به نام خدا پرواز از دنا تا بینهایت 29 بهمنماه 96 بود که یک فروند هواپیماي ATR شرکت هواپیمایی آسمان تهران را به قصد فرودگاه یاسوج ترك کـرد و پس از دقایقی از صفحه رادار محو شد. این هواپیما با کوه دنا برخورد کرد و 66 نفـر از هموط نـان مـان جـان خـود را از دسـت دادند. شهید محمود بهشتی و شهید فرهاد معصومی از پاسداران سپاه حفاظت هواپیمایی کشور بودند که بهعنوان کادر امنیت پرواز سپاه حفاظت هواپیمایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این پرواز حضور داشتند و به درجۀ رفیـع شـها دت نایـل آمد نـد . پیکـر مطهر شهید محمود بهشتی بعد از گذشت 4 ماه تجسس شناسایی و در تیرماه 1397 در جوار مـزار پـدر در امـامزاده سـید محمـد روستاي «هفتادر» در شهرستان یزد تشییع و تدفین شد. همانگونه که در خبرها شنیدیم هواپیما نخست از مدار خارج و ارتباطش قطع شد. بعد از مدتها جستجو، پهباد سپاه محـل سقوط هواپیما در ارتفاعات دنا را پیدا کرد. به دلیل برف و کولاك شدید تا مدتها تفحص پیکرها امکانپذیر نشـد . تصـاویري که تلویزیون نشان میداد حکایت از آن داشت که برخی خانوادههاي داغدار در دامنۀ کوه مدتها منتظـر و پیگیـر عزیـزان شـان بودند و خدا میداند که چه گذشت بر خانوادههاي داغدار در چند ماهی که طول کشـید تـا پیکرهـا تفحـص و احـراز هویـت و تحویل داده شوند و البته کار به همین سادگی هم نبود. پیکرها متلاشی شـده بودنـ د و بعـد از آنکـه اجـزاي پیکرهـا جمـع آوري شدند، از تکههاي جمع شده و همچنین از خانوادههاي مسافران هواپیما آزمایش دي ان اي گرفتند تا مشخص شود کدام قطعات مربوط به کدام پیکر و متعلق به کدام خانواده است. معروف است که شهدایی که پیکرشان گمنام میماند و دفن نمیشود هر شب میهمان حضـرت فاطمـه زهـرا (س) هسـتند و صدیقه طاهره هر شب به پیکر مطهرشان سر میزند. ان شاء االله که شهید محمود بهشتی هم در این چهارمـاه میهمـان سـرور زنـان دوعالم بوده است. https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei

شیون در مهرآباد خدا می داند که در روزهاي بعد از حادثه و در زمانی که هنوز پیکرها تحویل نشده بود، چه بر خانواده ها گذشته است. روزنامه همشهري یک روز بعد از حادثه دنا می نویسد: «مسجد قدس، مقابل سازمان هواپیمایی کشـور ي در فرودگـاه مهرآبـاد جـا یی اسـت کـه خـانواده برخـ ی مسـافران هواپ یمـا ATR72 جمع شدهاند و منتظر شنیدن خبري درباره عزیزانشان هستند. برخی هنوز آنچه را که در فضاي مجازي خواندهاند باور ندارند. حال همه آنها بد است و مقابل مسجد آمبولانس اورژانس هم حضور دارد تا اگر کسی از حال رفت به کمکاش بروند. در میان آنها، زنی جوان روي زمین نشسته و به سرو صورتش میزند. 40روز پیش پدرش سـکته کـرد و جـانش را از دسـت داد . فریاد میزند و میگوید: «هنوز لباس سیاهم را درنیاوردم که عزادار برادرم شدم.» زن جوان ادامه میدهد: برادرم محمود بهشـت ی 30سالش بود. ازدواج کرده بود. او از پرسنل امنیت پرواز بود. زن جوان، پروفایل برادرش در تلگرام را نشان میدهـد و بـا گر یـ ه میگوید ببینید. در پروفایلش عکس سیاه گذاشته و متن غمانگیزي درخصوص از دسـت دادن پـدرمان . اوپـس از مراسـم چهلـ م پدرمان پر کشید. در همین هنگام زنی از خودروي پژو پیاده میشود، زن میانسال همـراه 2دختـر و دامـادش . بـر سـر و صـورتش میکوبد و نام دخترش رؤیا را صدا میزند. رؤیایی که دیگرنیست. «من با خون دل، بچه هایم را بزرگ کردهام، اي کـاش خبـرمرگرؤیا دروغ باشد.» مادر، شیون سر میدهد و ناگهان از حال میرود. به سرعت او را به داخل آمبولانس مـ یبرنـد . 2دختـر او قادر به حرف زدن نیستند و بیتابند. مدام موبایل رؤیا را میگیرند و امید دارند یکی از این تماسهـا را پاسـخ بدهـد . دامـاد ا یـ ن خانواده به همشهري میگوید: «رؤیا داخته، خواهرزنم بود که هم دانشجو بود و هم در شـرکت آ يتـ ی کـار مـ یکـرد . از طـرف شرکت براي او بلیت گرفته بودند تا براي انجام ماموریت کاري به یاسوج برود. قرار بود 2 یا 3روز بعد برگردد امـا ا یـ ن آخـر ین ماموریت او بود.»(روزنامه همشهري، 30 بهمن 1396 https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei

ادامه فردا شب به امید خدا...😍😍🌺

☝️☝️☝️☝️☝️

تا جوایز زیبا زمان محدوده(بیشترین دعوت کننده به کانال)🎁🎁🎁🎊🌺🎊🌺🎊🌺🎊🌺🎊🌺 https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei

#صوت_شهــــــــــدایی🎧 حال تنهــا و غریبـــــــم چه کنـــــــــــــــم ؟💔 جا مانــــــــــده ام 💔 وا مانـــــــــــده ام💔 شرمنده ام از کاروان ...💔 https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei

از دست ندید... التماس دعا🌺🌹

💢دوستی های قبل ازدواج 🚫پیشنهاد دوستی نشانه ی عقیده ای نادرست است. ❣همسر آینده ی شما،هرچه از عقیده ای صحیح تر وسالم تر برخوردار باشد،شما زندگی آرام تر ،هدمندتر وگواراتری خواهید داشت. 💖خیلی ها شاید در حرف مدعی باورهای درست و تشنگی حق باشند، اما از کجا بفهمیم راست میگویند ؟پاسخ اینجاست که میوه ی عقیده ی صحیح و سالم ، رفتارهای ماست. یعنی عملکرد و رفتار های روزمره هرکس، برخورداری او را از عقیده ی درست یا نادرست روشن میکند. 💚دوستی دختر و پسر ، حتی به قصد ازدواج ، ضعف و نا درستی عقیده را روشن میسازه. وقتی پسری حتی به قصد ازدواج پیشنهاد دوستی به دختری بده این ضعف عقیده است. یعنی این که پسر باور نداره این رابطه مورد تایید و پسند خدا نیست. یعنی اینکه باور نداره این رابطه مورد طمع شیطان است.یعنی باور نداره که ابلیس قسم خورده که در خلوت با نامحرم او نفر سومه.یعنی باور نداره این رابطه با اون جاذبه ها و تمایلات دو جنس مخالف ، آن هم در اوج جوانی چه لغزشگاه بزرگی برای به دام گناه افتادنه ، یعنی ... 💔از آنجا که پیشنهاد دوستی را معمولا پسران میدن و پسرها از دختر ها چنین تقاضای دارن، به تمام دخترا هشدار میدیم : با توجه به چیزهای که گفتیم ، پسری که پیشنهاد دوستی و ارتباط قبل از ازدواج به شما می ده غالبا فرد مناسبی برای ارتباط و ازدواج نیست و از کسی که باورهای نادرست داره میتوان هر رفتار نادرستی را انتظار داشت.(چرا که او وقتی نسبت به خداوند تعهدی نداشته باشد نسبت به زندگی مشترک هم تعهدی نخواهد داشت.) دوستان خود را دعوت کنید🌺🌺👇👇👇👇 https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei

ادامه🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 چشم انتظاران دنا روزنامه همشهري در مورد حال و روز خانواده شهید بهشتی در زمانی که هشتاد روز از حادثه دنا گذشته بود می نویسد: «خانواده دیگري که این روزها چشمانتظار عزیز سفرکردهشان هستند، خانواده شهید محمود بهشتی، سـرت یم امنیـ ت هواپیمـا هستند. آنها پس از 80روز هنوز حادثهاي را که اتفاق افتاده، باور ندارنـد . خـواهر محمـود بـه همشـهر ي مـ یگویـ د: «داغ بـرادرم برایمان سنگین است. با اینکه مدت زیادي از سقوط هواپیما گذشته است اما ما هنوز عزاداریم. خانهمان سیاهپوش اسـت و بـا هـر خبري که درباره هواپیما اعلام میشود، تپش قلب میگیریم. تا یـ ک هفتـ ه اول شـوکه بـود یم و آنچـه را کـه اتفـاق افتـاده بـود، باورمان نمیشد.» او درباره برادرش میگوید: «محمود 30ساله بود و کوچکترین فرزند خانواده. 5 سال از ازدواجش میگذشت اما فرزندي نداشت. لیسانس ارتباطات داشت و از 13 سال قبل در امنیت پرواز کار میکرد.» وقتی حرفهایش به روز حادثه میرسد، بغض میکند و با صداي گرفتهاش اینطور ادامه میدهد: «برادرم یک روز قبل از حادثه به محل کارش رفت. او گفت صبح فردا (روز حادثه) شیفتم تمام میشود و برمیگردم اما ظاهرا آن روز شیفتش عوض شده بود و چون اعضاي تیم دیگري که باید به پرواز میرفتند نیامده بودند، برادرم تماس گرفت و گفت که باید یک پرواز دیگـر را هـم برود و کمی دیرتر، حوالی ظهر به خانه برمیگردد. منظورش همین پرواز یاسوج بود. او آن موقع از داخل هواپیما تماس میگرفت و گفت ساعت 12خانه است. این آخرین تماس برادرم بود.» او ادامه میدهد: «خبر سقوط هواپیما را که شنیدم با عجله خودم را به فرودگاه مهرآباد رساندم. چون مادرم بیمار است، خیلی تلاش کردم کـه او از این ماجرا چیزي متوجه نشود اما متأسفانه همان روز از طریق یکی از اقواممان فهمیده بود و شنیدن همین خبر باعث شـد او در بیمارستان بستري شود.» حالا با پرکشیدن محمود، خانه خانواده بهشتی سوت و کور شده است. آنطور که خواهرش میگوید محمود ستون خانواده بود و حالا از دست رفتن او خانه را روي سر ساکنانش آوار کرده است: «بهجز محمود، 2برادر دیگر هم دارم. با اینکه محمود از همهمان کوچکتر بود اما همهکاره خانه بود. چون مادرم بیمار است او را دکتر میبرد و داروهایش را کنتـرل مـ یکـرد . 47 روز پیش از این حادثه پدرمان فوت شد و در تمام مراسمها او همه کارها را انجام میداد و ستون خانوادهمان بود.» اما در این روزها که گاهی پیکرهاي مسافران هواپیما کشف و به خانوادههایشان تحویل داده مـ یشـد، خـانواده بهشـت ی چـه حال و روزي داشتند؟ خواهر داغدار میگوید: «روزهاي اول امیدوار بودیم که برادرم زنده است و به خانه برمیگردد اما هرچـه گذشت امیدمان کمرنگتر شد. مادرم هنوز هم دلش طاقت نمیآوردو قبول نمیکنـد کـه محمـود رفتـه اسـت . تـا همـ ین حـالا میگوید که بچهام سالم برمیگردد. بهجز او، بقیهمان هم حال و روز بهتري نداریم. من بهخاطر فشار عصبی دچـار فشـار خـون شـده ام. بـرادرم کـه معلـم اسـت نمیتواند سر کار برود.»(همشهري آنلاین، 18 اردیبهشت 13 https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei

ماجراهاي پیکر مطهر شهید بعد از مدتها پیکر شهید محمود بهشتی هم کشف می شود. آقاي مجید بهشتی برادر شهید ابراز میدارد بعد از چهار ماه کـه براي شناسایی و تحویل پیکر مطهر محمود میرود، به او میگویند پیکر برادرت از همه کاملتر است. برادر شـهید مـی گویـد بـا آنکه چهارماه گذشته بود اما پیکر شهید بوي خوبی داشت و سالم مانده بود. حتی موهاي دسـتش موجـود و سـالم بودنـد . کـف دستها و سینه سالمتر از بقیه جاها به نظر میرسید. برادر شهید میگوید یادم افتاد که در عزاداريهاي امـام حسـین (ع)، محمـود آنچنان سینه میزد که دستها و سینهاش شدیداً قرمز میشد و دقیقاً همین قسمتها سالمتر از همه بودند. مجید میگوید سر هـم سالم بود اما بخشی از سر شامل پیشانی و میان چشمها و بخشی از چشمها موجود نبود و مشخص بود ضربهاي خورده است. برادر شهید میگوید با دیدن سر یاد فرو رفتن عمود آهنین به سر حضرت عباس(ع) افتادم. شهیدي از تبار امام موسی کاظم(ع) شهید محمود بهشتی از تبار امام موسی کاظم(ع) هستند. مادر شهید، زهرا بیگم کاظمی فرزنـد سـ ید محمـدعل ی از نوادگـان حضرت موسی بن جعفر هستند. سید محمدعلی سال ها خادم امامزاده سید محمد هفتادر بودند و در کسوت خادمی امـامزاده بـه رحمت خدا می پیوندند. تصاویر شهید را که در اطلاعیهها و اعلامیهها دیدم بسیار نورانی و معصوم بود و چنین به نظرم مـی آمـد کـه لبـاس شـهادت بسیار برازندة شهید است. وقتی با خانوادة شهید صحبت کردم متوجه شدم که درست فهمیدهام. آقا مجید برادر محمود در اسلامشهر دبیر است. در مدرسه بود که متوجه شد همکارانش در حال صـحبت کـردن در مـورد برخورد هواپیما به کوه هستند. اول اهمیتی نداد چون قبلاً هم چند بار حادثۀ هوایی اتفاق افتاده بود و برادرش در آنها نبوده است. اما وقتی شنید که مسیر هواپیماي سقوط کرده همانی بوده که برادرش گفته در آن است دلش شور افتاد. خیلی نگـران شـده بـود ولی باز به نوعی خود را دلداري میداد که محمود در این پرواز نبوده است. به موبایل برادر زنگ میزد اما خاموش بود. مدام بـا جاهاي دیگر تماس میگرفت و جویاي حال برادر میشد که کسی اطلاع نداشت و آنها هم نگـران شـده و بـه شـدت در تکـاپو براي خبر گرفتن از محمود بودند. تا آنکه خواهر تماس گرفته و خبر شهادت برادر و پرواز خونینبال و قهرمانانـه اش از فـرش تـا عرش را میدهد. برادر شهید میگوید خدا میداند در چهارماهی که پیکر تشییع نشده بود چه بر ما گذشت چون شدیداً داغـدار بـودیم ولـی هنوز شهید مزار یادبودي نداشت تا بر سر مزارش برویم و دردودل کنیم و زار بزنیم و اندکی سبکبارتر شویم. گشادهرو و صمیمی و فداکار شهید محمود بهشتی متولد اول شـهر یور 1365 اسـت . مجیـد، محمـود را گشـاده رو، بذلـه گـو ، مهربـان ، صـمیمی و فـداکار توصیف میکند. برادر شهید میگوید شرایط مالی خانواده خیلی بد بود و مریضی پدر و مادر و یکی از برادران هم وضع را بدتر کرده بود. پدر و برادر بزرگ خونریزي مغزي کرده بودند و زمینگیر بودند و مـ ادر نیـز بـه دلیـل کهولـت سـن و بیمـاري داروي زیادي مصرف میکند و با واکر جا به جا میشود. فعالیت در سنگر علم و بسیج و خدمت به خانواده محمود از نوجوانی عصاي دست همه بود و به دلیل وضعیت اقتصاديِ نامناسب خانواده سـر کـار رفـت امـا در ایـن حـال از درس و فعالیت در بسیج غافل نشد. محمود علاه بر کار کردن و تر و خشک کردنِ پدر مادر و بـرادر بـزرگ بـه صـورت شـبانهدرسش را ادامه داد و علاه بر این در پایگاه بسیج عاشقان کربلا در اسلامشهر بسیار فعال بود و از همین پایگاه هم به سپاه رفت و به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بخش حفاظت پرواز درآمد 🌺🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei

مدافع حرم شدن خیلی غیرت میخواد وقتی میخوای مدافع حرم بشی باید بگذری از پدرت و آرزوهاش از مادرت و آرزوهاش از همسرت و آرزوهاش از فرزندت و آرزوهات، آرزوی بابا گفتنش، آرزوی قدکشیدنش، آرزوی دانشگاه رفتنش، آرزوی دامادیش، آرزوی عروسیش و..... #شهید_حاج_علی_آقاعبداللهی #شیرخانطومان #ابوامیر https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei