eitaa logo
- دچار!
10.8هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
72 فایل
『﷽』 میگمادقت‌ڪردین همونجاڪہ‌قراره‌پروانہ‌بشین[←🦋 شیطون‌میادسراغٺون؟ مأوا ﴿بخـٰوان از شࢪوطؕ﴾ 📝➺ @ma_vaa پناھ‌ حرفاتونہ﴿نٰاشناسۜ بگو﴾ 🐾➺ @pa_nahh آنچہ گذشت﴿مباحث کاناݪ﴾ 📜➺ @anche_gozasht تہش‌ کہ حرمہ﴿کاناݪ‌دیگمونہ﴾ 📿 ➺ @t_haram
مشاهده در ایتا
دانلود
روزِ هفتم چلّه + هدیه به ارباب مون 🖤:)
مثل کتابند؛ از روی بعضی‌ها باید مشق نوشت بعضی را باید چند بار خواند، تا مطالبشان را درک کرد؛ ولی بعضی ها را باید نخوانده کنار گذاشت(:👌 | ♥️| ____ 🪴|| https://eitaa.com/dochar_m •|
میگن زمان مرگ انسان از ترس 
نماز‌های قضایی که داشته و 
واسه ادا کردنشون مدام امروز و فردا می‌کرده 
و حالا دیگه میبینه وقتش تموم شده
مرگ واسش وحشتناک و زَجر‌وار میشه
فکر نکن چون جوانی پس حتما فرصت 
زیاد داری...
ان‌شاءالله که عمرت طولانی باشه
ولی تاریخ تولد خیلی از سنگ‌قبر‌ها
نشون میده مرگ پیر و جوان نمی‌شناسه
واسه بالا اومدن پیام‌رسان ها بیشتر انتظار می‌کشیم تا ظهور آقا 🚶🏻‍♀
فکرشو بکن هر هفته لیست سابقه و فیلم و موسیقی هایی که گوش‌می‌کنی رو میدن امام‌زمان اگر پاکی که هیچی اگر نه هم که از الان خودتو واسه تنبیه الهی آماده کن واسه رو برگرداندن امام‌زمان ازت..
هدایت شده از پناه‌حرفاتونہ'':)
درمورد امر به معروف و نهی از منکر هم باید بگم بحث فقط حجاب نیست اما چیزی که فعلا بولد شده و دیده میشه حجابه تذکر هم یه چیز واجبه کسی نمیگه اشخاص بد حجابو به هیئت راه ندیم میگیم باید تذکر داد اونم با روش صحیح و در جای مناسب که یوقت شخص دلش نشکنه
هدایت شده از پناه‌حرفاتونہ'':)
برای جذب انسان ها به هیئت و محیط مذهبی قرار نیست که از عقایدمون خودمون کوتاه بیاییم و چشم بپوشیم و به هر روشی شده افراد رو جذب کنیم هر کاری روش درست خودشو داره که باید یاد داشت 👌🏻
عـ لـ ـی ا کـ ـبـ ـر
- دچار!
عـ لـ ـی ا کـ ـبـ ـر
کلمه گاهی روضه س 🚶🏻‍♀💔
ای‌عصایِ‌پیریِ‌بابابلندشو ازجابخاطرِدل‌لیـلابلندشو، تادرکنارپیکرتوجان‌نداده‌ام آرامِ‌جـانم‌ازدلِ‌صحرابلندشو؛
هدایت شده از خاطرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با احتیاط دیده شود❗ با صدای بلند گوش دهید❗
این همه غم تو یه سینه چجور جا میشه....
یه‌دخترِسه‌ساله‌میگه:داداش‌نکنه‌ماروتواین بیابون‌تنهابزاری؛🚶🏻‍♀💔
هدایت شده از تہش‌کہ‌حرمہ... !
ارادت خاصی به حضرت علی اکبر دارم.... 💔 فکر میکنم هرچی براشون گریه کنم کمه..
- دچار!
ای‌عصایِ‌پیریِ‌بابابلندشو ازجابخاطرِدل‌لیـلابلندشو، تادرکنارپیکرتوجان‌نداده‌ام آرامِ‌جـانم‌ازدلِ‌صحر
حسین‌جـان‌شب‌علی‌اکبرِ.. میگن‌همه‌کارایِ‌پدردستِ‌پسربزرگهٔ.. میدونی‌چقدرعلی‌اکبرمودب‌بودمقابلِ باباش؟!
