eitaa logo
♥️دختران حاج قاسم♥️
638 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
484 ویدیو
41 فایل
❀{یازهـــــرا﷽}❀ 🌸بانوی ایرانی.🌸 غرب تو را نشانه رفته است. چون خوب میداند تو قلب یك خانواده ای {پس #علمدار « #حیای_فاطمی» در #جبهه_هاےجنگ_نرم باش} #ڪپے_با_ذڪر_صلوات_براے_سلامتۍ #آقا_امام_زمان(عج)💚
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ چـادری اگر هستم✋ لباس های قشنگ هم دارم😉 غروب جمعه اگر دلم میگیرد💔 شادی ها و دیوونه بازیای دخترونه ام سرجایش است!😁 سر سجاده اگر گریه میکنم!😭 گاهی هم از ته دل میخندم😂 شاید جایم بهشت نباشد!🤔 اما چادر من بهشت من است.😉🙃 @dokhtaranchadorii
امـانَت است دیگر ↫چـــادرم را میگویم! امانت را هم جایی جز روۍ سَـــر نمےگذارند• مگـر خـداوند نگفتہ است ڪہ⇩ " إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها " بہ گـمانم بہ فڪر این روزها بوده ڪہ امانَت حضرت فاطــمہ سݪام الله عݪیهابر زمیــݩ نماند• @dokhtaranchadorii
🕊 شهیدمحمدابراهیم‌همت: 📌ما در قباݪ تمام ڪسانےکه را کج میروند مسئولیـ✋🏻ـم... حق نـ❌ـداریم با آنها برخورد کنیم... از ڪجامعلوم ڪه ما در انحراف اینها نقش نداشته باشیم... 🌸🍃 @dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
#رهایی_از_شب #ف_مقیمی #قسمت_سوم بعد از رسیدن به سن تکلیف فکرکنم فقط سه یا چهاربارتو مسجد در صف نم
آقام که رفت سیده خانومم رفت.... غیر از پیش نماز اون سالها فقط آقام بود که سیده خانوم صدام میکرد. بقیه صدام میکردن رقی(مخفف اسم رقیه)اینقدر منو با این اسم صدا زدند که دیگه از اسمم بدم میومد. هرچقدر هم آقام میگفت این اسم مبارکه نباید شکستش کسی برای حرفش تره خورد نمیکرد. البته در حضور خودش رقیه خطابم میکردند ولی در زمان غیبتش من رقی بودم و دلیل میاوردن که ما عادت کردیم به رقی.رقیه تو دهنمون نمیچرخه!! اول دبیرستان بودم که به پیشنهاد دوست' صمیمیم اسمم رو عوض کردم و تو مدرسه همه صدام میزدند عسل!!! دوستم عاطفه،عاشق این اسم بود و چون به گفته ی خودش عاشق منم بود دلش میخواست همه منو به این اسم صدابزنند. عاطفه بهترین دوست وهمدم من بعد ازمرگ آقام بود.من فقط سیزده سال داشتم که آقام تصادف کرد و مرد. مامانمم که تو چهارسالگی بخاطر هپاتیت ترکم کرد و از خودش برای من فقط یک مشت خاطره ی دست به دست چرخیده و یک آلبوم عکس بجا گذاشت که نصف بیشتر عکسهاش دست بدست بین خاله هام و داییهام پخش شد واسه یادگاری! !! از وقتی که یادم میاد واقعا جای خالی مادرم محسوس بود.هرچند که آقام هوامو داشت و نمیذاشت تو دلم آب تکون بخوره. ولی شاید بزرگترین اشتباه آقام این بود که واسه ترو خشک کردن من، دست به دامن دخترعموی ترشیده ش شد وگول مهربونیهای الکیشو خورد و عقدش کرد. تا وقتی که مهری بچه نداشت برام یکمی مادری میکرد ولی همچین که بچه ش بدنیا اومد بدقلقی هاش شروع شد و من تبدیل شدم به هووش. مخصوصا وقتی میدید آقام از درکه تو میاد برام تحفه میاره آتش حسادت توچشمش زبونه میکشید ولی جرات نداشت به آقام چیزی بگه چون شرط آقام واسه ازدواج احترام ومحبت به من بود. ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @dokhtaranchadorii
مرگ آقام برخلاف یتیمی وبی پناه شدن من برای مهری خالی از لطف نبود. میتونست با حقوق بازنشستگی و سود کرایه بدست اومده از حجره ی پدری آقای خدابیامرزم هرچقدر دلش خواست خرج خودش ودوتا پسراش کنه و با من عین یک کلفتی که همیشه منت نگهداریمو تو سر فامیل میکوبوند رفتار کنه! به اندازه ی تمام این سی سال عمرم از مهری متتفرم. اون منو تبدیل به یک دختر منزوی تو اون روزگار و یک موجود کثیف تو امروزکرد.اون کاری کرد تو خونه ی خودم احساس خفگی کنم و مجبورم کرد در زمان دانشجوییم از اون خونه برم و در خوابگاه زندگی کنم. اما من کم کم یاد گرفتم چطوری حقمو ازش بگیرم.به محض بیست ودو ساله شدنم ادعای میراثم رو کردم و سهم خودم رو از اموال و املاک پدرم گرفتم وبا سهمم یک خونه نقلی خریدم تا دیگه مجبور نباشم جایی زندگی کنم که بهترین خاطراتم رو به بدترین شرایط بدل کرد. اما در دوران نوجوانی خوشبختیهای من زمانی تکمیل شد که عاطفه هم به اجبار شغل پدرش به اروپا مهاجرت کرد و من رو با یک دنیا درد و رنج وتنهایی تنها گذاشت. بی اختیار با بیاد آوردن روزهای با او بودنم اشکم سرازیر شد و آرزو کردم کاش بازهم عاطفه را ببینم. غرق در افکارم بودم که متوجه شدم جلوی محوطه ی مسجد دیگر کسی نیست. نمیدونم پیش نماز جوون وجدید مسجد و جوونهای دوروبرش کی رفته بودند.دلم به یکباره گرفت.باز احساس تنهایی کردم. از رو نیمکت بلند شدم و مانتوی کوتاهمو که غبار نیمکت بروش نشسته بود رو پاک کردم.هنوز رطوبت اشک رو گونه هام بود. با گوشه ی دستم صورتم رو پاک کردم و بی اعتنا به نگاه کثیف وهرز یک مردک بی سروپا و بدترکیب راهمو کج کردم و بسمت خیابون راه افتادم. ادامه دارد.. @dokhtaranchadorii
🌿🌿🌿 در راه گوشیم زنگ خورد.با بی حوصلگی جواب دادم:بله؟! صدای ناآشنا و مودبی از اونور خط جواب داد:سلام عزیزم.خوبید؟! من کامرانم.دوست مسعود.خوشحال میشم بهم افتخار هم صحبتی بدید. با اینکه صداش خیلی محترم بود ولی دیگه تو این مدت دستم اومده بود که کی واقعا محترمه. اعتراف میکنم که در این مدت و پرسه زدن میون اینهمه مرد وپسر مختلف حتی یک فرد محترم ندیدم. همشون بظاهر ادای آدم حسابی ها رو در میارن ولی تا میفهمن که طرفشون همه چیشو ریخته تو دایره و دیگه چیزی برای ارایه دادن نداره مثل یک آشغال باهاش رفتار میکنند. صدای دورگه و بظاهر محترمش دوباره تو گوشم پیچید:عسل خانوم؟ دارید صدامو؟ با بی میلی جواب دادم:بله خوبی شما؟ مسعود بهم گفته بود شما دنبال یک دختر خاص هستید و شماره منو بهتون داده ولی نگفت که خاص از منظر شما یعنی چی؟ یک خنده ی لوس و از دید خودشون دخترکش تحویلم داد و گفت: -اجازه بده اونو تو قرارمون بهت بگم! فقط همینو بگم که من احساسم میگه این صدای زیبا واقعا متعلق به یک دختر خاصه! واگر من دختر خاص و رویایی خودمو پیدا کنم خاص ترین سورپرایزها رو براش دارم. تو این ده سال خوب یاد گرفتم چطوری برای این جوجه پولدارها نازو عشوه بیام و چطوری بی تابشون کنم. با یکی از همون فوت وفن ها جواب دادم:عععععععههههههه؟!!!! پس خوش بحال خودم!!! چون مطمئن باش خاص تر از من پیدا نخواهی کرد.فقط یک مشکل کوچیک وجود داره.واون اینه که منم دنبال یک آدم خاصم.حتما مسعود بهت گفته که من چقدر... وسط حرفم پرید و گفت: -بله بله میدونم و بخاطر همین هم مشتاق دیدارتم.مسعود گفته که هیچ مردی نتونسته دل شما رو در این سالها تور کنه و شما به هرکسی نگاه خریدارانه نمیکنی! یک نفس عمیق کشید و با اعتماد به نفس گفت:من تو رو به یک مبارزه دعوت میکنم! بهت قول میدم من خاص ترین مردی هستم که در طول زندگیت دیدی!! پوزخندی زدم و به تمسخر گفتم:و با اعتماد به نفس ترینشون... داشت میخندید. .از همون خنده ها که برای منی که دست اینها برام رو شده بود درهمی ارزش نداشت که به سردی گفتم:عزیزم من فعلا جایی هستم بعد باهم صحبت میکنیم. گوشی رو قطع کردم و با کلی احساسات دوگانه با خودم کلنجار میرفتم که چشمم خورد به اون مردی که ساعتها بخاطرش رو نیمکت نشسته بودم!! ادامه دارد. .. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🆔 @dokhtaranchadorii 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
⚠️ 🌸⇦در قانون اللهۍ بۍبندوبارۍ،بۍناموسۍ بۍحیایی،بۍحجابۍ،شهوترانۍ روابط نامشروع زن و مردنامحرم ووو ... ممنوعه و خداوند مرتڪبین رو به اشد مجازات هم در دنیا و هم آخرت عذاب میڪنه. 🌸⇦نه تنها این اعمال, بلڪه بیان و نقل و فاش ڪردن و میان مردم پخش ڪردن این جریانات هم حرام و هم ممنوعه... 🌸⇦جایۍیڪ جریان ناموسۍ خلاف عفت اتفاق افتاده این میشه"فحشاء " بیان و نقل این جریان میشه " اشاعه ۍ فحشاء " و ما حق نداریم اشاعه ۍ فحشاءڪنیم. 🌸⇦اگه قرار هم باشه ڪسۍدر این رابطه تنبیه و مجازات بشه باید با حفظ آبرو و ڪاملاً مخفی برخورد بشه. 🌸⇦فاش شدن گناه،قبح گناه رو از بین میبره و این آسیب باعث گستاخۍدر انجام گناه میشه @dokhtaranchadorii
°•|🌿🌸 +آخر آیدے‌هامون یه ۳۱۳ گذاشتیم!... _اسم اڪانت‌مونو منتظر ڪردیم!... +داخل بیومون اَللهُمَ‌عَجِل‌لِوَلیِکَ‌اَلفَرَج نوشتیم!... _انواع پروفایل‌هاے مهدوے رو براے پروفایل‌مون انتخاب ڪردیم!.. +…و این شد همه، سهمِ ما از انتظار... ما فقط نشسٺیم... گناه ڪردیم... و براے فرجٺ دعا ڪردیم… !! !!؟؟؟ ‌‌‌‌ @dokhtaranchadorii
اگر دخترها می‌دونستن همشون امام زمان هستن شاید دیگه آتیش به وجود مهدی‌فاطمه نمی‌زدن!... شاید دیگه...؛ با ناز و عشوه با نامحرمشون حرف نمی‌زدن:) @dokhtaranchadorii
چاڋرلباس رزم زن است اگر☝️... (هَلْ مِنْ ناصِرَه)امامت را میشنوی..... شعارمون اینه ما... (پیروی خط رهبریم).... @dokhtaranchadorii
❤️🌹 🌹❤️ 🌷هر روز یک صفحه از قران به نیابت ازشهید علی خلیلی🌷 رزق امروز: ❣️جزء چهار صفحه 62 ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
صفحه_۶۱ ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