حاضرنیستم باتمام دنیایم عوضش کنم...☺️😍
حجـابـم مــال مـن است...😚😃
حـق من است...😍
چـہ درگرماهای آتش گونه...😥😰
وچـہ درسـرمـاهـای ســوزنــاک
نہ بـہ مانتــوهــای تنگ وکـوتـاه دل میبندم..😌😖
نہ بہ پـاشنـہ هـاے بـلند😏😤
میپــوشـم سـیاه ســاده ی سنگین خــودم را...😓😎
تـاببرم دل از امـام زمـانم😌🤗
وهـرگاه که مـرا در خیابان مینگـرد بہ جای دردگرفتـن قلبش🙃😔لـبخـندی بیـایـد روی لـبش😞😔
یــاصاحب الزمان📿🔑
آقـای بــے هـمتـاے مـن😔✋
یـڪ نـگاه شـما🤕🤒
می ارزدبه صد نـگاه دیگـران☹️😤
مـن وچـادرم ازتـہ دل میـگـوییم
🙄😚
لـبیـڪ یـاصـاحب الـزمان(عــج)
🙌📿
چــادر آداب دارد❗️
آدابـش را ڪہ شنـاختـے وابـسـتـہ اش مـیـشوے...😍😍
اللهم عجل لولیک الفرج
🍄🍃| @dokhtaranchadorii
خواهرم...🌸
اگر زیبایی گيسوانت🙄
عنوانیست که در «شعرها» ستایش میشود💖
حجب و حیای تو😌
عنوانیست که در «قرآن» ستایش و تأکید شده است🤗
🌺 #نجیب_بمان 🌺
اللعم عجل لولیک الفرج
@dokhtaranchadorii
#حجاب_یعنی👇🏻
🌷#حجاب یعنی من #حیا دارم ....
هر لباسی نمیپوشم ....❌
جلوی #نامحرم مراقب رفتارم هستم....✅
.
.
حجاب یعنی
خواهر عزیزم #همسرت اومد بیرون نگران نباش 😉
زندگی تو برای من اهمیت داره😌من با حجابم، من مراقب رفتارم هستم نگران همسرت نباش❗️
.
.
#حجاب یعنی من به بالا رفتن آمار طلاق کمک نمیکنم ⚠️
من به دلسرد شدن یک مرد از خانمش کمک نمیکنم❗️
.
.
حجاب یعنی #برادر با خیال راحت تو خیابون قدم بزن 👞
با خیال راحت کار کن👨🏻🔧
با خیال راحت درس بخون👨🏻🎓
من به هیچ وجه آرامش روانی تو رو بهم نمیریزم ...💯
.
.
حجاب یعنی همسر عزیزم من فقط و فقط #متعلق به تو هستم نه هیچکس دیگری❗️
یعنی من به تو و این زندگی #وفادار هستم❤️
یعنی زیبایی من فقط برای یک نفر❗️
.
.
حجاب یعنی ای #شهید من #پاسدار خونت هستم ..❕
.
.
حجاب یعنی مادر جان ،یازهرا،من وارث چادر خاکی تو هستم ...❗️
.
حجاب یعنی ای چشمان #ناپاک من میدان را برای هرزگی شما باز نمیگذارم ....😏
.
حجاب یعنی لبخند رضایت☺️ #امام_زمان....
.
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎀|• @dokhtaranchadorii •|🎀
#چادرانہ🍃
طَعنہهادِلـ❤سَردَتنکند❄
بااِفتِخارقدمبِزَن😌
#بانو🌸
چہکَسے میدانَد...؟🧐
پُشتآنپوششسَخت...!🖤
پُشتِآناَخمعَمیق...!🤨
چہ گُـ🌹ـلے پِنهاناَست...🙈
#چادریهازیباترن 😇
#دختران_چادری 🌸
اللهم عجل لولیک الفرج
@dokhtaranchadorii
چه ڪسۍگفته چادرےهاعطر
نمیزنند ؟
حتما چادر را خوب نبوئیده
است !
چادرےها
زیباترین عطرهاےجهان را
در پر چادرشان دارند !
چادر بوے عظمت و بزرگۍ
میدهد ..
یعنۍتو با یڬ ملڪه رو به رو
هستۍ !
چادربوےاطمینان و امنیت مۍ
دهد ..
یعنۍفرزندزهرا(س)در مقابل تو
ایستاده است !
یعنۍآرامش فڪر و ذهن جوانان
ڪشورم برایم مهم است !
چادر بوے صداقت و وفادارے
مۍدهد !یعنۍزیبایۍهاے من به نام ڪس دیگرے سند خورده است !چادر بوے حیا و عفت مۍدهد ..
یعنۍنگاه و فڪرت را ڪنترل
ڪن !
خوش بحالت ڪه میراث دار
حجب و حیاے فاطمه (س)
هستی !
سفیر عفت فاطمه !
"زین پس چادرت رابانیت سرڪن
@dokhtaranchadorii
حجاب یڬ تفڪر است
یڬ تفڪر زیبا
حجاب یعنی
داشتن درڬ بالا
از محبت خدا
حجاب یعنی
خدایا
با این ڪه آزادم بهگناه
ولۍ☝️
ارزشم بالا تر از آن است
و تفڪرم بازتر
پس اے زیباترینم
با عشق به تو حجابم را حفظ
میڪنم
آن هم با افتخار☺️
@dokhtaranchadorii
🔻عید غدیر سه روز است!
🔹 آیتالله بهجت(ره): [بنا به روایات] عیدغدیرخم، سه روز را عید قرار دادند.
🔹 علیرضا پناهیان: عید غدیر سه روز است نه یک روز، زیرا در واقعه غدیر خم ۳ روز طول کشید تا تمام مردم با علی ابن ابیطالب(ع) بیعت کنند. اگر عید قربان را یک روز تعطیل میکنیم و عید فطر را همرنگ جماعت شدهایم و ۲ روز را تعطیل میکنیم، عید غدیر را باید سه روز تعطیل کنیم، این مسأله را به عنوان پیشنهاد جدی مطرح نمیکنم، بلکه میخواهم اهمیت غدیر را بیان کنم.
#غدیر
@dokhtaranchadorii
غدیر یعنی شروع عاشقی🌹
غدیر یعنی شروع عاطفی🌿
غدیر یعنی شروع زندگی🌹
غدیر یعنی شروع شیعگی🌿
غدیر یعنی که پیمان علی🌹
غدیر یعنی به فرمان علی🌿
غدیر یعنی که عهدِ باعلی🌹
غدیریعنی که همراه باعلی🌿
غدیریعنی علی باشد وصی🌹
غدیر یعنی علی باشد ولی🌿
غدیر یعنی پدر باشد علی🌹
غدیریعنی که حق باشدعلی🌿
غدیریعنی که نورباشد علی🌹
غدیریعنی که راه باشدعلی🌿
غدیر یعنی بُوَد ناجی علی🌹
غدیر یعنی بُوَد منجی علی🌿
غدیر یعنی ولی الله علی🌹
غدیریعنی که وجه الله علی🌿
غدیریعنی که عین الله علی🌹
غدیریعنی که نورالله علی🌿
غدیریعنی که روح الله علی🌹
غدیریعنی ک سیف الله علی🌿
غدیر یعنی که عبدالله علی🌹
غدیر یعنی که ثارالله علی🌿
غدیر یعنی بگویم یک کلام🌹
غدیریعنی که حیدروالسلام🌿
غدیریعنی پیمبر راجانشین🌹
غدیر یعنی فقط حیدر امیرالمومنین🌿
عید غدیر پیشاپیش برشما دوستان عزیزمبارک باشه🌹
مخصوصأ سیدها و سادات های عزیز🌸
@dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 رابطه ی زیبای اربعین و غدیر
#حجت_الاسلام_پناهیان
#غدیر
#نشردهید
✨🌹اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج🌹
@dokhtaranchadorii
#ادمیـــــــــــن_نوشـــــــــــــت
بزرگواران هرکس بنر تبادل داره سریع بفرسته به این آیدی:.@khadem_o_shahid
امشب تمامی تبادلات انجام میشن چه کم عضو ها وچه اونایی که اعضاشون هزارماشاءلله بالاست
پس یازهرا(س)
رضوان۱.apk
4.28M
💐ولایت مولود کعبه مبارک باد
🛎زیارتنامه امام علی ( ع ) به همراه اعمال شب و روز غدیر 👆👆
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #صد_و_یکم به جز ما، دو نفر هر چی التماس کردم فایده نداشت ... و رس
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #صد_و_دوم
سواحل هاوایی
صدای سائیده شدن دندان هاش رو بهم می شنیدم ... رفت پای تخته ...
_امروز اول درس میدم ... آخر کلاس تمرین ها رو حل می کنیم ...
و شروع کرد به درس دادن ... تا آخر کلاس، اخم هاش توی هم بود ... نه تنها اون جلسه ... تا چند جلسه بعد، جز درس دادن و حل تمرین کار دیگه ای نمی کرد ...
جزء بهترین دبیرهای استان بود ... و اسم و رسمی داشت... اما به شدت ضد نظام ... و آخر بیشتر سخنرانی هاش ...
_آخ که یه روزی برسه سواحل شمال بشه هاوایی ... جانم که چی میشه ... میشه عشق و حال ... چیه الان آخه؟... دریا هم بخوای بری باید سرت رو بیاری پایین ... حاج خانم یا الله ... خوب فاطی کاماندو مگه مجبوری بیای حال ما رو هم ضد حال کنی؟ ... دلم می خواد اون روزی رو ببینم که همه این روحانی ها رو دسته جمعی بریزیم تو آتیش ...
توی هر جلسه ... محال بود 20 دقیقه در مورد مسائل مختلف حرف نزنه ... از سیاسی و اجتماعی گرفته تا ...
در هر چیزی صاحب نظر بود ...
یک ریز هم بچه ها رو می خندوند ... و بین اون خنده ها، حرف هاش رو می زد ... گاهی حرف هاش به حدی احمقانه بود که فقط بچه های الکی خوش کلاس ... خنده شون می گرفت ...
اما کم کم داشت همه رو با خودش همراه می کرد ... به مرور، لا به لای حرف هاش ... دست به تحریف دین هم می زد ... و چنان ظریف ... در مورد مفاسد اخلاقی و ... حرف می زد که هم قبحش رو بین بچه ها می ریخت ...
هم فکر و تمایل به انجامش در بچه ها شکل می گرفت ... و استاد بردگی فکری بود ...
- ایرانی جماعت هزار سال هم بدوه ... بازم ایرانیه ... اوج هنر فکریش این میشه که به پاپ کورن بگه چس فیل ... آخرش هم جاش همون ته فیله است ...
خون خونم رو می خورد اما هیچ راهکاری برای مقابله باهاش به ذهنم نمی رسید ... قدرت کلامش از من بیشتر بود ... دبیر بود و کلاس توی دستش ... و کاملا حرفه ای عمل می کرد ... در حالی که من یه نوجوان که فقط چند ماه از ورودم به 18 سالگی می گذشت ...
حتی بچه هایی که دفعات اول مقابلش می ایستادند ... عقب نشینی کرده بودن ... گاهی توی خنده ها باهاش همراه می شدن ...
هر راهی که به ذهنم می رسید ... محکوم به شکست بود... تا اون روز خاص رسید ...👌
ادامه دارد...
🌸نويسنده:شهید سيدطاها ايمانی🌸
🍃🌸
@dokhtaranchadorii
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #صد_و_سوم
عین همیشه ... وسط درس ... درس رو تعطیل کرد ... به حدی به بچه ها فشار می آورد ... و سوال و نمونه سوال های سختی رو حل می کرد ...
که تا اسم Breaking می اومد ... گل از گل بچه ها می شکفت ...
شروع کرد به خندوندن بچه ها ... و سوژه این بار ... دیگه اجتماعی ... سیاسی یا ... نبود ...
✋ این بار مستقیم خود اهل بیت رو هدف گرفت ... و از بین همه ... حضرت زهرا ...🌸
با یه اشاره کوچیک ... و همه چیز رو به سخره گرفت ... و بچه ها طبق عادت همیشه ... می خندیدن ... انگار مسخ شده بودن ...
چشمم توی کلاس چرخید ... روی تک تک شون ... انگار اصلا نفهمیده بودن چی شده و داره چی میگه ... فقط می خندیدن ...
و وقتی چشمم برگشت روی اون ... با چشم های مست از قدرت و پیروزی بهم نگاه می کرد ...
برای اولین بار توی عمرم ... با همه وجود از یه نفر متنفر بودم...
اشتباهش و کارش ... نه از سر سهو بود ... نه هیچ توجیه دیگه ای ... گردنم خشک شده بود ... قلبم تیر می کشید ... چشم هام گر گرفته بود ...
و این بار ... صدای سائیده شدن دندان های من بهم ... شنیده می شد ...
زل زدم توی چشم هاش ...
به حرمت اهل بیت قسم ... با دست های خودم نفست رو توی همین کلاس می برم ... به حرمت فاطمه زهرا قسم رهات نمی کنم ...✋
از خشم می لرزیدم و این جملات رو توی قلبم تکرار می کردم ...
اون شب ... بعد از نماز وتر رفتم سجده ...
خدایا ... اگر کل هدف از خلقت من ... این باشه که حق این نامرد رو بزارم کف دستش ... به خودت قسم که دفاع از سرورم برای من افتخاره ... خدایا تو می دونی من در برابر این مرد ضعیفم ... نه تواناییش رو دارم ... نه قدرت کلامش رو ... من می خوام برای دفاع از شریف ترین بندگانت بایستم ... در حالی که می ترسم که ضعف و ناتوانیم ... به قیمت شکست حریم اهل بیت تموم بشه ... ترجیح میدم همین الان و در جا بمیرم ولی مایه سرافکندگی اهل بیت پیامبر نشم ...
و سه روز ... پشت سر هم روزه گرفتم ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:شهید سيدطاها ايمانی🌸
🍃🌸
@dokhtaranchadorii
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #صد_و_چهارم
استوکیومتری
حسبنا الله ... نعم الوکیل ... نعم المولی و نعم النصیر ... و لا حول و لا قوه الی بالله العلی العظیم ...
نیم ساعت به زمان همیشگی ... بین خواب و بیداری ... این جملات توی گوشم پیچید ...
بلند شدم و نشستم ... قلبم آرام بود ... و این ... آغاز نبرد ما بود ...
با اینکه شاگرد اول بودم ... اما با همه قوا روی شیمی تمرکز کردم ... تمام وقتی رو که از مدرسه برمی گشتم ... حتی توی راه رفت و آمد ... کتاب رو جلوتر می خوندم ...
با مقوای نازک ... کارت های کوچیک درست کردم ... و توی رفت و آمد، اونها رو می خوندم ...
هر مبحثی رو که می دیدم ... توی کتاب های دیگه هم در موردش مطالعه می کردم ... تا حدی که اطلاعاتم در مورد شیمی فراتر از حد کتاب درسی بود ...
کل جدول مندلیف رو هم با تمام عناصرش ... ردیف و گروهش ... عدد اتمی و جرمی و ... حفظ کردم ...
توی خواب هم اگه ازم می پرسیدی عنصر * ... می تونستم توی 30 ثانیه کل اطلاعاتش رو تکرار کنم ...
هر سوالی که می داد ... در کمترین زمان ممکن اولین دستی که در حلش بلند می شد ... مال من بود ... علی الخصوص استوکیومتری های چند خطیش رو ...
من مخ ریاضی بودم ... به حدی که همه می گفتن تجربی رفتنم اشتباه بود ... ذهنی ... تمام اون اعداد اعشاری رو در هم ضرب و تقسیم می کردم ... بعد از نوشتن سوال ... هنوز گچ رو زمین نگذاشته بود ... من، جواب آخرش رو می گفتم... و صدای تشویق بچه ها بلند می شد ...
کم کم داشت عصبی می شد ... رسما بچه ها برای درس شیمی دور من جمع می شدند ... هر چی اون بیشتر سخت می گرفت تا من رو بشکنه ... من به خودم بیشتر سخت می گرفتم ... و گرایش بچه ها هم بیشتر می شد...
بارها از در کلاس که وارد می شد ... من پای تخته ایستاده بودم ... و داشتم برای بچه ها ... درس جلسات قبل رو تکرار می کردم ... تمرین حل می کردم و جواب سوال ها رو می دادم ...
توی اتاق پرورشی بودم ... که فرامرز با مغز اومد توی در ...
- مهران یه چیزی بگم باورت نمیشه ... همین الان سه نفر به نمایندگی از بچه های پایه دوم، دفتر بودن ... خواستن کلاس فوق برنامه و رفع اشکال شون با تو باشه ... گفتن وقتی فضلی درس میده ما بهتر یاد می گیریم ... تازه اونم جلوی چشم خود دبیر شیمی ... قیافه اش دیدنی بود ... داشت چشم هاش از حدقه در می اومد ...
خبر به بچه های پایه اول که رسید ... صدای درخواست اونها هم بلند شد ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:شهید سيدطاها ايمانی🌸
🍃🌸
@dokhtaranchadorii
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #صد_و_پنجم
عناصر آزاد
درگیریش با من علنی شده بود ...
فقط بچه ها فکر می کردن رقابت شیمیه ... بعضی ها هم می گفتن ...
- تدریس تو بهتره ... داره از حسادت بهت می ترکه ...
کار به آوردن سوال های المپیاد کشیده بود ... سوال ها رو که می نوشت ... اکثرا همون اول ... قلم ها رو می گذاشتن زمین ... اما اون روز ... با همه روزها فرق داشت ...
این سوال سال * المپیاد کشور * ...
با پوزخند خاصی بهم نگاه کرد ...
- جزء سخت ترین سوال ها بوده ... میگن عده کمی تونستن حلش کنن ...
نگاه های بچه ها چرخید سمت من ... و نگاه من، بدون اینکه پلک بزنم ... به تخته گره خورده بود ...
- خدایا ... این یکی دیگه خیلی سخته ... به دادم برس ...
_آقا چرا یه سوالی رو میارید که خودتون هم نمی تونید حل کنید؟ ... گند می زنید به روحیه ما ...
و بچه ها باهاش هم صدا شدن ... هر کدوم در تایید حرف قبلی یه چیزی می گفت ... و من همچنان به تخته زل زده بودم ... فرامرز از پشت زد روی شونه ام و صداش رو بلند کرد...
- بیخیال شو مهران ... عمرا اگه این سوالش مال سن ما باشه ... المپیاد دانشجوها یا بالاتر بوده ...
بین سر و صدای بچه ها ... یهو یه نکته توی سرم جرقه زد...
- آقا اصلا غیر از اورانیوم ... عناصر پرتوزا در طبیعت به طور آزاد یافت نمیشن ... عناصر این گروه اصلا وجود خارجی ندارن و فقط به صورت آزمایشگاهی تولید میشن ... مطمئنید عنصرهایی که توی گزینه هاست درسته؟ ...
_میگم احتمالا طراح سوال ... موقع طرح این ... مست بوده عقلش رفته بوده تعطیلات ... آقا یه زبون به برگه اش می زدید ... می دید مزه شراب میده یا نه؟ ...
جملاتی که با حرف اشکان ... شرترین بچه کلاس کامل شد ...
- شایدم اونی که پای تخته نوشته ... دیشب زیادی خورده بوده ...
و همه زدن زیر خنده ... برای اولین بار ... سر کلاس ... با حرف هایی که خودش می زد ... و جملاتی که دیگران رو مسخره می کرد ...
مسخره اش کردن ... 😏جذبه و هیبتش شکست ... کسی که بچه ها حتی در نبودش بهش احترام می گذاشتن ...
از اینکه خلق و خوی مسخره کردن بین بچه ها شایع شده بود ... و قبح شراب خوردن ریخته بود ... ناراحت بودم ... اما
این اولین👌 قدم در شکست اون بود ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:شهید سيدطاها ايمانی🌸
🍃🌸
@dokhtaranchadorii
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
💚ســــیدها ڪیسـٺند ؟؟؟
🌺سید همانهایی هستند که فاطمه زهرا، با آنهمه جراحت در روزهای آخر عمرش وصیت کرد و ازامیرالمومنین، خواست که "علی جان! سلام مرا به تمام فرزندانی که از نسل من تا روز قیامت خواهند آمد، برسان"💐
💚سید همانهایی هستند که پیامبر اکرم فرمود اگر سیدی را دیدید و به احترامش، قیام نکردید، به من جفا کردید💐
💚سید همانهایی هستند که پیامبر فرمود اگر سیدی را دیدید و به او سلام نکردید، به من جفا کردید🌹
💚سید همانهایی هستتد که حضرت زهرا فرمود، حتی اگر سید به شما بد کردند، شما احترام او را نگه دارید، که ما در قیامت، جبران میکنیم🌸
💚 سید همانهایی هستند که امام رضا از قول پیامبر فرمود، نگاه کردن به هر سید و ذریه ما عبادت است🌹
💚سید همانهایی هستند که در روز قیامت مردانشان به فاطمه اطهر، و زنانشان به ائمه طیبین محرم هستند🌻
💚سید همانهایی هستند که به فرموده امام صادق در صحنه بسیار تاریک قیامت که تمام مردم وحشت میکنند و از خدا میخواهند، خدایا نوری بفرست، گروهی میآیند که نوری پیشاپیش آنها در حرکت است و صحنه را نورانی میکند، همه میپرسند آیا از پیامبرانید؟ ندا میرسد: نه... آیا فرشتگانید؟.. نه... آیا از شهدایید؟! نه.. پس که هستید.. میگویند "ما ساداتیم، و انتساب به امیرالمومنین، داریم ما از نسل پیامبر و علی هستیم، ما را خدا به کرامت خاص خود اختصاص داده ما ایمن از عذاب و مطمئن به رحمت خداییم"💐
💚سید همانهایی هستند که به فرموده امام صادق روز قیامت، خود خداوند آنها را مورد خطاب قرار میدهد که ای سید دوستان و ارادتمندان خود را شفاعت کنید، و وقتی سید کسی را شفاعت، کند شفاعت آنها رد نخواهد شد🌺
💚سید همانهایی هستند که امام صادق از قول پیغمبر فرمود: وقتی در قیامت به جایگاه مقام محمود رسیدم، تمام گنهکاران امتم را شفاعت میکنم حتی آنها که گناه کبیره کردند، ولی بخدا قسم وقتی به آن موقعیت رسیدم کسانی که فرزندان من و سید و ذریه نسل مرا، اذیت کند هرگز شفاعت نخواهم کرد🌺
💚سید همانهایی هستند که پیامبر فرمود، سیدرا احترام کنید اگر مومن بود بخاطر خدا و خودشان، زیرا هر انسان خوبی را باید احترام کرد و اگر مومن نبود به احترام من جدشان.🌺
💚سید همانهایی هستند که امام زمان به سید شهاب الدینی فرمود: قدر سید بودنت که به مادرم فاطمه زهرا منسوب میشود را بدان.🌹
💚سید همانهایی هستند که امام صادق فرمود پیامبر در روز قیامت، ندا میدهد، ای مردم هرکس سادات را احترام، کرده پناه داده و به آنها نیکی کرده بیاید تا تلافی کنم.. و خدا ندا میدهد، ای رسول پاداش آنها با خودت، هر کجا میخواهی منزلشان، ده.. و رسول خدا آنها را در "وسیله" (محلی دربهشت) جا میدهد که در دیدگاه پیامبر و خانوادهاش هستند و آنها را میبینند🌹
💚سید همانهایی هستند بزرگترین و پیرترین علامهها، در برابر کودک سیدی دو زانو مینشستند، و به احترامش، قیام میکردند..
و این فقط ذرهای از تأکید احترام به کسانیست، که خون اطهر در رگشان جاریست.🌹
عید سعید غدیر بر شما مبارک...💞 ......
@dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤🍃
🌹 #یا_امیرالمومنین_حیدر
آنْکِه شَقُّ القَمرشْ
سورِه یِ قُرآنِ مَنْ اَسْت
بٰارهٰـا گُفتِه عَلیٖ(ع)
مٰاهِ نَجَفْ، جٰانِ مَن اَسْت
🌹 #عید_غدیر_مبارک
@dokhtaranchadorii
YEKNET.IR - banifateme-ghadir-95-03.mp3
3.4M
🌸 #عید_غدیر
💐تشنه عشقمو تو دریایی
💐 من روی خاکمو تو بالایی
🎤 #بنی #فاطمه
👏 #سرود
@dokhtaranchadorii