eitaa logo
"دُختࢪﺍنِﺯﻫࢪای‍ۍ•پ‍س‍‌ࢪان‌ِعَل‍َﯡۍ"
1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
216 فایل
❮🌱الهـےبہ‌تۅڪل‌نـٰام‌اعظمټ🌱' اینجا؟ ی مکانِ دِنج براے‌ اَݦانَتداࢪانِ چادرِخانم‌زهࢪای مࢪضیه(س) ﯡ نِگاهبانانِ غِیࢪت‌ِ امیࢪالمؤمنین‌علے‌(؏) ناشناس: https://daigo.ir/secret/2343274092 شرو؏ خادمـۍ؛ " ¹⁵. ⁶. ¹⁴⁰¹ "
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لشکر کشی کردن و باختن ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت دنیارو میگیرن دو تایی ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانس های... ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
21.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سکانس کامل دستگیری مایکل ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما از مرگ نمیترسیم ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسئله این است ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
این‌گفته‌حسین‌پناهی‌فوق‌العاده‌است↯ 📍پیرے به جوانی گفت: کچل ڪن💇🏻‍♂ ●برو بالا شهـر همه فکر مےکنن مُده!💥 ●برو وسط شهـر فکر مےکنن سربازی!⚡️ ●برو پایین شهـر همه فکر می کنن زندان بودے!⛓ 📊▍⇜اینهمه اختلاف فقط در شعاع چند کیلومتر!! 【مـردم آنطور ڪہ تربیت شده اند مےبینند از قضاوت مـردم نترس!】🤞 ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
(اِن الذین آمَنوا و عملو الصّالِحاتِ اولئِکَ هُم خَیرُ البَریَّه) [و آنانکه به خدای یکتا ایمان آورده و نیکوکار شدند آنها به حقیقت بهترین اهل عالمند.] ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
انسان با سه چیز مغرور میشود ➊ نام بزرگ ➋ خانه‌مقـبول ➌ لباس‌مقبول اما افسوس که بعد از مرگ . . . ➊ نامش مرحوم ➋ خانه اش قـبر ➌ لباس اش کفن توبه را برگشت است 🤲 ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
عارفی را گفتند فلانی قادر است پرواز کند ، گفت :اینکه مهم نیست ، مگس هم میپرد گفتند :فلانی را چه میگویی ؟ روی آب راه میرود ! گفت :اهمیتی ندارد ،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند . گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟ گفت :اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی ،دروغ نگویی ،کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی این شاهکار است ...👌🏻 ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی‌نامردیه‌عا:( چنتالف‌داشتیم؟میتونین‌بگید!؟ همسنگری‌ها!!! ی‌دستی‌میرسونید؟
