم می شود که اصل خلقت ما براى مردن و یا نابود شدن نبوده، بلکه به جهت همیشه ماندن بوده؛ ولکن مدتى را در منزلى متوقفیم، تا آزمایش شویم توجّه کنید:
💠خداوند تبارک و تعالى می فرماید:
«تَبارَکَ الَّذى بِیَدِهِ المُلُکُ وَ هُوَ عَلى کُلِ شَیءٍ قَدیرٌ. اَلّذى خَلَقَ الْموتَ وَ الْحَیوةَ لِیَبْلُوَکُم اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً »4؛
«خداست آن کسى که هم مرگ را آفرید و هم زندگى را. این دو را آفرید براى اینکه شما را بیازماید که چه کسى نیک عمل تر است».
💠در احادیث ما هست که امام فرمود: قرآن نگفت «لِیَبلُوَکُم اَیُّکُم اَکثَرُ عَمَلاً» چه کسى بیشتر عمل کند، فرمود: «لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً » یعنى چه کسى عملش صواب تر باشد.5
💠آیه این طور می فرماید که: زندگى و مردن را براى این خلق کرد که مقدمه اى باشد که شما به سوى حسن عمل سوق داده شوید؛ هر دوى اینها براى حسن عمل لازم است، هر دو مقدمه حسن عمل اند. نفرمود: «خَلَقَ الْحَیوةَ لِیَبْلُوَکُم اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» شما را زنده کرد و به شما زندگى داد تا به سوى حسن عمل سوق داده شوید، فرمود زندگى و مردن را با هم آفرید تا شما به حسن عمل سوق داده شوید و همین طور هم هست.
🔴نتیجه
زندگى شرط حسن عمل است و تا انسان خلق نشود، حسن عمل معنى ندارد. و اگر مردن هم نبود، انگیزه حسن عمل کم بود؛ یعنى خود همین مردن و اینکه انسان میداند میمیرد، یک عامل بزرگى است براى اینکه به سوى حسن عمل سوق داده شود. آیا واقعاً اگر انسان می دانست در این دنیا مخلّد است و اصلاً مردنى در کار نیست، آیا به آسانى به سوى حسن عمل میرفت؟
💠اگر انسان بداند که در هیچ شرایطى در این دنیا نمیمیرد و همین زندگیاش ادامه دارد بر شرارتش صد برابر افزوده می شود. پس این آیه براى «موت» خاصیت و اثر و فایده قائل شده است، که همین است که بشر را به سوى حسن عمل سوق می دهد.
📚پی نوشت:
1. آل عمران 3، 185.
2. انبیاء 21، آیات 34 و 35.
3. بحارالأنوار، 58ـ 78 تذییل و تفصیل فی بیان أقوال الحکماء.
4. ملک 67، آیات 1 و 2.
5. اصول کافى، ج 2، ص 13، ح 4.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
«سابقون» (پیشگامان) چه کسانی هستند و پاداش آنها چیست؟
🌱در سوره مبارکه واقعه گروههای مختلف افراد را مورد بررسی قرار میدهد و یکی از این گروهها «سابقون» هستند که میفرماید «و السّابقون السّابقون اولئک المقربون فی جنّات النعیم»(1): و پیشگامان پیشگام، آنها مقربانند و در باغهای پر نعمت بهشتند.
🌱«سابقون» کسانی هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و صفات اخلاق انسانی نیز پیش قدمند، آنها اسوه مردمند و به همین دلیل مقربان درگاه خداوند بزرگند، و در انواع نعمتهای مادی و معنوی بهشت قرار دارند.
🌱در روایات متعددی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که مصادیق «سابقون» را ذکر میفرماید، از جمله «الذّین اذا اعطوا الحقّ قبلوه، و اذا سألوه بذلوه، و حکموا للنّاس کحکمهم لانفسهم»: آنها کسانی هستند که وقتی حق به آنها داده میشود پذیرا میگردند، و هنگامی که از حق سئوال شوند در اختیار میگذارند و درباره مردم آنگونه حکم میکنند که درباره خودشان (2).
🌱و نیز در روایات دیگری از ایشان است که در تفسیر این آیه میفرمایند: «ذلک علی (ع) و شیعته هم السّابقون الی الجنّه المقربون من الله بکرامته لهم»(3)، سابقون علی (ع) و پیروان او هستند که پیشگامان به سوی بهشت و مقربان درگاه خدایند به خاطر احترامی که خدا برای آنها قائل شده است. و نیز در روایتی از امام صادق (ع) است که خطاب به جمعی از پیروان خود فرمودند:
🌱«انتم السابقون الاولون و السّابقون الاخرون، و السّابقون فی الدنیا الی ولایتنا، و فی الاخره الی الجنه»(4)، شما سابقون نخستین و سابقون آخرین هستید در دنیا پیشگام در ولایت ما بودید و در آخرت پیشگام در بهشتید.
📚پی نوشت:
1- واقعه / 10- 12.
2- تفسیر مراغی، ج 27، ص 134.
3- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 206.
4- تفسیر صافی ذیل آیه شریفه فوق.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
منظور قرآن از هر نفسى چشنده مرگ است، چیست؟ نفس به چه گفته می شود؟ آیا منظور روح میباشد یا جسم انسان است؟
🌳براى پاسخ به این سؤال، ابتدا به معانى و موارد استعمال «نفس» در لغت و آیات قرآن کریم اشاره می شود:
«کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ »1.
1⃣ کلمه «نفس» - آن طور که دقّت در موارد استعمالش افاده می کند - در اصل به معناى همان چیزى است که به آن اضافه می شود؛ پس «نفس الانسان» به معناى خود انسان و «نفس الشیء» به معناى خود شیء است و «نفس الحجر» به معناى همان حجر (سنگ) است.
🌳حتى در مورد خداى تعالى به همین منظور استعمال می شود هم چنان که فرمود:
«کَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ »2؛
«رحمت را بر خود واجب کرده است».
و نیز فرموده:
«وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ »3؛
«خدا شما را از خودش بیم می دهد».
2⃣ بعد از معناى اصلى؛ استعمالش در شخص انسانى که موجودى مرکب از روح و بدن است شایع گشته و معناى جداگانه اى شده، که بدون اضافه هم استعمال می شود. مانند این آیه شریفه که می فرماید:
«هُوَ الَّذِى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها »4؛
🌳«خدا آن کسى است که شما را از یک نفس (یک شخص) خلق کرده و همسر او را هم از او قرار داد».
و نیز مانند آیه:
🌳«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِى الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً »5؛
«هر کس بکُشد کسى را نه در برابر (قتل) کسى یا تبهکارى در زمین، مانند آن است که همگى مردم را بکشد».
3⃣ «نفس» را در روح انسانى نیز به تنهایى استعمال کردند؛ چون آنچه مایه تشخّص شخصى انسانى است علم و حیات و قدرت است که آن هم قائم به روح آدمى است و این معنا در آیه شریفه:
«أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ »6.
🌳«برون دهید جان هاى خود را، امروز کیفر می شوید به عذاب خوارى».
از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که:
🌳اولاً: مراد از نفس در جمله «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»7 انسان است - که استعمال دومى از استعمالات سه گانه این کلمه است - نه روح انسانى چون معهود کلام خدا نیست که نسبت موت را به روح انسانى داده باشد تا ما آیه را هم حمل به آن کنیم.
🌳ثانیاً: آیه شریفه عمومیتش تنها در باره انسان ها است که شامل ملائکه و جن و سایر حیوانات نمی شود هر چند که بعضى از نامبردگان از قبیل جن و حیوان متصف به آن بشوند. و یکى از قرائنى که اختصاص آیه به انسان را میرساند جمله اى است که قبل از آن واقع شده و می فرماید: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ »8 و نیز جمله اى است که بعد از آن واقع شده و می فرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً »9 چون قبل و بعد آیه، سخن از انسان است.
📚پی نوشت:
1. انبیاء 21، آیه 35.
2. انعام 6، آیه 12.
3. آل عمران 3، آیه 28.
4. اعراف 7، آیه 189.
5. مائده 5، آیه 32.
6. انعام 6، آیه 93.
7. آل عمران 3، آیه 185؛ انبیاء (21)، آیه 35.
8. انبیاء 21، آیه 34.
9. انبیاء 21، آیه 35.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
آیا درست است که بعضیها می گویند علاوه بر مرگ طبیعى، مرگ ارادى هم داریم؟
🌱مرگ به دو نوع طبیعى و ارادى تقسیم می شود :
1⃣ مرگ طبیعى براى تمام موجودات، رخ خواهد داد؛ چرا که همه موجودات، براساس عمومیت و کلیت اصل بازگشت به سوى خدا، در حال سیر و حرکت به سوى او هستند و از این رو، با مرگ سرفصلى از این مسیر را طى می کنند. آیه ذیل به خوبى این نوع مرگ را اشاره دارد:
«کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثم إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ »1؛
🌱«هر نفسى چشنده مرگ است، آن گاه به سوى ما بازگردانیده خواهد شد» .
2⃣ مرگ ارادى تنها مخصوص انسان بوده و مقصود از آن، عروج روح به باطن و بواطن عوالم برتر، در همین دنیا است. کسانى هستند که از اوصاف، اخلاق، عقاید و افکار پلید رهیده؛ از رنگ ها، هیئت ها و تعلّقات مادى و دانى، خود را تطهیر کرده؛ از مخلوق به خالق رو نموده؛
🌱فانى وجه حضرت حق گشته و به این حقیقت لطیف و عمیق رسیده اند که چیزى جز ذات اقدس اله حقیقت ندارد. اینان در همین دنیا از برزخ و برزخ ها گذشته و هم اکنون به جهت برخوردارى از حیات، علم و اراده بالاتر، عالم برزخ اهل برزخ و حالات آنان را شاهدند؛ بلکه با مجاهدت و نیز با عشق و کششى که به لقاى وجه کریم حضرت حق دارند، از همه عوالم گذشته و همه حجاب ها را کنار زده اند و فانى در حق شده اند.
🌱بعد از فنا، باقى به بقاى حق می شوند و به آنچه اندر وهم نیاید، نایل میآیند. آیات ذیل به خوبى بیانگر مرگ ارادى و اختیارى است:
«أَلْهکُمْ التَّکَاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ، کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ، ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ، کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ، لَتَرَونَّ الْجَحِیمَ، ثُمَّ لَتَرَونَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ، ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنْ النَّعِیمِ »3؛
🌱«تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت تا کارتان و [ پایتان] به گورستان رسید . نه چنین است، زودا که بدانید! باز هم نه چنین است، زودا که بدانید! هرگز چنین نیست، اگر علم الیقین داشتید! به یقین دوزخ را میبینید سپس آن را قطعاً به عین الیقین در مییابید؛ سپس در همان روز است که از نعمت [ روى زمین ]پرسیده خواهید شد» .
🌱از این آیات، به روشنى استنباط می شود که انسان در زندگى دنیایى، میتواند حجاب ها را کنار زده و از آنها گذر کند و حقایق اخروى را بیابد. این دریافت همان شهود، احاطه خاص و علم و ادراک برتر و همان «علم الیقین» است که قبل از مشاهده عینى برزخ (عین الیقین)، براى انسان هاىِ کامل، رخ خواهد داد.
📚پی نوشت:
1. آل عمران 2، آیه 185، انبیاء (21)، آیه 35؛ عنبکوت (29)، آیه 57.
3. تکاثر 102، آیات 1 ـ 8.
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃
مرگ یا زندگى حضرت عیسى و خضر علیهم االسلام چگونه است؟
💠قرآن کریم درباره حضرت عیسى علیهماالسلام می فرماید:
«إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ »1؛
«اى عیسى من تو را برمیگیرم و به سوى خود میبرم و از کسانى که کافر شدند پاک میسازم و کسانى را که از تو پیروى کردند تا روز قیامت برتر از کسانى قرار میدهم که کافر شدند. سپس بازگشت همه شما به من است و در میان شما در آنچه اختلاف داشتید داورى میکنم]».
