eitaa logo
دوبــیتے نـاب
3.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
614 ویدیو
2 فایل
خیلی #حسین زحمت ما را کشیده است لطف #ارباب به نوکر چه زیاد است زیاد . . انتقادات،پیشنهادات،ارسال شعر👇 @Defender_Velayat تبادلات👇👇👇
مشاهده در ایتا
دانلود
اهل‌ِ حاجت... ‌همه ی سال‌ به ‌کس‌ رو نزدند صبر کردند همه... تا روزِ تاسوعا شُد... یاكاشِفَ‌الْكَرْبِ‌عَنْ‌وَجْهِ‌الْحُسَیْنِ؏ ‌اِكْشِفْ‌كَرْبى‌بِحَقِ‌اَخْیكَ‌الْحُسَیْنِ؏ '(: @dobeitynab
امشب دلم برایِ حرم شور می‌زند اصلاً دلم برای خودم شور می‌زند امشب نشسته‌ام که خودم را کفن کنم فکری برایِ آنهمه دستِ بزن کنم امشب که فکر می‌کنم از حال می‌روم فردا چقدر بر سرِ گودال می‌روم امشب زِ درد بر جگرم دست می‌زنم فردا چقدر بر کمرم دست می‌زنم امشب زِ خاک خار اگر جمع می‌کنیم فردا میانِ تیغ ، پسر جمع می‌کنیم امشب غبار از سرِ گیسوت می‌کِشم فردا غروب نیزه زِ پهلوت می‌کِشم امشب کنارِ مادر خود می‌خورم زمین فردا غروب با سرِ خود می‌خورم زمین حسن لطفی @dobeitynab
چقدر نیزه کشیده میان دشت دویده چقدر خورده زمین و  گمان کنم که بُریده و خیره مانده به جایی نگاهِ آخر زینب دوید شیرزن آمد به جنگ تن به تن آمد رسید موقعِ غارت  برای پیرهن آمد ولی چه دیر رسید و شکست پیکر زینب @dobeitynab
میان آنهمه دشمن صدا زد ای سرِ بی تن حرامی است و حرامی   حسین چشم تو روشن هزار دشمن و یک زن  همه برابر زینب به ناله گفت نخندید  به خاک و خون ننشانید به داد گفت نَدُزدید به هر طرف نکشانید زد آنقدر زِ جگر داد  سوخت حنجرِ زینب "سری به نیزه بلنداست در برابر زینب خداکند که نباشد سر برادر زینب" رسیده ناقه کجایی  امیر لشکرِ زینب @dobeitynab
شـد زمـان غـروب، اذان گفـتند همـہ‌ رفتـند...شمـر ول‌کـن نیسـت @dobeitynab
گفت حسین.... بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو من میروم به ..... بماند بقیه اش @dobeitynab
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشب‌شب‌روضه‌ی‌ناموسِ‌خداست من‌بمیرم‌که‌توراسوی‌اسارت‌بردند... @dobeitynab
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین‌جان‌بعد‌ازتـــــــــــــــــو وقـت‌فـرارکـودکـان‌انـدربیابان آتش‌به‌روی‌معجرخواهرت‌آمد... @dobeitynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 شب بود و روحم در سکوتی نوحه گر شد فرمانروای سینه های شعله ور شد چشمم که می بایست، شب را در نوردد درخیمه با طفلان گریان همسفر شد گفتید: من بیمار بودم آه اما هر عضو من بر چشم شیطان حمله ور شد من راز نامحدود بودم گرچه ذکرم درخطبه و شب نامه هاتان مختصر شد من بال هایی دارم از پروازمانده خاموشی ای در سینه از اعجاز مانده زنجیرمی بستید دنیا را به دستم نشنیده بردم نبض دریا را به دستم غم! کور شد، دستش گرفتم راه بردم غمگین ترش، تا قتلگاه ماه بردم می رفتم اشکم را در اندوهی بکارم حک شد درون جهل مردم یادگارم شب را گرفتم در صدای خود فشردم هفتاد دم در جلجتای سجده مُردم فرصت ندادم آتش از دستش بروید با سایه ها راحت دروغش را بگوید 💯 @dobeitynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا