🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🕊 سردار شهید سید کمال فاضلی دهکردی؛
🍃 سید کمال ۲۶ تیرماه ۱۳۴۲ در شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری بدنیا آمد و پدرش سیدحسن نانوا بود و مادرش محترم نام دارد.
به خاندان عصمت و طهارت(ع) به ویژه مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) عشق می ورزید. با عشقی که به امام خمینی (ره) داشت، فعالانه در مجالس و مراسم سیاسی و مذهبی شرکت می کرد.
اخلاق عملی ایشان در ورزشهای کوه نوردی و باستانی، اثر بایسته ای در پرورش و تربیت دوستانش داشت.
با شروع جنگ تحمیلی همراه سه برادر خود مشتاقانه به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت و بخاطر شجاعت و لیاقتی که از خود نشان داد در عملیات محرم بعنوان فرمانده گروهان انتخاب گردید و در همین عملیات بشدت مجروح شد. طوری که پزشکان معالج از بهبودی اش ناامید شدند. از آنجا که تقدیر خداوند بر زنده ماندش بود؛ در عالم خواب مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) او را شفا داد و خطاب به او فرمود؛ پسرم تو شفا پیدا کردی. برخیز، ولی باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنی.
این رخداد بعنوان خاطره ای فراموش نشدنی، همیشه در وجودش می جوشید و تاب و قرار را از او می گرفت. پس از آن بلافاصله در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد و دوباره مجروح شد.
پس از مدتی استراحت دوباره به جبهه برگشت و در عملیات والفجر۴ با ایمان و اخلاص عجیبی که داشت حماسه ها آفرید و قسمتهای زیادی از مواضع دشمن را به همراه ۱۵ نفر از یاران با وفایش، بدون آب و غذا و مهمات؛ به قول خودش تنها با استعانت از امام زمان(عج) و بعد از چندین ساعت درگیری فتح نمود و حفظ کرد که مورد تشویق فرماندهان به ویژه سردار سید رحیم صفوی فرمانده قبلی سپاه قرار گرفت.
در عملیات خیبر فرماندهی گردان یا زهرا (س) را به عهده گرفت. در همین زمان بود که ازدواج کرد و چند روزی از جبهه نبرد دور بود؛ ولی طولی نکشید که دوباره به جبهه باز گشت و در عملیات بدر پس از یکی دو ساعت درگیری و نبرد با عراقی ها با همراهی برادرش سید احمد فاضلی، خط دشمن را شکست. در این عملیات بود که سید احمد به شهادت رسید و سید کمال مجروح شد.
او الگوی اخلاق بود ایمان واقعی در رفتار و نوع برخوردش کاملا نمایان بود. وی در نمازهایش بخصوص در نماز شب که در آن بسیار زبانزد بود، همواره دعایش طلب شهادت بود. او سرانجام در ۲۳بهمن ماه ۱۳۶۵ ،مصادف با دهه فاطمیه بود که در عملیات پیروزمندانه والفجر۸ از ناحیه پیشانی و پهلو مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به دیدار حق شتافت.
مزار وی در گلزار بهشت دو معصوم زارگاهش قرار دارد.
#سید_کمال_فاضلی_دهکردی
@dokhtaranchadorii
#زنان_زینبی🌹
امام خامنهای :
• بـاب شـهـادت بـسته میشد
• اگر همسران شهـدا
• زبان به شِڪوه باز میڪردند .
#همسران_شهدا
#باب_شهادت
#شهدای_مدافع_حرم
چادرم حافظ خون سرخ شهید
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نگاه مادرانه امام رضا(ع) به شیعیان گنهکار
🔻 با خیال راحت به زیارت بروید ...
#تصویری
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 دوست داری خونهات کدوم محله باشه؟
🔻چند متری؟
🔻میخوای با چه کسانی همسایه بشی؟
👈تا به حال به اینا فکر کردی؟!
#تصویری
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده...
#امام_رئوف
#نرجس_شکوریان_فرد
#عهد_مانا
#اهل_بیت
#امام_رضا علیه السلام
#جوان
من عادت کرده ام برکت روزی ام را، از یک خوب بگیرم
یک بخشنده، یک مهربان، یک رئوف!