💠خداوند در حال حیات حضرت عیسى علیه السلام به او خطاب می کند که من تمام حقیقت تو را میگیرم: «إنّى متوفّیک» ولى معلوم نیست این توفّى و اخذ تامّ رخ داده یا در آخرالزّمان رخ می دهد؟!؛ چنان که معلوم نیست مراد از «رافعک إلیّ» یعنى جسم و روح تو را به سوى خود میبرم، یا فقط روح تو را بالا میبرم.
💠البته از ظاهر برخى عبارت هاى انجیل و برخى روایات استفاده می شود که جسم و روح حضرت مسیح علیه السلام به آسمان عروج کرده است؛ چنان که مسیحیان می گویند: عیسى کشته شد و دفن گردید و سپس از میان مردگان برخاست و مدت کوتاهى در زمین بود و بعد به آسمان صعود کرد.
💠امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت عیسى علیه السلام شبى را که به جانب آسمان بالا رفت به اصحابش خبر داد. اصحاب، هنگام غروب آفتاب همگى نزد او گرد آمدند. عیسى علیه السلام آنان را در خانه اى نگاه داشت و سپس از چشمه اى که در زاویه آن خانه بود، در حالى که سرش را تکان میداد تا آب هایش به سوى آنان بریزد بیرون آمد. سپس به آنان گفت: خداى متعال به من وحى کرده که هم اکنون مرا به سوى خود بالا برد. و مرا از یهودیان پاک کند. اکنون کدام یک از شما حاضرید به شکل من درآید و به جاى من کشته و به دار آویخته گردد و با من در درجه و مقامم همراه باشد؟ جوانى از آنان گفت:
💠یا روح اللّه من حاضرم. عیسى علیه السلام به او فرمود: آرى تو همان هستى. سپس عیسى علیه السلام به آنان گفت: یکى از شما پیش از آن که صبح کند دوازده بار به من کافر می شود. مردى از آنان گفت: یا نبی الله من آن کس هستم؟ عیسى گفت: آیا در نفس خودت مییابى همان کس باشى؟ بعد به آنان فرمود: به زودى بعد از من سه فرقه می شوید.
💠دو فرقه بر خدا دروغ بسته و جایگاهشان آتش است. فرقه اى که تابع «شمعون»اند بر خدا راستگویند و جایشان بهشت خواهد بود. این بگفت و در حالى که همگان او را میدیدند خدا او را از زاویه خانه به سوى خود بالا برد. بعد گوید: یهودیان همان شب در طلب عیسى برآمدند. مردى را که عیسى خبر داده بود که تا پیش از صبح دوازده بار به او کافر شود گرفتند.
💠همچنین جوانى را که شبح عیسى به او القا شده بود کشتند و به دار آویختند. مرد دیگر نیز تا قبل از صبح دوازده بار به عیسى علیه السلام کافر شد2.
علاّمه طباطبایى پس از نقل حدیث مزبور می گوید: نزدیک به همین روایت از ابن عبّاس و قتاده و دیگران نقل شده. برخى از ایشان گفته است: آن کس که شبح عیسى به او افتاد همان بود که یهودیان را به جایگاه عیسى راهنمایى کرد تا او را گرفته بکشند و برخى دیگر غیر آن کس را گفته است. به هر تقدیر، قرآن کریم نفیاً یا اثباتاً از این جریان ساکت است3.
💠از حضرت رضا علیه السلام نیز نقل شده عیسى علیه السلام زنده از زمین به سوى آسمان برده شد و در بین آسمان و زمین روحش قبض شد و چون او را به آسمان بالا بردند روحش را به او برگرداندند؛ چنان که خداوند فرمود:
«إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَىَّ وَ مُطَهِّرُکَ... »4؛
«یاد کن هنگامى را که خدا گفت: اى عیسى در حقیقت من تو را برگرفته و تو را به سوى خویش بالا میبرم و تو را از کسانى که کفر ورزیدند، پاک میسازم...».
🔴ادامه دارد
🍃🌹 @dobare_zendegi 🌹🍃