دختر آسـمانـی
منبع و مفهوم حدیث «الذکر اول من المذکور» چیست؟
بر اساس آموزههای دینی، ذکر و یاد خداوند خود توفیقی است که از سوی پروردگار در اختیار فرد ذاکر قرار میگیرد.
در همین زمینه، امیرمؤمنان علی(ع) در روایتی که در کتاب غرر الحکم نقل شده، میفرماید:
«الذِّکْرُ لَیْسَ مِنْ مَرَاسِمِ اللِّسَانِ وَ لَا مِنْ مَنَاسِمِ الْفِکْرِ وَ لَکِنَّهُ أَوَّلٌ مِنَ الْمَذْکُورِ وَ ثَانٍ مِنَ الذَّاکِرِ».
یاد خدا، در واقع نه کار زبان است و نه نسیمی که از اندیشه برآید، بلکه چیزی است که ابتدا از جانب خود مذکور(پروردگار) آغاز شده و در مرحلهی بعد در اختیار ذاکر(بنده) قرار میگیرد.
به عبارت دیگر، هر بنده برای هر کار خیر، حتی یاد خدا و شکر او نیازمند توفیقی از جانب پروردگار بوده و بدون این توفیق، موفق به این عبادت نخواهد شد. در همین راستا خداوند برای بندهای که لیاقت گفتن ذکر را دارد، اسباب آنرا فراهم نموده و او را موفق مینماید و تنها بعد از دریافت چنین توفیقی است که بنده به یاد خداوند افتاده و او را میخواند.
امام صادق(ع) فرمود: «انسان مؤمن به سه خصلت محتاج است: توفیق از جانب خدا، واعظ و اندرزگویی از درون خود و پذیرش نصیحت از هر فرد خیرخواه که او را نصیحت کند».
امام علی(ع) فرمود: هرگاه دیدید که خداوند تو را با یاد خودش مأنوس ساخته، پس این نشانهای است که تو را دوست دارد.
دختر آسـمانـی
به عبارت دیگر، هر بنده برای هر کار خیر، حتی یاد خدا و شکر او نیازمند توفیقی از جانب پروردگار بوده و
نشانه ای است که تو را دوست دارد...💛
:
سلام صبح جمعتون بخیر
این ادرس کانال تواصی مومنین در جهاد تبیین هست که چند ماهه در پیام رسان بله فعال هستش.
اما به خاطر اینکه یه سری رفقا در ایتا فعال تر هستند، همون کانال اینجا هم ایجاد شد، در این کانال طبق برنامه هفتگی مشخص مطالب بار گذاری خواهد شد ان شاءالله
لطفا رسانه باشید.
@jahadtabiiiiin
هدایت شده از فاطمهی سلطانی:)
دعای امروز:
خدایا مارو برای یادگیری و قوی شدن مشتاق بخواه. 🍃
#دعا
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
من بی تو زندگانی خود را نمیپسندم
کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را
چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را
حال نیازمندی در وصف مینیاید
آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را
بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت
دیگر چه برگ باشد درویش بینوا را
یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را
نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان
وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را
سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی
پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را
#سعدی
#غزل