eitaa logo
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
8.9هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.7هزار ویدیو
304 فایل
💌 کانال رسمی «دخترونه حرم امام رضا علیه السلام» 💌https://www.haram8.ir/dokhtar_razavi معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی 💚👈 راه ارتباطی با دخترونه رضوی: @dokhtar_razavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 #بفرمایید_روضه۱ #داستان_کربلا روز اول روضه بود؛ میرزا با قدم‌های آرام، و غمی که پیدا بود قلبش را پر کرده، روی منبر کوتاه چوبی نشست خانومها یکی‌یکی از راه می‌رسیدند؛ صاحبخانه، هرکس می‌رسید، ☕ چای را تعارف می‌کرد میرزا شروع کرد به روضه خواندن: بگذارید ماجرای ❤ کربلا را از آغاز شروع کنیم اباعبدلله(ع) نمی‌خواست با یزید بیعت کند اما دین خدا دست نااهلان افتاده بود و باید برای اصلاح انحرافها کاری میشد روز بیست و هشت رجب بود که همراه خانواده و یاران از مدینه به سمت مکه راه افتاد 🐫 روز هشتم ذی‌الحجه 🍁 کاروان که به دعوت کوفیان، خواست از مکه خارج شود، امام حسین (ع)، فرمودند: مرگ بر همه فرزندان آدم حتمی‌ست؛ گویی می‌بینم که پیوندهای بدن مرا، گرگـان بیـابان، از هم ج‌دا می‌کنند، در سرزمینی میان نواویس و کربلا. هرکه می‌خواهد خون خود را در راه ما، نثار کند همراه ما کوچ کند که من صبحگاهِ امشب کوچ خواهم کرد....🕊 با این حرف، یکی از زنان روضه 🌧 شروع کرد به گریه کردن جمعیت به گریه افتاد... میرزا گفت: روضه امروز، تمام #صلی_لله_علیک_یا_اباعبدلله . . . 💔💔 📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸
🍃 #بفرمایید_روضه۲ #داستان_کربلا روز دوم روضه بود. امروز کمی جمعیت شلوغتر بود؛ میرزا با همان شال سبز و عبای مشکی، از راه رسید؛ روی منبر چوبی نشست و گفت: 🍁 امروز، فرصت کم و حرف، بسیار... کاروان اباعبدلله تا به عراق برسد، منزلگاهای زیادی را طی کرد منزلگاه یعنی جاییکه بشود استراحت کرد کاروان، به #ذات‌_العرق که رسید، 💚 امام (ع) بشر بن‌ غالب را دیدند که از عراق می‌آمده. از او درباره اهالیِ آنجا پرسیدند، گفت: من که آمدم دلهاشان با شما بود ⚡ ولی شمشیرهایشان با بنی‌امیه... امام (ع) فرمودند: حُکم، حکم خداست... میرزا گفت: 🍀 من فکر می‌کنم آنجا #عباس (ع) کنار امام حسین بود؛ شاید به دستهایش نگاه کرد و با خودش گفت: شمشیرهایشان با هرکه میخواهد باشد! من مگر میگذارم که مولایم تنها بماند...! مگر میگذارم زنان کاروان، بی پناه شوند 🌧 مگر میگذارم آب... مگر میگذارم عَلَم... با این حرف، صدای گریه‌ها بلند شد میرزا گفت: با همین اشک‌ها، برای 🔆 ظهور هم دعا کنید... #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔 📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه۳ #داستان_کربلا روز سوم روضه خانمها، کودکانشان را هم آورده بودند؛ حال و هوای روضه با دختربچه‌ها ⛅ طور دیگری شده بود... امروز، میرزا زودتر از راه رسید، روی منبر که نشست گفت: راستش امروز، از صبح، خیلی بیقرارم... این دختربچه‌ها را که می‌بینم... (اشکهایش ریخت) گفت: کاروان عاشورایی بعد از ذات العرق، به #زباله که رسیدند، خبر جدیدی برای اباعبدلله آوردند: 💔 مُسلم، به شهادت رسید.... خبر سختی بود... همه می‌دانستند مسلم، نماینده‌ی امام (ع) 🍃 در میان کوفیانی بود که با