سلام انشاءلله حال دلتون عالییی باشه😁👌🌱 رفقا ما از فرداشب میخوایم چله یه دعای عهد بذاریم😊👌🌹 اگر دوست داشتید بیاید کانالمون توی چله یه دعای عهد شرکت کنید🤚😉🌿 °•<🌸@mazhabijdn🌸>•° اینم لینک کانال منتظرتونم...🙃💛 ✨💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱﷽🌱 پاࢪت شصت و چهارمـــــ 🇮🇷 ࢪمان : مُدًاُفَعّاٍنّ گٍمْنِاُمّ اِمٌنُیّتُ 🇮🇷 (سعید) دکتر تو اتاق مریم بود از استرس داشتم پشت اتاق رژه میرفتم خدایا مریمم چیزیش نشه ؟؟ 😰 من بدون اون میمیرما خدایا رسولو ازم دور کردی حداقل مریم چیزیش نشه داداشیمم پیدا شه خدایا 😭🤲 همینجور تو افکارم بودم که زینب خانم برام یه لیوان اب اورد زینب : بفرمایید بخورید یکم اروم شید ابو از دستش گرفتم و گفتم : سعید : ممنون ولی من با این چیزا اروم نمیشم وقتی اروم میشم که همه چی درست شه زینب : بله میفهمم یهو دکتر از اتاق اومد بیرون از استرس لیوان اب از دستم افتاد شانس اوردم لیوانش پلاستیکی بود رفتیم سمت دکتر سعید : چ...چیشد ا..اقای دکتر ؟؟ دکتر : قلبشون خیلی ضعیف شده گفته بودم فشار و ناراحتی براشون خوب نیست نگفتم ؟؟ سعید : بله ولی اقای دکتر باور کنید ما نمیخواستیم اینطوری بشه دکتر : منم نگفتم میخواستین بهتون قبلانم گفتم استرس و ناراحتی برای ایشون سمه این دختر هنوز جوونه مراقبش باشید قلبش دوباره درد نگیره به هر حال قلبم تا یه جایی طاقت داره دیگه سعید : بله چشم فقط الان حالش خوبه ؟؟ دکتر : نمیشه گفت خوب فعلا بیهوشن سعید : میتونم برم ببینمش دکتر : الان نه اصلا نمیشه هر وقت بهوش اومد اگه حالش خوب بود میتونید ببینیدش سعید : خیلی ممنون زینب خانم نشست رو صندلی منم لیوانو از رو زمین برداشتم و انداختم سطل اشغال و نشستم رو صندلی سعید : مریم خوب میشه مگه نه ؟؟ زینب : اره خوب میشه یهو گوشیم زنگ خورد یا حسین محمد مهدیه 😱😱😱 سعید : م...محمد مهدیه من الان چی بگم بهش ؟؟ 😨😨😨 زینب : ای واییی خوب بهش بگید یکم قلبش درد گرفته یه جوری نگید حول کنه ها سعید : ب...باشه جواب دادم سعید : الو محمد مهدی : الو سعید کجایی ؟؟ چرا گوشیتو جواب نمیدی ؟؟ ده بار زنگ زدم سعید : واقعا ؟؟ نشنیدم ببخشید محمد مهدی : کجایی ؟؟ سعید : ممممن امممم چطور ؟؟ محمد مهدی : چیزی شده سعید ؟؟ سعید : تو بگو چیزی شده ؟؟ محمد مهدی : نه خوب ، از مریم خبر داری ؟؟ هر چی زنگ میزنم گوشیشو جواب نمیده سعید : چیکارش داری ؟؟ محمد مهدی : هیچی میخوام ببینم حالش خوبه یا نه سعید : چطور ؟؟ محمد مهدی : نمیدونم یه جوریم همیشه هر وقت من اینجوریم مریم یه چیزیش هست میخوام ببینم یه موقع خدایی نکرده قلبش درد نگرفته باشه سعید : امممممم خوب چیزه محمد مهدی محمد مهدی : چیه ؟؟ چیشده سعید ؟؟ 😥😥😥 سعید : ببین یه چیز میگم حول نکنیا مریم یکم قلبش درد گرفته اوردیمش بیمارستان محمد مهدی : یا حسین سعید : الووو الو محمد مهدی ؟؟ پ.ن : من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود 🥺💔
🌱﷽🌱 پاࢪت شصت و پنجمـــــ 🇮🇷 ࢪمان : مُدًاُفَعّاٍنّ گٍمْنِاُمّ اِمٌنُیّتُ 🇮🇷 (سعید) چند بار به محمد مهدی زنگ زدم جواب ندادم نگران شدم یه حدل بدی داشتم همون حال همیشگی بازم سردرد بازم بدن درد و بازم تب یکم گذشت رفتم پشت پنجره ب اتاق مریم و از پشت پنجره بهش خیره شدم (مریم) با درد چشمامو باز کردم یکم به دور و برم نگاه کردم و دیدم که بیمارستانم همون جای همیشگی چشم چرخوندم دیدم سعید داره از تو شیشه نگام میکنه لبخندی بهش زدم که اشکش رو گونش غلتید ولی سریع پاکش کرد که من نبینم این حالو قبلانا محمد مهدی داشت حالا یه نفر دیگم اضافه شد حالا به غیر از دایی و عزیز اینا داشتم نگاش میکردم که یه پرستار اومد تو میشناختمش چون من خیلی ساله میام تو این بیمارستان برای همین خیلی از دکترا و پرستارا رو میشناسم با این یکی هم دوست شده بودم پرستار : بهتری ؟؟ درد نداری ؟؟ مریم : ن....نه خ...ی..لی پرستار : الهی قربونت بشم چرا مراقب خودت نیستی اخه ؟؟ مریم : خدا...نک..نه ، بب...خ...شید پرستار : اشکال نداره ولی دیگه تکرار نشه 😂😉 مریم : سع....ی...می...ک...نم 😅 پرستار : از دست تو اومد سرممو چک کرد بعد دستگاه و اینارو چک کرد و رفت سمت پنجره و پرده رو کشید مریم : إ چ...ی...کا...ر...می...ک...نی ؟؟ پرستار ‌: حواست نباید هیچ جا باشه باید آروم باشی مریم : ول...ی...م...ن پرستار : میدونم با دیدن اونی که بیرونه اروم میشی ولی نگیشه مریم جان ، من باید برم کاری داشتی دکمه ی بقلتو بزن خوب ؟؟ مریم : می...دو...نم پرستار : فعلا و رفت بیرون (رسول) رو همون تخت بودم خوشحال بودم از اینکه بابا شدم و ناراحت از اینکه پیش زینب نیستم ، خدایا خواهش میکنم این روزای نحث زودتر تموم شه من برگردم پیش خانوادم پیش بچه ها پیش زینبم برگردم سایت دوباره از صبح تا شب بمونم تو سایت با یاد اوردی این حرفا لبخندی روی لبم نشست و یه خوشحالی و ذوقی اومد توی دلم اما من که فعلا اینجام یعنی جون سالم به در میبرم ؟؟ اگه کشتنم چی ؟؟ اگه شهید شدم ؟؟ بچم بدنیا نیومده بی پدر میشه ؟؟ میشه فرزند شهید ؟؟ تو افکارم بودم که یهو پ.ن : غربت یعنی : تموم وجودت بغض شود و برای دریا شدن شانه ای نباشد جز شانه ی دیوار....!! 💔
🌱﷽🌱 پاࢪت شصت و ششمـــــ 🇮🇷 ࢪمان : مُدًاُفَعّاٍنّ گٍمْنِاُمّ اِمٌنُیّتُ 🇮🇷 (رسول) تو افکارم بودم که یهو صدای در اومد و سیمین اومد سمتم یه پاکت تو دستش بود انداخت رومو با خنده گفت : سیمین : اینم اطلاعات رفیق جونت معلومه خیلی دوست داره که به خاطرت داره همکاری میکنه چون تا جایی که من میدونم زیر شکنجه های شارلوت چیزی نگفت باورم نمیشد این داره چی میگه ؟؟ یعنی سعید داره باهاشون همکاری میکنه ؟؟ نه نه امکان نداره سعید من همچین کاری نمیکنه رسول : داری دروغ میگی سیمین : دروغ 🤣🤣🤣🤣🤣🤣 رسول : کوفت 😤😤😤 یهو یه مشت زد به پهلوم رسول : اخخخخ سیمین : کاری نکن کارایی کنم که دوست نداری ، تو که اطلاعات نمیدی ولی عوضش رفیق جونت خوب داره همکاری میکنه البته که فقط اون نیست یه نفوذیم تو ادارتون داریم با این حرفش ترس همه ی وجودمو گرفت ولی سعی کردم به روی خودم نیارم رسول : باور نمیکنم سیمین : نکن ولی فکر نکن همکاری نمیکنی کاری باهات نداریم نه اگه با تو هم کاری نداشته باشیم با اطرافیانت داریم راستی میدونستی زن اون رفیقت سعید الان رو تخو بیمارستانه ؟؟ مریمو میگم ظاهرا وضعش خرابه البته خراب ترم میشه بقیه فعلا سالمن سرشو اورد جلوتر سیمین : فعلا و بعد رفت حالم یه جوری شد یه نفوذی تو سایت ‌؟؟ کیه یعنی ؟؟ مریم خانم حالش چطوره ؟؟ احتمالا به خاطره قلبشه باز وایییی الهی بمیرم برای داداشم از یه طرف نگرانی مریم خانم از یه طرف من حالش بد نشه خوبه ، اوووووف خدایا خودت کمکون کن 🤲 پ.ن : یه وقتایی جوری میزننت زمین که خود زمینم زخم شه 💔
🌱﷽🌱 پاࢪت شصت و هفتمـــــ 🇮🇷 ࢪمان : مُدًاُفَعّاٍنّ گٍمْنِاُمّ اِمٌنُیّتُ 🇮🇷 (محمد مهدی) سریع رفتم بیمارستان خودم میدونستم چه بیمارستانیه بدو بدو رفتم سمت ایستگاه پرستاری نفس نفس زنان گفتم : محمد مهدی : خانم اتاق سیده مریم شهیدی کجاست ؟؟ پرستار : طبقه ی دوم اتاق ۶ محمد مهدی : ممنون دوباره دوییدم رفتم طبقه ی دوم که سعید و زینب خانمو دیدم رفتم سمتشون نفس کم اورده بودم نمیتونستم چیزی بگم سعید اومد سمتم سعید : محمد مهدی محمد مهدی هیچی نیست خوب ؟؟ اروم باش محمد مهدی : م...مری...م...ک...جا...ست ؟؟؟؟ سعید : این اتاقه ولی صبر کن نمیشه فعلا بریم پیشش محمد مهدی : ای بابا پرده چرا کشیده ؟؟ سعید : پرستار کشید گفت باید آرامش داشته باشه نشستم رو صندلی بغض بدی تو گلوم بود محمد مهدی : چرا ؟؟ چرا خواهر من ؟؟ اخه چرا ؟؟ چرا هفته ای یه بار دو بار اصلا هر چند بار باید بیاد بیمارستان برای اینکه قلبش اذیتش میکنه ؟؟ زینب : میدونم سخته ولی صبر داشته باشید محمد مهدی : نمیشه مریم خواهرکمه همه ی زندگیمه همون دختر پر عشق و مظلومیه که همه ی ادمای خوبو دوست داره اما زندگی بهش سخت گرفته خیلیم سخت گرفته زینب : به فاطمه خبر دادین ؟؟ محمد مهدی : اره داره میاد تو راهه یهو یه پرستار اومد و دویید رفت سمت اتاق مریم ترس همه ی وجودمو گرفت (داوود) به جز چند نفر کس دیگه ای توی سایت نبود خواستم برم خونه که چشمم افتاد به میز رسول رفتم سمتش میزش دستی به میزش کشیدم و تو دلم گفتم : چقدر جات خالیه داداشی یهو اهمی از پشت سرم کشیدم که باعث شد برگردم عقب خانم امینی بود سارا : ببخشید اگه میشه اینو بگیرید بدید به اقای شهریاری هر چی دنبالشون میگردم نیستن داوود : بله چشم خانم امینی برگشت سمتم لبخندی زد و گفت : سارا : میتونید سارا صدام کنید یا سارا خانم هر جور راحتید داوود : بله سارا خانم سارا : با اجازه و رفت واییییی من چرا اینجوری شدم ؟؟؟؟ همش چهرش میاد جلوی چشمم و قلبم تند تند میزنه فکر کنم تاثیر عشق زیاده پ.ن : درد بی درمان شنیدی ؟؟ حال من یعنی همین بی تو بودن درد دارد میزند من را زمین
🌱﷽🌱 پاࢪت شصت و نهمـــــ 🇮🇷 ࢪمان : مُدًاُفَعّاٍنّ گٍمْنِاُمّ اِمٌنُیّتُ 🇮🇷 (مریم) بیدار شدم دیدم هنوز توی همون اتاقه تاریکم فرشته (پرستار بیمارستان) تو این مدت خوب فهمیده چطوری میتونم آروم بشم یه اتاق تاریک و ساکت ولی الان دلم میخواست سعید پیشم بود زنگ کنار تختو زدم بعد از چند دقیقه یهو در با شدت باز شد و فرشته مضطرب و نفس نفس زنان تو چهار چوب در ظاهر شد اومد پیشم درو بست و برقو روشن کرد چشمامو بستم و گفتم : مریم : خاموش کن وقتی خاموش کرد چشمامو باز کردم ‌با استراب گفت : فرشته : خوبی ؟؟ 😰😰😰 مریم : اره فرشته : برای چی زنگو زدی ؟؟ مریم : اممم میشه بگی سعید بیاد تو ؟؟ فرشته : نه مریم : خواهش میکنم فرشته : گفتم نه نمیشه 😠😠😠 مریم : اخه چرا ؟؟ فرشته : تو باید استراحت کنی مریم : بگو سعید بیاد 🥺🥺🥺 فرشته : الکیم صورتتو اونجوری نکن امکان نداره منم باید برم هر وقت کار واجب داشتی صدام کن نزاشت حرفی بزنم سریع رفت بیرون و درم پشت سرش بست (سعید) یه پرستار رفت تو اتاق مریم هممون استرس گرفتیم ولی چند دقیقه بعد اومد بیرون و اومد سمت منو گفت : فرشته : اقای شهریاری میتونید برید تو ولی خیلی کوتاه و اینکه اصلا هیچ استرس و فشاری نباید بهش وارد بشه سعید : بله چشم ولی شما فامیلی منو از کجا میدونید ؟؟ فرشته : مریم خیلی وقته میاد این بیمارستان با هم دوست شدیم درباره ی شمام یه چیزایی بهم گفته راستی مبارکتون باشه بچه رو میگم سعید : خیلی ممنون و بعد رفت یه نگاه به محمد مهدی و زینب خانم کردم و بعد رفتم تو اتاق مریم پ.ن : یه روزیم ، روزای خوب خاطره میشن:)
🌱﷽🌱 پاࢪت هفتادمـــــ 🇮🇷 ࢪمان : مُدًاُفَعّاٍنّ گٍمْنِاُمّ اِمٌنُیّتُ 🇮🇷 (داوود) رفتم نمازخونه دو رکعت نماز خوندم به نیت سالم پیدا شدن رسول و درست شدن همه چی بعد از خوندن تسبیح زدم و مهرو بوسیدم و بعد گذاشتم سر جاش خواستم برم بیرون که چشمم به فرشید افتاد که یه گوشه نشسته بود و دستش رو سرش بود رفتم پیشش نشستم روشو کرد سمت من داوود : چیه اقا فرشید تو فکری فرشید : چیزی نیست داوود : معلومه ، بگو ببینم چیشده ؟؟ فرشید : چیزی نشده دیگه داوود داوود : فرشید بگو دیگه سرشو انداخت پایین داوود : فرشید جون داوود بگو چیشده فرشید : إ قسم نده دیگه داوود داوود : دیگه دادم فرشید : از دست تو داوود : بگو دیگه سرشو انداخت پایین یه لبخند ریزی زد و گفت : فرشید : عاشق شدم داوود : چیییییی ؟؟؟؟ فرشید شوخی نکن فرشید : الان من با تو شوخی دارم ؟؟ داوود : واقعا یعنی تو عاشق شدی ؟؟ 😃😃😃 فرشید : اره عین خودت ، راستی جواب خانم امینی چی بود ؟؟ سرمو انداختم پایین و خیلی ریز خندیدم فرشید : جواب مثبت داده ؟؟ داوود ؟؟ داوود : اره فرشید : به به مبارک باشه داداش ایشالله خوشبخت بشین 😍😍😍 بعد بغلم کرد اخ که چقدر دلم از این بغل های برادرانه میخواست منم محکم گرفتمش تو بغلم همونجا بغضش ترکید داوود : إ فرشید چیشد ؟؟ فرشید ( با گریه ) : هیچی فقط فقط دلم برای بچه ها تنگ شده 😭💔 با این حرفش دلم یه جوری شد اروم پشتشو نوازش کردم و گذاشتم تو بغلم خودشو خالی کنه (سعید) رفتم تو اتاق مریم در زدم و رفتم تو برقا خاموش بود خواستم روشن کنم که گفت روشن نکن رفتم کنار تختش نشستم صورتشو چرخوند سمتم سعید : خوبی ؟؟ مریم : ببخشید نگرانت کردم 😞 سعید : از این حرفا نزن خوب ؟؟ مریم : چشم سعید : افرین ، کوچولو چطوره ؟؟ مریم : خوبه سعید : مطمئن ؟؟ مریم : مطمئن مریم : سعید سعید : جانم مریم : میترسم سعید : از چی ؟؟ مریم : نمیدونم فقط میترسم سعید : نترس قربونت برم من کنارتم پ.ن : جمله { نترس من کنارت هستم } اگه دارو بود میشد قوی ترین مسکن دنیا!..♡
