🚨 ماجرای عجیب قبر علّامه طباطبایی
✍حجت الاسلام محمد حسین اشعری نقل میکند امام خمینی بعد از رحلت علّامه طباطبایی فرمودند: درباره قبر ایشان هر کجا را صلاح میدانید اقدام کنید. به آقای مولایی هم دستور خواهیم داد. من به دنبال آقای مولایی آمدم تا محل قبر را تعیین کنیم. ایشان در کنار قبر مرحوم اشراقی جایی را معرفی کرد. من مخالفت کردم و گفتم علامه طباطبایی به عنوان مفسر و فیلسوف باید قبرش جایی باشد که مردم راحتتر و آشکارتر سر قبر ایشان بیایند. بعد جایی را که قبر فعلی ایشان است نشان دادم، ایشان گفت اینجا پایههای سقف است و تمام بتون آرمه است و قابل شکافتن نیست، من نپذیرفتم. ایشان گفت: حتی اگر بشود شکافت، اینجا قبر علماست و ما مجاز به شکافتن نیستیم. گفتم: این مسئله را حل میکنم. معمارها را بیاورید تا نظر بدهند که میشود شکاف داد یا نه. و ثانیاً آقای نجفی در وقت ساختن مسجد بالاسر فهرست قبور را برداشت. از ایشان میپرسیم که آیا قبر عالمی در اینجا هست یا خیر. آقای نجفی آمد گفت: تا آنجا که من صورت برداری کردهام اینجا قبر کسی نیست. با اصرار من بالاخره به این امر تن دادند و شب درها را بستند و قالی را کنار زدند و کارگر آوردند تا بشکافند. سنگ مرمر را برداشتند. موزائیک را هم برداشتند، خبری از بتون نبود. خاک و خاشاک را برداشتند یک مرتبه کلنگ به جای سخت برخورد کرد. آقای مولایی گفت: من عرض کردم اینجا بتون است. دقّت کردیم دیدیم به آجرهای بزرگ رسیدهاند آنها را برداشتند با کمال شگفتی دیدیم یک #قبر_آماده و ساخته آن جا هست بدون این که ذرهای چیزی از استخوان و غیره در آن باشد. آقای مولایی گفت: این واقعاً شبیه معجزه است و همانجا آقای طباطبائی را دفن کردند.
📙 کتاب مقالات و رسالات تاریخی،دفتر چهارم
🌹 @dobare_zendegi 🌹
1.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠حجت الاسلام والمسلمین انصاریان:
موضوع:👇
💥صد بار اگر توبه شکستی،باز آ..
🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد #انصاریان
🌹 @dobare_zendegi 🌹
1.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معنای حشر با پیامبر (صلیاللهعلیهواله)
#علامه_حسن_زاده_آملی
🌹 @dobare_zendegi 🌹
💠صدای نعره جنازهای که شنیده شد...💠
🔳 ثقه الاسلام محدث نوری استاد شیخ عباس قمی نقل میکند:
◀️ روزی در وادی السّلام نجف برای زيارت اهل قبور رفته بودم که ناگهان صدای شتری که ميخواهند او را داغ كنند را شنیدم.
با صدای بلند صيحه و فریاد ميكشيد و ناله ميكرد؛ بطوريكه گوئی تمام زمين وادی السّلام از صدای نعره او میلرزید.
💢 من با سرعت برای نجات آن شتر به طرف صدا رفتم.
اما وقتی نزديك شدم ديدم شتری در کار نيست،
💢 بلكه جنازه فرد معصیت کاری رو برای دفن آوردند و اين نعره و فریاد از اين جنازه بلند است؛
جالب اینکه افراديكه متصدّی دفن او بودند با كمال خونسردی و آرامش مشغول امور کفن و دفن بودند.
📕 معادشناسی ج 1 ص 141
🌹 @dobare_zendegi 🌹
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیا میخوای این کارو انجام بده !!!
🎙حجت الاسلام والمسلمین #عالی
🌹 @dobare_zendegi 🌹
توصیهی حضرت جبرئیل به حضرت آدم علیهماالسلام!
📹 حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 میگویند که اولاد حضرت آدم علیهالسلام زیاد شده بودند؛ (هزار و صد [سال تقریباً] عمر کرده بوده)؛
زیاد در محضر او قالوقیل میکردند و آدم ساکت بود و ابداً هیچ حرفی نمیزد.
یک دفعه ملتفت شدند و گفتند: ما اینهمه شلوغکاری میکنیم ، پدر ما ابداً یک کلمهای نمیگوید و همانطور نگاه میکند. تعجب کردند!
[گفتند:] آقا! بابا! شما اینجا ساکت و صامت اینجا نشستهاید و هیچ نمیگویید؛ ما اینهمه سروصداها میکنیم، اینهمه بازیها میکنیم، اینهمه کارها میکنیم.
⭕️ حضرت آدم علیهالسلام به اینها فرمود: آن وقتی که جبرئیل ما را به این زمین آورد، به من فرمود:
«اگر میخواهی برگردی به همان جایی که از اول بودی، به همان بهشتی که از اول بودی، فَأَقْلِلْ کَلامَکَ؛ کم سخن بگو.»
📚 بیانات حضرت آیتالله بهجت قدسسره
🌹 @dobare_zendegi 🌹
♨️تو برای #خدا باش، خدا و همه ملائکهاش برای تو خواهند بود...
✍آیتالله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:
ما با کاروان و کجاوه به گناباد میرفتیم. وقت نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار، میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت: بیبی! دو ساعت دیگر به فلان روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت: نه، میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت: نه مادر، الان نگه نمیدارم. مادرم گفت: نگهدار. کارواندار گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم. مادرم گفت: بگذار و برو.
من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم و مادرم، دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا میرسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.
لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک درشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید. کنار جاده ایستاد و گفت: بیبی کجا میروی؟ مادرم گفت: گناباد. او گفت: ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو.
یک نفس راحتی کشیدم و گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم. سورچی گفت: خانم، فرماندار گناباد است. بیا بالا، ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم! در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است. ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت.
آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست و گفت: مادر بیا بالا، اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. اگر انسان بندهٔ خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت، بيمه مىشود و خداوند تمام امور او را كفايت و كفالت مىكند.
«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟» (سورۀ زمر: آیۀ 36)
🌹 @dobare_zendegi 🌹
#حدیث
من الامام جعفر الصادق(علیه السلام):
«المُنتَظِرُ لِلثّانی عَشَر کَالشّاهِرِ سَیفَهُ بَینَ یدَی رُسولِ الله صلیالله علیه و آله یذُبُّ عَنهُ.»
امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند:
«کسی که در انتظار امام دوازدهمین خود به سر میبرد همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(صلیالله علیه و آله و سلم) شمشیر کشیده و از آن حضرت دفاع مینماید.»
📙((کمالالدین و تمام النعمه شیخ صدوق(رضوان الله علیه)، ص ٦٤٧))
🌹 @dobare_zendegi 🌹