♥️دختران حاج قاسم♥️
۳ بار میلیون ها نفر همراه با حضرت آقا اشک ریختند و گفتند اللهم إنا لا نعلم منه إلا خيراً اللهم إن
انقدر خوب بودی که بین نماز
نتوانست بغضش را پنهان کند.
#خداحافظ_سردار
#انتقام_سخت
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
جمله دلنشین زینب خانوم؛ توصیف پدرشهیدش و خطاب به سردارسلیمانی🌷 . زینب جان... امروز دوباره پدرت شهی
یه عمری سهمم از دستای گرمت ،
همین بوده که فرزند شهیدم..
بابا جونم ، سردار سلیمانی رو از نزدیک دیدم
همون که فکر میکنم مثل تو نور داره...
🍃🌸🍃🌸🍃
دیدار زینب جان سالخورده با حاج قاسم سلیمانی
سردار سلیمانی برای زینب جان روی عکس بابای شهیدش نوشتند:
باسمه تعالی
زینب ، دختر گلم
از خداوند می خواهم تو را از مراقبت
بابای عزیزت بهره مند نماید .سلیمانی🌹
@dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاويری کمتر ديده شده از حضور سردار در جمع کودکان خانواده شهدا
🔹دردسرهای شیرین گرفتن سلفی با سردار
#سردار_آسمانی
@dokhtaranchadorii
باعرض پوزش؛
اگر کسی طراحی عکس بلد هست، اعلام کند...
کار فی سبیل الله و بدون هزینه جهت رضای خدا و تقدیم به روح پاک شهدا✌️
کارها شهدایی ست 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست حاجقاسم از مردم برای روز تشییع پیکرش: در کنار جنازهام برایم شهادت دهید
سردار سلیمانی مدتی پیش در یک سخنرانی از حاضران در جمع پرسید: آیا من در ذهن شما آدم خوبی هستم؟
@dokhtaranchadorii
روزی که حاج قاسم فرمود
برای نابودی تو "ترامپ"، خودم تنها کافی ام.
شاید من و تو هم فکر نمیکردیم منظورش از این حرف چیه..😭
ولی الان با شهادتش فهمیدیم
که خون شهید سلیمانی آغاز نابودی اسراییل و ال سعود است.
چه با برکت بودی سردار
حتی ممات تو هم سراسر نور و رحمت هست نه فقط برای کشورت برای تمام منطقه
خداوند تو را برای امروز نگه داشته بود
ای بهترین بهانه........
#منسلیمانیام
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی....
@dokhtaranchadorii
🥀اللهم صلی علی محمد و آل محمد🥀
اے تـرامـپــ قـمـاربـاز!😤
اشـڪ آقـامـونــ رو درآوردے!
بـہ خـداے احـد و واحـد تـا لـبـخـنـد رو بـہ لـبـانــ مـولـامـونــ نـبـیـنـیـمـ از #انتقام_سخت دسـتــ بـرنـمیےداریـمــ!
#انتـقام_سخت ✌️🏻
#شهیدقاسمسلیمانـے 😭
#مـرگـــبــرآمـریــڪا 👊
#شهــآدٺــ ✨
#سردارقاسمسلیمانـے ❤️
┅═══✼🖤✼═══┅┄
@dokhtaranchadorii
┅═══✼🖤✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپتصویری
🔎 #سردارخدمتگزار
👈 وقتی که استاد انصاریان طاقت دیدن تصاویر شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی را نداشت!
👈 چه شرّ عظیمی که سردار از سر چند مملکت کم کرد!
🏴بمناسبت شهادت سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی🏴
🔹 جمادیالاول ۹۸
🔹 تهران/مسجد حسین شهید علیهالسلام
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تو دهنی به مذاکره
🎙 حاج حسین یکتا:
- امام فرمود جنگ ما مقدمهی فتح فلسطینه؛ این خون #حاج_قاسم هم مقدمهی پشت درهای بیت المقدسه!
- قطعا ملت ایران دوتا انتظار دارن:یکی انتقام خون حاج قاسم و یکی هم اینکه هر کسی از این به بعد حرف از مذاکره زد، محکم بزنیم تو دهنش.
#انتقام_سخت
#حاج_حسین_یکتا ❤️
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴حضرت آیتالله خامنهای خطاب به مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس: «من هر شب شما را به اسم دعا میکنم، ابومهدی...»
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
Motiee-HajGhasem981016[01].mp3
6.42M
📣 بیایید یتیما، برا گریه زاری
قراری نمونده برا بی قراری
🔰 مداحی حاج میثم مطیعی در تشییع سردار بزرگ و پرافتخار اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی
📆 دوشنبه ۹۸/۱۰/۱۶
📍در دانشگاه تهران
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
امروز من هستم، حاج قاسم سلیمانی
دختر سرزمینی که تو سردارش هستی و من به سربازی تو برای امام زمان افتخار میکنم...
مراسم بزرگ #دختران_حاج_قاسم
تجدید عهد من و سردار
زمان ۱۸ دی ماه ساعت:۱۵:۳۰ مکان مصلی قدس قم
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
🌷🌷دوست شهیدت کیه؟🌷🌷
شهیدمصطفی صدرزاده
همیشه تاکید داشت يه شهید انتخاب کنید
برید دنبالش بشناسیدش
باهاش ارتباط برقرار کنید
شبیهش بشيد
حاجت بگیرید شهید میشید
تا حالا فکر کردی با یه شهید رفیق شی؟؟
از اون رفیق فابریکا؟؟
از اونا که همیشه باهمن؟؟
امتحان کردی؟؟
هرچی ازش بخوای بهت میده!!
آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه
میخوای باهاش رفیق شی؟؟!!
✅گام هفتم:
اولین پاسخ شهید
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه..
خواب دوست شهیدتو میبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ...
#رفیق_شهيد
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
🌸﷽🌸
🦋 سلام بر دختران حضرت مادر «سلام الله علیها» ...🌹🍃
🌺شما دوستان عزیز هم میتونید نحوه ی آشنایی با رفیق شهیدتون به آیدی زیر ارسال کنید تا ما هم داخل کانال قرار بدیم ☺️👇
@shahidehfatemehhadi
منتظریم رفقا ☺️💖
#رفاقت_شهدایی 🌷💟
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
🌸﷽🌸 🦋 سلام بر دختران حضرت مادر «سلام الله علیها» ...🌹🍃 🌺شما دوستان عزیز هم میتونید نحوه ی آشنایی با
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#رفاقت_شهدایی💓🌹
🌷🌷رفیق شهید من (شهید حمید سیاهکالی مرادی )هستن.من وقتی برای نماز جمعه به مصلی شهرمون می روم .به نمایشگاه کتاب اونجا هم یه سری می زنم .یه روز که به نمایشگاه رفتم چشمم به یه کتاب افتاد .رفتم جلو تر تا ببینم چیه؟وقتی دیدم در مورد شهید هست خیلی خوش اومد .و یه حسی به اون کتاب پیدا کردم .این شد که هفته بعد که دوباره رفتم کتاب رو خریدم.تقریبا 300 صفحه بود اونو تو 3 ساعت خوندم .هر خط کتاب رو می خوندم اشک می ریختم.خیلی ارادت خاصی نسبت به شهید پیدا کردم .این شد که شهید سیاهکالی مرادی دوست شهید من شد.هر روز صبح که از خواب بیدار میشم بعد از اینکه به امام زمانم سلام میدم دومین نفر به ایشون سلام میدم .و شب موقع خواب هم همین طور .خلاصه ایشون رو تو هر لحظه از زندگیم حس می کنم همیشه سعی میکنم تا خودمو شبیه ایشون کنم و هر لحظه بهشون نزدیک تر بشم.انشاالله هر چه زود تر شهادت نصیبم بشه و به ایشون بپیوندم....🖤🌹🌹🖤
#ارسالی_از_کاربران 🌺
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
♥️دختران حاج قاسم♥️
#رهایی_از_شب #قسمت_صد_وچهل_ویکم #ف_مقیمی ✍من و او تا ساعتها کنار در نشسته بودیم و بی توجه به گذر
#رهایی_از_شب
#قسمت_صد_وچهل_ودوم
#ف_مقیمی
✍حاج مهدوی اون جمله ی همیشگی رو تکرار میکرد و من مدام این حرفها رو در ذهنم مرور میکردم تا تمرین بندگی کنم..
اما سخت بود.
بین حرف تا عمل خیلی فاصله بود.
اون هم برای کسی مثل من که تازه خدا رو پیدا کرده بودم و دنبال آدمیت بودم.
گاهی کم میآوردم گریه میکردم...شک میکردم..قضاوت میکردم..
اما حاج کمیل درست در همون لحظات بیشتر کنارم بود.کنار گوشم عاشقانه ها میخوند..تصنیف های آرامش بخش و امیدوارانه بر لب میروند و به همه ی اضطرابهای من میخندید.
آپارتمانم رو برای فروش گذاشته بودم و مدتی بود که خریدار جدیدش قصد سکونت در آنجا رو داشت. من به ناچار در اون بحبوحه ی آزار دهنده مجبور بودم جا به جا بشم و به آپارتمانی که حاج احمدی برایم پیدا کرده بود نقل مکان کنم اما حواشی اون محله و آدمهاش دل سردم کرده بود که ساکن اونجا بشم.
حاج کمیل وقتی دلسردی ام رو میدید با مهربانی میگفت:شما علی الحساب اثاثیه رو به منزل جدید ببرید ان شالله بعد از ازدواج ،به منزل بنده نقل مکان میکنیم وجای نگرانی نیست.
حاج کمیل بعد از فوت الهام خانه اش رو به یک زوج اجاره داده بود و با خانواده اش زندگی میکرد.او بعد از فوت الهام پیش نماز مسجد شد واز کار تبلیغ فاصله گرفت و تدریس میکرد.
اگرچه ایشون اصرار داشت که زمان عقدمون محدود باشه و ما هرچه سریعتر ازدواج کنیم ولی بخاطر دودلیها و ترسهای من بهم فرصت دادند تا یک دل بشم.
من حتی دیگر به اون مسجد نمیرفتم و در خانه ی خودم نمازهام رو میخوندم که دیگرشاهد حرفهای زشت دیگرون نباشم ولی همین کارم هم موجب شد که همان عده پشت سرم بگویند حاج مهدوی رو تور کرد دیگه مسجد بیاد چیکار؟!!!
یک شب حاج کمیل تماس گرفت و گفت:
خانوووم خودم چطوره؟
هنوز هم عادت نکرده بودم که او را مالک خودم بدونم!
از وقتی این مشکلات پدیدار شده بود
فکر میکردم عمر این بهشتی شدن کوتاهه و بالاخره یک روز حاج کمیل تحت تاثیر حرفهای دیگرون قرار میگیره و با من سرد میشه.
گفتم:وقتی صدای شما رو میشنوم خوبم.
گفت:حالا این که صداست..فکر کن اگر امشب منو ملاقات کنید چه انقلابی ایجاد میشه..
خندیدم..
🌿🌹🌿🌹🌿
✍با خوشحالی گفتم:واقعا قراره شما رو ببینم؟!
گفت:بله..تا چند دیقه ی دیگه آماده باشید دارم میام دنبالتون بریم بیخیال دنیا و بی مهریهاش خودمون باشیم و خداا.
حدس میزدم که او قراره منو به یک محل زیارتی ببره.برای من مهم نبود کجا.. او هرجا بود من خوش بودم.
سریع آماده شدم و تا او زنگ خانه رو زد با شوق بی اندازه از پله ها پایین رفتم.
آقای رحمتی در راه پله بهم برخورد کرد و سلام گفت.
از وقتی که به عقد حاج کمیل در آمده بودم دیگر از هیچ کس دلگیر نبودم حتی از او.
جواب سلامش رو دادم و با عجله قصد رفتن کردم که گفت:اون حاج آقایی که پایینه با شما کار داره؟
من با اینکه میدونستم او بعد از مراسم عقد قطعا خبر داشته که اون حاج آقا همسر فعلی من بوده ولی باز جواب دادم:بله
او با مکث پرسید:ایشون باهاتون نسبتی دارن؟ با افتخار گفتم:بله. همسرم هستن!
او ابروها رو بالا انداخت و لبهاش رو پایین آورد وگفت: عجیبه!! ایشالا که خیره...
من از غیض دندانهامو روی هم فشار دادم و از پله ها پایین رفتم.
وقتی سوار ماشین شدم عصبانیت در صدام موج میزد و با همون خشم به مقابل نگاه میکردم.
سنگینی نگاه حاج کمیل رو حس میکردم.
پرسید:چیزی شده رقیه سادات خانوم؟
نفس حبس شده م رو بیرون دادم و با حرص گفتم:نه...
او داشت همینطوری نگاهم میکرد که با عصبانیت به سمتش چرخیدم و گفتم:مردک با اینکه میدونه شما همسر من هستی ولی باز ازم میپرسه نسبتم باهاتون چیه؟ وقتی هم که میگم شما همسرمید..تاج سرمید بهم با تمسخر میگه عجیبه!!! خیر باشه ...
او بی خبر از ماجرا با ابروانی بالا رفته از تعجب، با لذت به خشم من خندید و گفت:
از کی حرف میزنید سادات خانوم؟
گفتم:رحمتی.
او همچنان با لذت وسرگرمی نگاهم میکرد.
خندید وگفت:خب راست میگه بنده ی خدا عجیبه..!!
اخم کردم.
_کجاش عجیبه؟!
گفت:اینکه یه خانوم خوش اخلاق و
مهربون که قراره همه ی سعیش رو کنه خدایی زندگی کنه اینقدر عصبانی وبداخلاق باشه!
با دلخوری گفتم:حاج کمیل قبول کنید عصبانیت داره..تا قبل از این وصلت یک جور آزارم میدادن بعد از وصلت جور دیگه...بعضیها مثل این آقا شهامتشون زیاده جلو روی خودم میگن بعضیها هم پشت سر..من تحمل شنیدن این حرفها رو ندارم..
او خیره به چشمان عصبانی من دستم رو گرفت و بوسید.
داشتم لمس لبهاشو به روی پشت دستم مرور میکردم که با لحنی که دلم رو میلرزوند گفت: چقدر زیبایی!چشمهایی به این زیبایی تا حالا ندیدم.خداکنه اگر اولاد دار شدیم چشمهاشون شبیه شما بشه ..
@dokhtaranchadorii