هیچ ادمینی حق تبلیغ نداره حتی کانال خودش
+إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ. _خدایا گرفتاری بزرگ شد و پوشیده بر ملأ گشت و پرده کنار رفت و امید بریده گشت و زمین تنگ شد و خیرات آسمان دریغ شد و پشتیبان تویی و شکایت تنها به جانب تو است، در سختی و آسانی تنها بر تو اعتماد است، +اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ. _خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانی که اطاعتشان را بر ما فرض نمودی و به این سبب مقامشان را به ما شناساندی، پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشی زود و نزدیک همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر، +یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ. _ای محمّد و ای علی، ای علی و ای محمّد، مرا کفایت کنید که تنها شما کفایت کنندگان منید و یاری ام دهید که تنها شما یاری کنندگان من هستید، +یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ. _ای مولای ما ای صاحب زمان، فریادرس، فریادرس، فریادرس، مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، ای مهربان ترین مهربانان به حق محمّد و خاندان پاک او. ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉ @gandoyeeha ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀━┅┉
بچه‌ها وقت بذارید بخونید خیلی خوبه ﺗﺨﻤﻴﻦ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ 93% ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ 7% ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻦ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ 7% ﺑﻮﺩﻡ! ‏​خداوند؛در اوقات ذيل ازخنده کردن سخت بدش می اید: 1: خنده كردن در بالاى قبرستان 2: خنده كردن از پشت جنازه 3: در مجلس علما 4: در هنگام تلاوت قرآن كريم 5: در مسجد 6: در هنگام اذان.......... 5 . معلومات سحر اميز ... 1_ايا ميدانى: زمانى که اذان تمام ميشود؛ دعایت مستجاب میشود.... پس محروم نکن خودت را از دعا؛بعد از تکرار کردن اذان و دعاى معروف (اللهم رب هذه الدعوة التامة....) حتما منتشر کن شايد يکى غير از تو اينرا نميداند، ..... 2_ايا ميدانى کجا قرار داده ميشود گناهان تو در حالی که نمازمیخواني؟ رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند (که بنده ی خدا وقتي بلند شد تانماز بخواند با تمام گناهانش آمده ..... پس گناهانش بر روي سرش وگردنش گذاشته ميشود پس هر بار که که به رکوع وسجود ميرود گناهانش ميريزد) اي کسي که عجله ميکني در رکوع وسجود؛ سجود ورکوعت را تا ميتواني طولاني کن تا گناهانت از تو بريزد اين اجر را از دست نده..... 3_ايا ميداني زن نيکو کاري فوت کردو هر وقت قبرش رازيارت ميکردند از خاک قبرش بوي گل مي امد شوهرش گفت که او هيچ وقت خواندن سوره ملک را قبل از خواب ترک نميکرده پس مبارک باد بر ان کسي که خواندن سوره ملک قبل از خواب را براي خودش