eitaa logo
- دچار!
10.5هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
72 فایل
『﷽』 میگمادقت‌ڪردین همونجاڪہ‌قراره‌پروانہ‌بشین[←🦋 شیطون‌میادسراغٺون؟ مأوا ﴿بخـٰوان از شࢪوطؕ﴾ 📝➺ @ma_vaa پناھ‌ حرفاتونہ﴿نٰاشناسۜ بگو﴾ 🐾➺ @pa_nahh آنچہ گذشت﴿مباحث کاناݪ﴾ 📜➺ @anche_gozasht تہش‌ کہ حرمہ﴿کاناݪ‌دیگمونہ﴾ 📿 ➺ @t_haram
مشاهده در ایتا
دانلود
|بسم رب الحسین ..
. روز ششم است روز آقازاده امام حسن... روز ‌قاسم‌بن‌الحسن ..💔 .
- دچار!
. روز ششم است روز آقازاده امام حسن... روز ‌قاسم‌بن‌الحسن ..💔 .
بعد از علی اکبر همه بچه ها قد می‌کشیدن تا امام حسین نگاهشون کنه.. هی می‌دیدن قاسم روی پاش بلند میشه تا عمو نگاهش کنه ...💔
- دچار!
بعد از علی اکبر همه بچه ها قد می‌کشیدن تا امام حسین نگاهشون کنه.. هی می‌دیدن قاسم روی پاش بلند میشه
قدم زنان اومد تو خیمه موادب گفت : سلام عمو مقتل می‌نویسه اباعبدالله قاسم رو در آغوش گرفت و فرمودند : چقدر شبیه حسن شدی قاسمم...
گفت : عمو جان میزارین برم جونمو فداتون کنم .. اباعبدالله نگاهی بهش انداخت و گفت : تو دیگه برو ...
قاسم برگشت تو خیمه .. مادرش دید رنگ به روی این بچه نیست .. گفت : چیشده مادر ؟ آقازاده هی میزد روی پاش می‌گفت : کاش بابام بود ...
- دچار!
قاسم برگشت تو خیمه .. مادرش دید رنگ به روی این بچه نیست .. گفت : چیشده مادر ؟ آقازاده هی میزد روی پا
ای مادر قربونت بره بگو چیشده ؟ گفت : مادر عمو اذن میدانم نمیده خون من که از خون علی اکبر رنگین تر نیست ... همه رفتن
- دچار!
ای مادر قربونت بره بگو چیشده ؟ گفت : مادر عمو اذن میدانم نمیده خون من که از خون علی اکبر رنگین تر نی
نجمه خاتون یاد وصیت امام حسن افتاد که گفته بودند : هر وقت دیدی قاسم بیتابه حالش خوب نیست اینو بده به بچم ...
- دچار!
نجمه خاتون یاد وصیت امام حسن افتاد که گفته بودند : هر وقت دیدی قاسم بیتابه حالش خوب نیست اینو بده به
وصیت نامه رو از مادر گرفت و به سمت خیمه امام حسین راه افتاد .. رسید به خیمه گفت : عمو جان اینو مادرم داده ..
- دچار!
وصیت نامه رو از مادر گرفت و به سمت خیمه امام حسین راه افتاد .. رسید به خیمه گفت : عمو جان اینو مادر
ابا عبدالله کاغذ رو باز کرد ... دیدن آقا این کاغذ و به چشماشون میشکن...😭💔
- دچار!
ابا عبدالله کاغذ رو باز کرد ... دیدن آقا این کاغذ و به چشماشون میشکن...😭💔
یه وقت دیدن نیزه رو زد تو خاک و سر روی نیزه گذاشتن.. کاش بودی حسن ببینی برادرت و غریب گیر آوردن....💔
- دچار!
یه وقت دیدن نیزه رو زد تو خاک و سر روی نیزه گذاشتن.. کاش بودی حسن ببینی برادرت و غریب گیر آوردن...
وقتی اذن میدان و گرفت وارد خیمه مادرش شد و گفت : مادر جان! عمو فرمودند برو 💔