خدایا ما این زندگی رو دوست نداریم.mp3
3.46M
🔊 صوت مهدوی
📝 پادکست «خدایا ما این زندگی رو دوست نداریم»
👤 استاد #شجاعی
🔅 رضایت و خشنودی امام زمان رو اولویت اول زندگیمون قرار بدیم.
یا امام زمان فدای دو چشم مبارکتان به ما یه نگاهی بندازی 😭
🌹 @dobare_zendegi 🌹
✨ در این شب دل انگیز✨ براتون یڪ حس قشنگ
✨ یڪ شادے بے دلیل
✨ یڪ نفس عطر عشق
✨ یڪ بغل یاد دوست
✨ یہ دنیا ،آرزوے خوب
✨ و آرامش را خواستارم
✨🍂شبتون بخیر 🍂✨
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🌼ســـلام
🌼سلامی پر از حس زندگی
🌼صبح بخیر و شـادی وخوشی...
🌼روزت لبریز محبت
🌼پر از خیر وبرکت
🌼پر از لبخند مهر
🌼و سرشار از لحظه های
🌼ناب در کنار عزیزانتون
سلامتی و تعجیل در فرج پدر دلسوزمون سه سوره ی توحید قرائت بفرمایید🌻
🌹 @dobare_zendegi 🌹
در کردستان به باغ انگوری رسیدیم و دو تاحبه انگور از آن را خوردیم. بعد از آن حسین بسیار ناراحت شد و گفت: اجازه صاحب باغ را چه کنم؟در آن روز یک صد تومانی را به آن شاخه انگور با نخ گره زدیم و زیر آن برای صاحب باغ نوشتیم:
دو حبه از انگورها را خوردیم، راضی باش.
شهید حاج #حسین_خرازی🕊🌹
🌹 @dobare_zendegi 🌹
✍امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
هماكنون عمل كنيد كه زبانها باز و رهاست، و بدنها سالم، و اندامها نرم و انعطافپذير، و زمينه دگرگونى گسترده، و مجال، گسترده و وسيع است.
📚 نهجالبلاغه، صبحى صالح، ص۳۱۱
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔴 جبرئیل هم از قیامت میترسد!
✍ «جبرئیل» هروقت میخواست خدمت رسول الله (ص) برسد، مثل عبد و بنده ای کوچک میشدو اجازه میگرفت و وارد میشد.
و روزی این ملک عظیم الشأن، نزد رسول خدا نشسته بود، در این حال ناگهان بر خود لرزید و به پیامبر اکرم پناه آورد. در همین موقع «اسرافیل» برای دیدن پیامبر آمدوپیغامی آورد. وقتی که اسرافیل رفت، جبرئیل راحت شد و ترسش فروریخت.
رسول خدا به وی فرمود: چه شد که لرزیدی؟
جبرئیل گفت: وقتی اسرافیل را دیدم که از آسمان به زمین میآید، ترسیدم که شاید قیامت میخواهد بر پا شود. چون اسرافیل روز قیامت به زمین میآید و در بیت المقدس در صور میدمد.
🔻من نمی دانم قیامت چه روزی است که جبرئیل این طورمی ترسد؟ به هر صورت، این روز به قدری شدید است که جبرئیل شدید القوی از آن لرزان میشود.
نکته لطیف دیگر اینکه، آیا میدانید، پناه آوردن وی به رسول الله یعنی چه؟ یعنی: توسل به رسول خدا و اهل بیت او، دژ محکم الهی است، که هر کس در این دژ وارد شود، در امان است.
شدید القوی در لغت به معنی بسیار نیرومند است.
📚 کتاب داستانهای شهید دستغیب (معاد و قیامت)
🌹 @dobare_zendegi 🌹
هنگامی که امیرالمومنین علیهالسلام به خواستگاری حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند، حضرت زهرا سلام الله علیها به پدر عرض کردند:
اگر مهریه من هم درهم و دینار باشد چه فرقی با دختران دیگر دارم؟!
از خدا میخواهم مهریه مرا شفاعت گنهکاران امت قرار دهد.
جبرئیل همان لحظه نازل شد.
در دستش حریری بود که در آن نوشته بود:
«خداوند، مهریه فاطمۀ زهرا دختر محمد مصطفی صلی الله علیه وآله را شفاعت گنهکاران امّت قرار داد».
حضرت زهرا سلام الله علیها وصیّت نمود تا آن حریر در کفنش گذاشته شود و فرمود:
«وقتی روز قیامت محشور شوم این حریر را برمیدارم و گنهکاران امت پدرم را شفاعت میکنم.»
اخبارالدُوَل، ج۱، ص۲۵۸.
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
🌹 @dobare_zendegi 🌹
💢آمادگی برای مرگ
صاحب دلی برای اقامۀ نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران او را شناختند و خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و آن ها را پند گوید. او نیز پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد.
چشم ها همه به سوی او بود. مردِ صاحب دل برخاست و بر پلۀ نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آنگاه خطاب به جماعت گفت:”مردم! هرکس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مُرد، برخیزد.”
کسی برنخاست.
گفت:”حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد.”
باز کسی برنخاست
سری به نشانۀ تاسف تکان داد و گفت:”!
شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید، اما برای رفتن نیز آماده نیستید.
🌹 @dobare_zendegi 🌹
D1737267T10398435(Web)-mc.mp3
2.12M
🔹 موت اختیاری
آقای احمدی میانجی می گفت که دوست پزشکی داشتیم که بیمار روحانی داشت. او به خاطر بیماری ساده ای در بیمارستان بود اما روزی به دکتر می گوید که مرا حلال کن و بعد از خواندن یک بیت شعر از دنیا می رود.
🎙 استاد#عالی
⏱ #سخنرانی_کوتاه
📺 #صوتی
🌹 @dobare_zendegi 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : نام نیک، بهترین میراث
حجت الاسلام والمسلمین #حسینی_قمی
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 انسان چه قدر به #مرگ نزدیک است و در عین حال، چه قدر آن را دور می پندار و از آن #غافل است!
🌷 هر شب، در عوالمی از بزرخ می رویم که هیچ اختیارش دست ما نیست...
⭕️با این حال باز از مرگ غافل هستیم!
کلامی از#بهجت
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🔷سوره مبارکه اعلی
⭐️الصّادق (علیه السلام)- الْوَاجِبُ عَلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ إِذَا کَانَ لَنَا شِیعَهًْ أَنْ یَقْرَأَ فِی لَیْلَهًْ الْجُمُعَهًْ بِالْجُمُعَهًْ وَ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی.
✍️امام صادق (علیه السلام)- از کارهای واجبی که بر عهدهی شیعهی معتقد ماست، این است که هنگام شب جمعه سورهی جمعه و سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی را تلاوت میکند.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۴
#فضائل_سوره_ها
🌹 @dobare_zendegi 🌹
⭐پروردگارا⭐️ همان طور که شب
⭐را مایه آرامش قرار دادی
⭐قرار دلهاے بیقرار ما باش
⭐فراوانے را در زندگے ما جارے کن
⭐وجودمان را لبریز آرامش کن
⭐و شناختمان را فزونے بخش
⭐شبتون بخیر ، حال دلتون خوب🌙
🌹 @dobare_zendegi 🌹
🌸هر صبح خدا، یک غزل 🍃از دفتر عشق است
🌸سر سبز ترین مثنوی از
🍃منظر عشق است
🌸هر صبح سلامی به
🍃گل روی تو زیبا
🌸چون یاد گل روی تو،
🍃یاد آور عشق است
سـلام صبح زیباتون بخیر🍃🌸
سلامتی و تعجیل در فرج پدر مهربونمان آقا امام زمان سه صلوات عنایت بفرماییدـ🌻
🌹 @dobare_zendegi 🌹
وَلییِهروزیهَممیادکِهمیگیم . .
دُنیایِبِدونِصاحِبالزمانرویادِتِه؟!(:"
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج❤️
🌹 @dobare_zendegi 🌹
آیت الله العظمی جوادی آملی:
دلدادگی حضرت فاطمه سلام الله علیها به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از برجسته ترین صفحات زندگی آن بزرگوار است؛ زمانی که مسلمانان از محاصره اقتصادی رهایی یافتند، یک روز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سر به سجده نهاده بود و با پروردگار خویش راز و نیاز میکرد که در همین حال، افرادی از قریش به وی نزدیک شدند و شکمبه شتر را بر سر و روی مبارک حضرتش انداختند. فاطمه سلام الله علیها که نظاره گر این صحنه دردناک بود، پیش آمد و سر و صورت پدر گرامی اش را پاک کرد؛ ولی اندوهی عمیق قلب فاطمه سلام الله علیها را فرا گرفت.به همین جهت، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود: «فاطمه انسانی فرشته خوست؛ هرگاه دلم میخواهد عطرهای بهشتی را ببویم، دخترم فاطمه را می بویم.
کتاب فاطمه سلام الله علیها اسوه بشر ص١۴۶
#فاطمیه
🌹 @dobare_zendegi 🌹
طبق آیه قرآن هیچ کس از ثوابی که خداوند میخواهد در آخرت به نمازشب خوان ها بدهد خبر ندارد، حتی پیامبر (ص)
استاد#انصاریان
🌹 @dobare_zendegi 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ: اثر کار نیک سریع به انسان میرسد
👤 حجت الاسلام#صفایی_بوشهری
🌹 @dobare_zendegi 🌹
حاج عباس همیشه دائم الوضو بود و روزهای دوشنبه و چهارشنبه را حتما روزه میگرفت. نماز شبش به خصوص در سالهای آخر حیاتش ترک نمیشد و همواره با گریه و تضرع همراه بود. می گفت: چقدر باید سر خود را به دیواره این دنیا بکوبم تا از این زندان خلاص شوم و به جایگاه ابدی خود بپیوندم؟ واقعا زندگی برایم مشکل شده، فقط یک آرزو در وجودم موج میزند و آن عشق به شهادت است.
شهیدحاج #عباس_ورامینی🕊🌹
🌹 @dobare_zendegi 🌹
امیر المومنین.علی علیه السلام فرمودند:
🌸عبَادَ اللهِ، إنَّ أنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ أطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ; وَ إِنَّ أَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ أَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ; وَالْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ نَفْسَهُ، وَالْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دِینُهُ، «وَالسَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ». وَالشَّقِىُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ🌸
🍀اى بندگان خدا! آنها که خالصانه تر و خيرخواهانه تر، با خود برخورد مى کنند، از همه در برابر پروردگار مطيع ترند و کسى که از همه بيشتر خود را مى فريبد، از همه بيشتر مرتکب معصيت پروردگار مى شود و فریب خورده واقعى کسى است که خويشتن را بفریبد و کسى مورد غبطه خواهد بود، که دينش سالم بماند و سعادتمند آن کس است که از سرنوشت ديگران پند و اندرز گيرد و شقاوتمند و محروم از سعادت کسى است که فريب هوا و هوس و غرور خويش را بخورد.
📚نهج البلاغه بخشی از #خطبه_86
🌹 @dobare_zendegi 🌹
📚#معرفی_کتاب
🌟#شایدپیش_ازاذان_صبح🌟
✍نویسنده:احمدیوسف زاده
📝ناشر:انتشارات سوره مهر
💠رده سنی:نوجوان،بزرگسال
📚💠📚💠📚💠📚💠📚
📚خاطرات و دلنوشته هایی در وصف حاج قاسم سلیمانی
به قلم احمد یوسف زاده نویسنده «آن بیست و سه نفر» و «اردوگاه اطفال»
💠یوسف زاده در ابتدای کتاب ، این گونه نوشته است:
«سال هایی که می جنگید، دعای خیر و نگاه ترسانم دنبالش بود که جانش از بلا دور باشد. خودش اما، نگاهش جایی دیگر بود و سرانجام خداوند او را که می جنگید، بر ما که نشسته بودیم با پاداش شهادت برتری داد.»
در این روایت ها مطالب خواندنی از شیوه سلوک و زندگی و فرماندهی شهید سلیمانی پیش روی مخاطب قرار می گیرد.