عادت قرار داده پس بر اين کار حريص باش زيرا نجات ميابي از عذاب قبر "به هر کس دوستش داري خبر بده" 4_ايا ميداني با خواندن آية الکرسى بعد از هر نماز فاصله بين تو وبهشت فقط مرگ است ... یعنی با مرگ ورودت در بهشت تضمینی است...... 5_ايا ميداني بعد از تمام شدن نمازنباید عجله کنی وباید مدتي بشينی؛ براي اينکه ملائکه بعد نماز براى تو دعا ميکنند ؛نزد خداوند ....... �توجه- توجه- توجه- توجه هرکس در موقعي اذان به موسيقي و ترانه گوش دهد نمي تواند هنگام مرگ شهادتين بگويد . ........ واگر منتشر نکني بدان که گناهانت مانع اين کارت شده اند . بفرست و بگذار غير از تو ؛کسی توبه کند. اللهم صل على محمد واله محمد بخون تا بفهمي خدا چه مهربونه (فقط بخون) فوايد آية الکرسي: خواندن آن هنگام خروج از منزل، هفتاد هزار فرشته نگهبان شما ميشوند...... هنگام ورود به منزل، قحطي و فقرهرگز به منزلتان نمي آيد...... خواندن بعد از وضو،شخصيت شما را70درجه بلند مرتبه تر مي سازد...... خواندن قبل ازاستراحت، فرشته هاتمام شب رامحافظتان خواهندبود...... خواندن بعد ازنمازواجب، فاصله شما تابهشت فقط مرگ است..... پخش اين پيام زيباصدقه جاريه است ..... التماس دعا بدا به حال اشخاصي که .آوازها و جوکها روپخش ميکنند و از نشر آيات قرآن خجالت ميکشند...... اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم �اللّه ُلاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُو الْحَيُّ الْقَيُّوم لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْض مَن ذَاالَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِم ْوَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُون بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَاشَاء وَسِع کُرْسِيُّهُ السَّمَاوَات وَالأَرْض وَلا يَؤُودُهُ حِفظُهُمَا وَهُوالْعَلِي ُّ الْعَظِيمُ ) . خداياکسي که ارسالش کند روزيش را بيشتر کن حتى اگرسرت شلوغه بفرس بخون و ب بزرگی خدا پی ببر.الله اکبر کف دسته چپتو نگاه کن چه عددی میبینی?? 81 خو ب .حالا کف دسته راستتو نگاه کن چه عددی میبینی?? 18 خو ب.حالا این دو رو از هم کم کن?? میشه63 63 سن پیامبر و بیشتر اصحاب پیامبر خو ب .حالا این دو رو با هم جمع کن?? میشه99 99تعداد القاب خدا و بزرگترین عدد دو رقمی حالا 99 را در 63 ضرب کن?? میشه 6237 تعداد آیات قرآن !! سبحان الله !! این پیام رو در حد توانت منتشرکن ؛ الان یه دست میذاری رو دکمه میفرستی و فراموشش میکنی ولی روز قیامت چنان ثوابی برات داره که غافلگیرت میکنه . مطمئن باش ( و خداوند هرگز خلاف وعده نمیکند) قرآن کریم حضرت علی" فرمودند: وقتی یک انسان جوان توبه می کند از مشرق تا مغرب قبرستان ها برای چهل روز از عذاب قبر نجات داده میشوند. حضرت علی می‌فرمایند: نورانی شود چهره کسی که این حدیث را به دیگران می‌رساند ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┉┅━❀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