آی‌جوونایی‌که‌امشب‌گرۀدلتون‌بازنشد، زودنیت‌کنیدبگیدماامشب‌میریم‌دستُ‌پای باباهامونُ‌می‌بوسیم،بزاربابات‌تعجب‌کنـه بگه‌چرااینجوری‌میکنی‌بگواخه‌رفتم‌فهمیدم اقام‌علی‌اکبردوست‌داره‌بچه‌نوکرباباش‌باشه منم‌میخوام‌نوکرت‌باشم،بگواگه‌بابامن‌باهات بلندحرف‌زدم‌غلط‌کردم؛
به‌من‌گفتن‌اگه‌میخوای‌سربلندباشی، بایدغلامِ‌حسیـن‌باشی(:
امام‌صادق«علیه‌السلام»فرمود:بهترین‌لحظه برای‌بابااون‌لحظه‌ایِ‌که‌میبینه‌جوونش‌جلوش راه‌میره،قدمیکشه،گفتندآقابدترین‌لحظه‌چه‌ لحظه‌ایه؟! فرمود:اون‌لحظه‌ای‌که‌باباخودش‌بچه‌شوتوقبر بذاره،بدترین‌لحظه‌برای‌بابااون‌لحظه‌ایِ‌که‌دست وپازدن‌بچه‌شوببینه،ایناهمه‌برات‌مقدمه‌بوده روضه‌زیادشنیدی‌میخوام‌زودی‌روضـه‌بگم؛
ای‌عصایِ‌پیریِ‌بابابلندشو ازجابخاطرِدل‌لیـلابلندشو، تادرکنارپیکرتوجان‌نداده‌ام آرامِ‌جـانم‌ازدلِ‌صحرابلندشو:)
همچین‌که‌اومدگفت:بابااجازه‌بده‌برم‌میدان؛ فرمود:بروعلی‌جـانم‌اماقبل‌رفتنت‌بروتوخیمه باخواهرات‌وداع‌کن..
اومدتوخیمه‌زینب خواهراش‌دورشُ‌گرفتندهی‌میگه‌عمه‌قربونت بره‌مواظب‌خودت‌باش‌عزیزدلم.. خواهراش‌دورشوگرفتند،سکینه‌میگه: مراقب‌خودت‌باش‌داداش‌جـان(:
یه‌دخترِسه‌ساله‌میگه:داداش‌نکنه‌ماروتواین بیابون‌تنهابزاری؛
آماده‌شداززیرقرآن‌ردش‌کردن،همچین‌که‌سوار شداومدبره‌یهودیدن‌اباعبدالله‌صدازد:پسرم صبرکن؛فرمود:بله‌بابا،گفت:حالاکه‌داری‌میری پیاده‌شوچندقدم‌جلویِ‌من‌راه‌بروخوب‌قد وبالاتُ‌ببینم،بوی‌دلِ‌سوخته‌ای‌میاد؛ امشب‌چه‌خبره؟!کربلایی‌ها،علی‌اکبررفت‌میدان..'
تانظربرقدوبالای‌رسایت‌کردم، سوختم‌ازدل‌پردرد،دعایت‌کردم..
جنگ‌نمایانی‌کردجیگرش‌داره‌میسوزه، برگشت‌جلویِ‌خیمه‌صدازدباباجیگرم‌داره‌میسوزه ابی‌عبدالله‌زبان‌رودهان‌علی‌گذاشت،یعنی‌بابا توتشنه‌ای‌من‌ازتوتشنه‌ترم،‌دوباره‌رفت‌تودلِ میدون‌زد،باهمه‌فرق‌میکنه‌علی‌اکبـر(:
دیدن‌دیگه‌نمیتونن‌حریفش‌بشن‌مثل‌باباش حسیـن،مثل‌پدربزرگش‌علـی،مثل‌عموش امام‌حسـن،زدتودلِ‌دشمن‌همونجاکوچه‌باز کردند..
همچین‌که‌زدتودلِ‌دشمن،‌یه‌نانجیبی‌شمشیر به‌فرقش‌زد،یکی‌نیزه‌به‌پهلوش‌زد،این‌اسب جنگ‌دیده‌است‌تعلیم‌دیده‌است،میدونه وقتی‌سواردستشُ‌دورگردن‌بندازه‌یعنی بایدبرگرده‌به‌سمت‌خیمه‌ها،همچیـن‌که دستشوانداختددورگردن‌عقاب،خون‌از سَرِعلی‌ریخت‌جلوچشم‌اسبُ‌گرفت؛
عوض‌اینکه‌بره‌سمت‌خیمه‌ها،رفت‌تودلِ‌دشمن، یه‌وقت‌حسین‌نگاه‌کرددیدشمشیرابالامیاد.. هی‌میگفت:وای‌پسـرم..ازخیمه‌میگن‌ابی‌عبدالله چنان‌دویدهی‌میخوردزمین‌بلندمیشد،هی میگفت‌ولدی..وقتی‌اومدکنارعلی،‌دیدعلی داره‌پاهاشوروخاکامیکشه:)