اول وقت که روزت را با یک انسان کریم شروع کنی، هیچ شری نیست که خیر نشود
من در ایران به دنیا آمدم؛ در خانه ی یک کریم
من خانه زاد امام رئوفم، امام رضا علیه السلام
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
یک ایران است یک امام رئوف....
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روضهای برای خانمها ...
🔻جاده نجف-کربلا
#اربعین
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
#مادر
#جوان
#اهل_بیت
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#نویسنده:نرجس_شکوریان
راست و درست زندگی کردن
قاعدههای خوشبختی را در زندگی کسی دیدن
چند روزی، چند ساعتی، لحظاتی با یک عزیز بیهمتا گذراندن،
در خانهی او تکیه به دیوارش دادن و چشم دنبالش داشتن،
فکر و ذهن را میزبان صحبتهایش کردن،
دل را در کنارش بزرگ کردن ... تا بینهایت...
یک آرزوست...
این کتاب لذت این آرزو را اندکی به جان مینشاند... اندازهی قطرهای...
مهمان خانهی مادر عالم شدن خوشآمد دارد...
خوش آمدید...
فیض نخست و خاتمه
نور جمال فاطمه...
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
خیره شده بودبه آسمان...
حسابے رفته بودتوی لاڪـ خودش...
بهش گفتم:"چے شده محمد !؟
انگارڪه بغض ڪرده باشه...☹️
گفت: "بالاخره نفهمیدیم ارباًاربا
یعنی چی؟🤔😥
میگن آدم مثل گوشت کوبیده مے شه...
یا باید بعد از عملیات ڪربلاے ۵
برم ڪتاب بخونم 📚
یاهمین جا توے #خط_مقدم بهش برسم"...
توے بهشت زهرا ڪه مےخواستن دفنش ڪنند ، دیدمش..
جواب سوالش روگرفته بود.😔💔
باگلوله توپۍ ڪه خورده بود به سنگرش اربااربا شده بود...😭
مثل مولایش حسین (ع)...💔🍃
#شهیددڪترسیدمحمدشڪرے🌷
#شادۍروحشهداصلوات 💛
#رسانهشهداییمعرفت 🌐
||•🏴 @dokhtaranchadorii
#کتاب
#سید_ابراهیم
#مادر_و_همسر_شهید
قسمت چهل و پنجم
گمشده اش را پیدا کرده بود. از نوع رفتارش مطمئن بودم که روزی شهید می شود. مصطفایی که سال86 با او ازدواج کردم با مصطفای سال94 خیلی فرق داشت. به خودش هم یک بار گفتم:«من خیلی استرس دارم» چواب داد:«نگران نباش! بادمجان بم آفت ندارد؛» ولی من مطمئن بودم که اتفاقی برای او می افتد. رفتارش خیلی عوض شده بود، در خانه زیاد کمک می کرد، به بچه ها خیلی محبت می کرد، از من به خاطر کار خانه زیاد تشکر می کرد. وقتی که می رفت، شب اول خیلی سخت بود. بعد هم کار من روزشماری بود تا برگردد.
@dokhtaranchadorii
#کتاب
#سید_ابراهیم
#مادر_و_همسر_شهید
قسمت چهل و ششم
آخرین دیدار
همسر شهید:
آخرین بار که داشت که می رفت از بیرون آمدم و متوجه شدم که یکی از ساک های او نیست. به او گفتم:«ساکت را بسته ای؟» گفت:«از کجا فهمیدی؟» گفتم:«یکی از ساک هایت نیست!» کمی سر به سرم گذاشت و گفت:«تو باید در اطلاعات استخدام شوی!» و خندید. گفتم:«خب حالا ساک کو؟» گفت:«از ترس شما زود تر از خودم فرستادم پادگان.» پرسیدم:«می خواهی بروی؟» جواب داد:«حالا ببینم چه می شود.» فردا زنگ و گفت:«که دارد سوریه می رود.» و من طبق معمول گریه کردم و او هم کار خودش را کرد و رفت. چند روز بعد تماس که گرفت؛ گفت:«من شرمنده شما هستم و باید یک بار شما را برای زیارت بیاورم خدمت حضرت زینب (س) تا از شرمندگیم کم شود.»
ادامه دارد...