📚در بخشی از کتاب می خوانیم:👇
«سلام حاجی. تصمیم دارم این نوشته ها را یک روز در قالب کتابی چاپ کنم، شاید هم بماند برای بعد از مرگم که لابد یک مرگ لوس و بی مزه خواهد بود، نه مثل مرگ شما سرخ و طوفانی و جریان ساز. بالاخره فرق است میان یک لاقبایی مثل من که در خانه نشسته ام و مجاهدی مثل تو که چهل سال پوتین از پا درنیاورده ای. الان هشت ماه از آن نیمه شب غریب و آن صبح وحشتناک که انگشت و انگشترت صفحات مجازی را درنوردید، می گذرد. قبل از شنیدن آن خبر، فقط یک بار غمی به این کمرشکنی و مردافکنی را تجربه کرده بودم. توی آسایشگاه 3 اردوگاه موصل نشسته بودیم داشتیم با دوستم علی هادی قرآن حفظ می کردیم. فرشید فتاحی اسیر خوزستانی بغض کرده و اشک بار آمد داخل و خبر فوت امام را که در روزنامه عراقی خوانده بود، آورد …»
🌹 @dobare_zendegi 🌹
#داستان_آموزنده
🔆گزارشى از قبر و برزخ
اصبغ بن نباته يكى از ياران برجسته اميرالمؤمنين عليه السلام مى گويد:
سلمان از طرف على عليه السلام استاندار مدائن بود و من پيوسته با او بودم . سلمان مريض شد و در بستر افتاده بود، من به عيادتش رفتم . آخرين روزهاى عمرش بود، به من فرمود:
اى اصبغ ! رسول خدا صلى الله عليه و آله به من خبر داده هرگاه مرگم فرا رسيد مردگان با من سخن خواهند گفت . تو با چند نفر ديگر مرا در تابوت نهاده و به قبرستان ببريد تا ببينم وقت مرگم رسيده يا نه ؟! به دستور سلمان عمل كرديم . او را به قبرستان برديم و بر زمين رو به قبله نهاديم . با صداى بلند خطاب به مردگان گفت :
سلام بر شما اى كسانى كه در خانه خاك ساكنيد و از دنيا چشم پوشيده ايد، جواب نيامد.
دوباره فرياد زد:
سلام بر شما اى كسانى كه لباس خاك به تن كرده ايد و سلام بر شما اى كسانى كه با اعمال دنياى خود ملاقات نموده ايد و سلام بر شما اى منتظران روز قيامت . شما را به خدا و پيغمبر سوگند مى دهم يكى از شما با من حرف بزند، من سلمان غلام رسول الله هستم .
پيامبر صلى الله عليه و آله به من وعده داده كه هرگاه مرگم نزديك شد، مرده اى با من سخن خواهد گفت :
سلمان پس از آن كمى ساكت شد. ناگاه از داخل قبرى صدايى آمد و گفت :
سلام بر شما اى صاحب خانه هاى فانى و سرگرم شدگان به امور دنيا. ما مردگان ، سخن تو را شنيديم و هم اكنون به جواب دادن به شما آماده ايم ، هر چه مى خواهى سؤ ال كن ! خدا تو را رحمت كند!
سلمان : اى صاحب صدا! آيا تو اهل بهشتى يا اهل جهنم ؟
مرده : من از كسانى هستم كه مورد رحمت و كرم خدا قرار گرفته ام و اكنون در بهشت (برزخى ) هستم .
سلمان : اى بنده خدا! مرگ را برايم تعريف كن ! و بگو مرحله مرگ را چگونه گذراندى و چه ديدى و با تو چه كردند؟
مرده : اى سلمان ! به خدا سوگند اگر مرا با قيچى ريز ريز مى كردند از مشكلات مرگ برايم آسان تر بود، بدان كه من در دنيا از لطف خدا اهل خير و نيكى بودم ، دستورات الهى را انجام مى دادم ، قرآن مى خواندم ، در خدمت پدر و مادر بودم ، در راه خدا سعى و كوشش داشتم ، از گناه دورى مى كردم ، به كسى ظلم نمى كردم و شب و روز در كسب روزى حلال كوشا بودم تا به كسى محتاج نباشم ، در بهترين زندگى غرق نعمتها بودم كه ناگهان به بستر بيمارى افتادم . چند روزى از بيماريم گذشت لحظات آخر عمر رسيد، شخص تنومند و بد قيافه اى در برابرم حاضر شد. او اشاره اى به چشمم كرد نابينا شدم و اشاره اى به گوشم كرد كر شدم و به زبانم اشاره نمود لال شدم . خلاصه تمام اعضاء بدنم از كار افتاد. در اين حال صداى بستگانم بلند شد و خبر مرگم منتشر گرديد.
وحشت در دروازه برزخ
در همين موقع دو شخص زيبا آمدند، يكى در طرف راست و ديگرى در طرف چپ من نشستند و بر من سلام كردند و گفتند:
ما نامه اعمالت را آورده ايم ، بگير و بخوان ! ما دو فرشته اى هستيم كه در همه جا همراه تو بوديم و اعمال تو را مى نوشتيم .
وقتى نامه كارهاى نيكم را گرفتم و خواندم خوشحال شدم اما با خواندن نامه گناهان اشكم جارى شد. ولى آن دو فرشته به من گفتند:
تو را مژده باد! نگران نباش ! آينده ات خوب است .
سپس عزرائيل روحم را به طور كلى گرفت . صداى گريه اهل و عيالم بلند شد و عزرائيل به آنها نصيحت مى كرد و دلدارى مى داد. آنگاه روح مرا همراه خودش برد و در پيشگاه خداوند قرار گرفتم و از روح من راجع به اعمال كوچك و بزرگ سؤال شد. از نماز، روزه ، حج ، خواندن قرآن ، زكات و صدقه ، چگونه گذراندن عمر، اطاعت از پدر و مادر، آدم كشى ، خوردن مال يتيم ، شب زنده دارى و امثال اين امور پرسيدند.
سپس فرشته اى روحم را به سوى زمين بازگرداند.
مرا غسل دادند، در آن وقت روحم از غسل دهندگان تقاضاى رحم و مدارا مى كرد و فرياد مى زد با اين بدن ضعيف مدارا كنيد به خدا همه اعضايم خرد است . ولى غسل دهنده ابدا گوش نمى داد. پس از غسل و كفن به سوى قبرستان حركت دادند در حالى كه روحم همراه جنازه ام بود...تا اينكه مرا به داخل قبر گذاشتند. در قبر وحشت و ترس زيادى مرا فرا گرفت ، گويى مرا از آسمان به زمين پرت كردند...پس از آن به طرف خانه برگشتند، با خود گفتم :
اى كاش من هم با اينها به خانه بر مى گشتم . از طرف قبر ندايى آمد: افسوس كه اين آرزويى باطل است ، ديگر برگشتن ممكن نيست .
از آن جواب دهنده پرسيدم : تو كيستى ؟
گفت : فرشته منبه (بيدارگر) هستم من از جانب خداوند ماءمورم اعمال همه انسانها را پس از مرگ به آنها خبر دهم .
سپس مرا نشانيد و گفت :
اعمالت را بنويس !
گفتم : كاغذ ندارم .
گوشه كفنم را گرفت و گفت : اين كاغذت ، بنويس !
ادامه
👇👇👇👇
🌹 @dobare_zendegi 🌹
گفتم : قلم ندارم .
گفت : انگشت سبابه ات قلم تو است .
گفتم : مركب ندارم .
گفت : آب دهانت مركب تو است .
آنگاه او هر چه مى گفت ، من مى نوشتم ، همه اعمال كوچك و بزرگ را گفت و من نوشتم ...
سپس نامه عملم را مهر كرد و پيچيد و به گردنم انداخت ، آنقدر سنگين بود گويى كه كوههاى دنيا را به گردنم افكنده اند!
آنگاه فرشته منبه رفت ، فرشته نكير منكر آمد از من سؤالاتى نمود، من به لطف خدا همه سؤال هاى نكير و منكر را درست جواب دادم ، آن وقت مرا به سعادت و نعمتها بشارت داد و مرا در قبر خوابانيد و گفت : راحت بخواب !
آنگاه از بالاى سرم دريچه اى از بهشت برويم باز كرد و نسيم بهشتى در قبرم مى وزد. تا چشم كار مى كرد قبرم وسعت پيدا كرد. سپس كلمه شهادتين را بر زبان جارى كرد و گفت : اى كسى كه اين سؤال را از من كردى سخت مواظب اعمال خويش باش ! كه حساب خيلى مشكل است ! و سخنش قطع شد.
سلمان گفت : مرا از تابوت بيرون آريد و تكيه دهيد، آنها چنين كردند. نگاهى به سوى آسمان كرد و گفت :
اى كسى كه اختيار همه چيزها به دست توست ، به تو ايمان دارم و از پيامبرت پيروى كردم و كتابت را نيز قبول دارم ...آنگاه لحظات مرگ سلمان فرا رسيد و اين مرد پاك چشم از جهان فرو بست.
📚بحار : ج 22، ص 374 با كمى تلخيص
🌹 @dobare_zendegi 🌹