نامه‌های خود، ایشان را دعوت کرده بودند همه می‌دانستند شهادت مسلم یعنی تیزشدن شمشیرها 🐎 یعنی نعل تازه اسب‌ها... خبر که رسید 🍁 آنها که به طمع دنیا با کاروان امام به راه افتاده بودند #فرار را بر قرار ترجیح دادند و پراکنده شدند... میرزا گفت: از اینجا ماجرای غربت و تنهایی اباعبدلله(ع) و کاروانش پررنگتر شد این تازه آغاز ماجرا بود... بعد درحالی که شانه‌هایش 🌧 آرام از گریه میلرزید گفت: خواهرها امروز بیشتر از این نمیتوانم روضه بخوانم... حلال کنید... #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔💔 دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه۴ #داستان_کربلا روز چهارم روضه، صاحبخانه با حالت اندوه کنارِ در ایستاده بود میرزا از راه که رسید، گفت: خواهرها روضه‌ی امروز کمی فرق می‌کند، روضه‌ی کسی که مثل ما بود ⛅ پر از تیرگی... اما پاک پاک شد... کاروان سیدالشهدا 🐫 به منطقه ذوحُسم که رسید، با لشکر حر بن یزید ریاحی روبرو شد حر، با هزار لشگر... خواهرها اینجا امام (ع) به حر فرمودند به دعوت کوفیان 🍁 راهی این سفر شده‌اند و اگر آنها از دعوت خود پشیمانند، برمیگردیم حر اما تحت فرمان ابن‌زیاد بود، نگذاشت... شاید او آن وقت که به امام (ع) سپر بر خاک انداخته 🍃 با التماس می‌گفت: آقا... #توبه‌ام_را_بپذیر.... مرا ببخش... به این فکر می‌کرد که در ذوحسم، چه آتشی به قلب دختران و خواهر امام (ع) انداخته ⚡ صدای بیتابی زنان روضه شنیده می‌شد میرزا با چشمهای بارانی گفت: یا اباعبدلله چه می‌شود ما را هم مثل حُر سر به راه کنید... ما را هم بیاورید توی کاروان خودتون... صدای گریه خانومها بلند شد میرزا روضه را تمام کرد: #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔💔 📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم دخترونه رضوی @dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه ۵ #داستان_کربلا روز پنجم روضه میرزا کتابچه قدیمی‌اش را دستش گرفته؛ می‌گفت این 🌙 کتابچه‌، مقتل سیدالشهداست 👓 عینکش را گذاشت روی چشمش چندتا ورق زد، گفت: خواهرها، ماجرای عاشورا رسیده به ورود سیدالشهدا به کربلا چشمهایش پر شد از اشک 🌧 گفت: وقتی کاروان حسین (ع) به نینوا رسید، پیکی از کوفه آمد و 🍁 نامه ابن زیاد را به حر داد خواهرها، نامه، نامه‌‌ی کینه بود به حر گفته بود: وقتی نامه‌ به دست تو رسید، #به_حسین_سخت_بگیر! او را در بیابانی که نه پناهی ⚡ داشته باشد نه آبی! فرود بیاور! میرزا گفت: 🔆 امام (ع) خواستند کاروان خود را در نزدیک روستای غاضریه ببرند حر نگذاشت... حر، گفت در همین بیابان کربلا فرود آیند...! کربلا... تو یادت هست فردای همان روز، لشگر ⛅ ابن سعد مأمور شد از امام(ع)، بیعت بگیرد یادت هست عبیدلله به او گفت: حسین(ع) بیعت 🐎 نکرد، بر سینه‌اش اسب بتازان... صدای گریه خانومها بلند شد... 🍀 میرزا با گوشه‌ی شال، اشک‌های چشمش را پاک کرد و گفت: #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین💔 📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم دخترونه رضوی @dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه ۶ #داستان_کربلا روز ششم روضه بود میرزا که رسید، خانومها صلوات فرستادند، نگاهی کرد و گفت این روزها زیاد صلوات بفرستید ❤ هدیه کنید به قلب امام زمانمان... بعد، کتابچه قدیمی را ورق رد گفت: کاروان حسینی که وارد کربلا شد، امام (ع) خطبه‌ای خواندند؛ آن روز، یاران در حمایت از ایشان، سخنی گفتند اما مفصل‌تر از 🔆 همه، سخنان #نافع_بن_هلال بود نافع پیش از این در جنگ‌ها، امیرالمومنین (ع) را همراهی کرده بود و حالا نوبت حسین بن علی (ع) بود... او گفت: به خدا سوگند، ما از ملاقات با خدا باکی نداریم هرکه شما را دوست دارد دوست داریم و هرکه با شما دشمنی کند او را دشمن میداریم! خواهرها 💜 نافع بن هلال همانی بود که چند روز مانده به عاشورا، همراه عباس (ع) با مشکهای آب سمت فرات رفت و در دفاع از سیدالشهدا با مأمور حراست از فرات، که از پسر عموهایش بود، جنگید خواهرها امام زمان(عج) در زیارت ناحیه از نافع گفتند و فرمودند: #السلام_علی_نافع_بن_هلال_البجلی_المرادی . . . 💔 📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا دخترونه رضوی @dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه ۷ #داستان_کربلا روز هفتم روضه میرزا سرش پایین بود و ⛅ می‌شد از حالش فهمید روضه‌ی امروز سختتر از قبل است روی پله‌ی اول منبر چوبی نشست با همان حالت غم گفت: خواهرها، روز هفتم روز سختی برای کاروان حسینی بود...🍁 هرروز به نفرات سپاه ابن سعد اضافه می‌شد؛ عبیدلله پیام داده بود هرطور شد فشارها بر کاروان ⚡ بیشتر شود اما حالا یک دستور تازه داده بود: نگذارید حسین(ع) و اهل بیتش، از امروز، قطره‌ای آب از فرات بنوشند!! خواهرها از امروز 🔆 ماجرا طور دیگری رقم می‌خورد زنان و کودکان تشنه بودند... بیتاب آب... عمر بن حجاج با پـانصـد لشگر آماده دور فرات ایستاده بود تا حتی به علی اصغر (ع)، یک قطره آب نرسد 🍃 میرزا نام #علی_اصغر را که آورد 🌧 زنان روضه، بلندبلند به گریه افتادند میرزا گفت: این روضه را مادرها بهتر می‌فهمند وای از دل رباب... وای از دل رباب... وای از دل رباب . . . #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔💔 📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
🍃 #بفرمایید_روضه ۸ #داستان_کربلا روز هشتم روضه میرزا سر به زیر و آرام وارد مجلس شد؛ سلامی کرد و بی مقدمه، رفت سراغِ خواندن از #مقتل : روز هشتم محرم تشنگی اهل خیمه را بیتاب‌تر می‌کرد... ⚡ قرار شد سیدالشهدا(ع) با ابن سعد دیداری داشته باشند 🔆 امام(ع) می‌خواستند آخرین حرفها گفته شود تا شاید نور به قلب تاریک دشمن راه پیدا کند خواهرها 🍁 ابن سعد اول بهانه‌ی خراب شدن خانه‌اش را آورد امام (ع) گفتند: ضمانت خانه با من گفت: املاک و خانواده‌ام گفتند: ضمانتشان با من... گفت... ابن سعد دلش با حکومت ری بود 🍃 خواهرها ابن سعد خیلی زود فهمید که به قول امام (ع) گندم ری را نخواهد خورد اما... میرزا سرش پایین بود گفت: خدایا توبه‌مان را بپذیر نگذار از سپاه امام زمانمان جا بمانیم . . . #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین💔💔 📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸
🍃 #بفرمایید_روضه ۹ #داستان_کربلا روز تاسوعا، روضه حسابی شلوغ شده بود میرزا از راه رسید، سلام کرد و گفت: خواهرها، روز نهم برای اهل بیت (ع) روز سختی‌ست امام صادقمان می‌فرمودند تاسوعا، روز شادی بنی‌امیه بود و ⛅ روز تنهایی و بیتابی کاروان حسینی عصر همین امروز بود که لشگر ابن سعد، آماده‌ی حمله شدند همین امروز بود که زینب (س) بیتاب و هراسان، نزد ابی‌عبدلله آمد و فرمود 🐎 صدای هیاهو و شیهه اسب‌ها می‌آید... خواهرها عبیدلله می‌خواست امروز، شهادت حسین (ع) را رقم بزند ⚡ عباس (ع)، به امر برادر، نزد دشمن رفتند تا جنگ، یک روز دیرتر شروع شود، فقط برای یک چیز... 💜 اینکه نماز و قرآن بخوانند... میرزا سرش را بالا آورد و گفت امروز به یاد تاسوعای همان سال، چند صفحه قرآن بخوانیم امام حسین (ع) قـرآن خـواندن را خیــلی دوسـت داشتـند . . . 🌙 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین💔💔 📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
🍃 #بفرمایید_روضه ❤ زنان کاروان حسینی را به مجلس یزید آورند؛ مردان شامی یکی یکی می‌آمدند بلکه کنیزی انتخاب کنند... 🍁 یزید بلند بلند می‌خندید که.... صدای اعتراض زینب(س) شنیده شد...: ⚡ یزید! این تویی که خانواده پیامبر را به اسارت آورده‌ای؟! تو از دین خدا خارج شده‌ای... مردان شامی تعجب کردند: اینها مگر خانواده پیامبر هستند؟! ⛅ مگر نگفتید بی‌دین‌ند...؟! یزید حسابی عصبانی شده بود؛ چوب دستی را برداشت و به دندانهای سیدالشهدا کوبید 🌙 صدای گریه‌ی زنان کاروان بلند شد... که زنی شامی فریاد زد: یزید! در خواب دیدم 💜 فاطمه (س) از تو نزدِ جدّش، بااشک... شکایت می‌کرد.... یزید دیگر طاقت نیاورد! دستور داد زن شامی را 🕊 بخـاطر خوابی کـه دیده به شهادت برسانند . . . #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین (ع) 💔 📗 برگرفته از قصه کربلا. علی نظری منفرد دخترونه حرم رضوی @dokhtar_razavi 👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 سیّد، از منبر بالا رفت و بعد از سلام به سیدالشهـ ـدا(ع) گفت میخوام امسال از ادب عزاداری براتون بگم با دستمال یزدی، عرق پیشونیش رو پاک کرد و گفت ❤ ما عاشقای اباعبدالله(ع) روضه رو دوست داریم اما می‌دونین قبل از ما پیامبرهای خدا عزادار آقا بودند...؟ توی روایات اومده که 🌿 توی عرش الهی، حضرت آدم(ع) نام حسین(ع) رو که شنید به چبرئیل گفت: من با شنیدن این نام ناحوداگاه اشکم جاری میشه، چرا...؟ جبرئیل گفت: ای آدم، این فرزند پیامبر(ص) درحالیکه تشنه‌لب و غریب و تنهاست ⛅ بدون هیچ یار و یاوری، به شهادت می‌رسه و... صدای گریه خانم‌های روضه که بلند شد سید گفت: بله خواهرا روایات میگه 🔆 روزی جبرئیل برای آدم(ع) ذکر مصیبت کرد و آدم مثل زنی که فرزند از دست داده گریه کرد و اشک ریخت... 💔💔 ♥️ دخترونه حرم رضوی ┏━ 🕊 ━┓ @dokhtar_razavi ┗━ 💛 ━┛ 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌مون دعوت کن
11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 روز دوم روضه بود. سیّد روضه رو با یه سلام شروع کرد؛ سلام به مادری که این روزها صاحب عزاست... و بعد گفت: خواهرا 🌿 روایت شده که نبی‌اکرم(س) به حضرت زهرا(س) از شهادت فرزندش (ع) خبر داد... 🌧 زهرا(س) به شدت گریه کرد و فرمود: پدرجان، این واقعه کِی اتفاق میفته...؟ پیامبر(ص) فرمود: وقتی که من و تو و علی نیستیم... ⛈ گریه زهرا(س) شدت گرفت و پرسید: پس چه کسی برای فرزندم گریه می‌کنه...؟ پیامبر(ص) فرمودند: دخترم، زنان و مردان امت من، بر زنان و مردان عاشورا گریه خواهند کرد و سال به سال و نسل به نسل برای حسین(ع) عزاداری می‌کنند...🍃🍃 💔💔 ♥️ دخترونه حرم رضوی ┏━ 🕊 ━┓ @dokhtar_razavi ┗━ 💛 ━┛ 🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌مون دعوت کن