eitaa logo
♡دختران بسیجی♡
761 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
189 فایل
کپی حلال ✨﷽✨ ♥️۱۴۰۰/۵/۱۳♥️ ساعت:15:15
مشاهده در ایتا
دانلود
••🌼🌱•• من‌اعتقاددارم‌کھ خدایِ‌بزرگ انسان‌رابھ اندازه‌ی‌دردورنجی‌کھ در‌راه‌خداتحمل‌کرده‌است پاداش‌می‌دهد!😌🌸... -شهید‌مصطفی‌چمران . ⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!| .
جِئتُکَ مِِن کُلِ مَنافِیَ العُمر از تمامِ تبعیدگاه‌های زندگی به سوی تو آمده‌ام... صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ @dokhtaranbasij
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللّٰهِ الَّذِي ضَمِنَهُ سلام بر تو ای وعده خدا که آن را ضمانت نمود...✋ 📆 ۱۳ روز مانده تا میلاد امام زمان 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- منو جا بده، از دور نگاهت کنم؛ همیـن گوشـه هاا((:🌧 . . . پیشاپیش میلادتون مبارڪ!🌹 کاش‌می‌شد‌ حرم‌تون‌باشیم‌روز‌میلادتون...
••💐🌿•• روز میلـاد امام حسین«ع»؛ مجالے اسـت براے پاسدارے نام پاسدار... این دݪیر مردان روزگار و اسوه هاۍ ایثار... درود بر شـما، مالڪ اشترها و ابوذرهای زمان ڪـه مصداق حُرّیت اباعبداللهید... 🍃 پیـشاپیـش: ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار مبارڪ... @dokhtaranbasij
اکیپ دختران بسیجی . . ! ⚡️@Akip_00 لینک ناشناس میزارم و حرف میزنم عضو شید یه اکیپ شیم مخصوصا دخترا ✨♥️
به وقت رمان✨🌱
♡دختران بسیجی♡
#یادت_باشد #داستانی_عاشقانه #عشقی_آسمانی #رمانی_عاطفی #قسمت_شصت_شش یک روزی به دردمان می‌خورد گا
به حمید نگاه کردم، گفتم: «نه،من نمی‌بخشم!» نگاه همه با تعجب به سمت من برگشت. ماتشان برده بود. پدرم پرسید: «دخترم، مهریه رو میگیری؟»رک و راست گفتم : «بله می‌گیرم»حمید خندید وگفت: «چشم مهريه رو میدم. همین الآن هم حاضرم نقدا پرداخت کنم.» عاقد لبخندی زد وگفت: «پس مهریه طلب عروس خانوم، حتما باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه.» بعد از فسخ صیغه مقدمات را خواند. میخواستم قرآن را با استخاره باز کنم،ولی حمید پیشنهاد داد سوره یاسین را بیاورم. لحظه ای که خطبه خوانده می‌شد،گفت: «فرزانه دعا کن از خدا بخواه دعایی که من دارم مستجاب بشه» نگاهی به چهره حمید انداختم. نمی‌دانستم دعایش چیست دوست داشتم بدانم در چنین لحظه ای به چه دعایی فکر می‌کند از ته دل خواستم هر چیزی که از خدا خواسته، اگر به صلاح و خیر است همان طور بشود. حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقد ما باشد، گل را چیدم، گلاب را آوردم وبعد گفتم: «اعوذبالله من الشیطان الرحیم، بسم الله الرحمن الرحیم،با اجازه امام زمان و پدر و مادرم و بزرگترها، بله»حمید هم دقیقا همین جمله را گفت. عاقد خیلی خوشش آمده بود، گفت: «خیلی ها اومدن اینجا عقد کردن، ولی نه بسم الله گفتن، نه از امام زمان اجازه گرفتن.» این بار هم تا بله را گفتم،اذان مغرب شد.حمید خندید، دست من را گرفت و گفت:«دیدی حکمت داشته قسمت این بوده تو بله ها به من رو موقع اذان بگی.» با عمه و مادرم روبوسی کردیم. برای زیر لفظی یه النگو خریده بودند که برای دستم کوچک بود . ادامه دارد... کتاب یادت باشد کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی حلاله چی حروم🙂✨ 🛑فقط اگه کپی کردید دعای شهادت برای ادمین رمان یادتون نره💔