@dokhtaranchadorii
#کتاب
#سید_ابراهیم
#مادر_و_همسر_شهید
قسمت چهل و هفتم
به سختی کار های اداری پاسپورت محمد علی را انجام دادم و راهی سوریه شدیم. به مصطفی گفتم:«خیلی سختی کشیدم تا کارهای اداری را انجام دادم.» در جوابم گفت:«من برای این که به سوریه برسم خیلی زحمت کشیدم، حالا ببینم شما چقدر زحمت می کشی؟» شب آخری که در سوریه بودیم، با هم رفتیم در زینبیه قدم بزنیم. یکی از دوستانش خبر داد که فرمانده اش با او کار دارد. با او که تماس گرفت ماموربت حلب را به او ابلاغ کرد. می خواست به زیارت حضرت زینب (س) برود. با خود گفتم:«
ادامه دارد....
@dokhtaranchadorii
میرداماد-مگه میشه یا حسین شنید و گریه نکرد.mp3
3.73M
#نواهای_عاشورایی 💔
مگه میشه یاحسین شنید و گریه نکرد، چی داره اون که به تو جونُ و سرشُ هدیه نکرد...
مداح: شالبافان
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
🔰 لوح | اگر داعش بازگردد...
🔻 رهبرانقلاب در دیدار فرماندهان سپاه:
🔹 همّت جوانان مؤمن، داعش را نابود کرد؛ حالا میگویند بکلّی از بین نرفتند، دوباره هم بیایند همان است؛ «اِن عَادَتِ العَقرَبُ عُدنَا لَها»؛ عقرب را با کفش زد له کرد، گفت اگر دوباره هم بیاید دوباره همین کفش دستم است، باز هم میزنم. ۹۸/۷/۱۰
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
روضه های شام داغی بر دلش گذاشته بود که تا ابد، به بازار شام حتی نگاهی هم نکرد☝️‼️
روحالله هر بار که به سوریه میرفت سوغاتی نمیآورد. میگفت: من از بازار شام خرید نمیکنم. بازاری که حضرت زینب(س) رو به اسیری بردند، خرید کردن نداره😔!!!
پ ن: عکس شهید مدافع حرم در دروازه ساعات (سر در همان بازاری که به اسرای کربلا بیحرمتی شد😭)
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی🌹
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
#تلنگر 💟
رفیق دستت را همیشه به سوی اهل بیت بگیر
حتی اگر احساس بی نیازی داشتی
حتی اگر مشکلی نداشتی همیشه وصل باش...
مخصوصا به مادرت حضرت زهرا (س)
فرزند که نباید بیخیال مادرش باشه...
#شهیدابراهیم_هادی 💗
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
ناقوس ها به صدا در می آیند
📚💐📚💐📚💐📚💐📚💐
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند
#ابراهیم_حسن_بیگی
#رمان
#نشر_عهدمانا
#اهل_بیت
#امام_علی علیه السلام
بعضی ها گنج دارند و باز هم در فقر و نداری زندگی می کنند.آن وقت کسان دیگری از این گنج بهره می برند. این کتاب نقشه آن گنج است.در بهره بردن از این گنج تردید نکن.
برشی از کتاب: ✂️
جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان ،شبیه کلام علی ست.برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان .
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره ی علی بیشتر بدانم .
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش...
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
#پدر
◼️ اگر ۲۰ یاور داشتی پس بجنگ…
این را پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرموده بود؛ وقتی که همه مدینه در یک چرخش عجیب حرف خدا و رسول را زمین گذاشتند. علی را کنار زدند و با دیگری بیعت کردند.
پیامبر در غدیر فریاد زده بود که خدا علی را انتخاب کرده است، در موقعیت های دیگر هم، وصی و جانشین را او معرفی کرده بود…
اما حالا مردم با اختیار خودشان به علی گفتند: نه.
به دنیا رأی «آری» دادند.
علی گفت: خدا در قرآن فرموده اگر ۲۰ نفر باشید و صبر کنید، بر ۲۰۰ نفر غلبه می کنید. بار خدایا ۲۰ نفر هم پیدا نشد.
به خدا سوگند اگر به اندازه این گوسفندان، مردانی خیرخواه خدا و رسول می داشتم، او را از حکومت خلع میکردم… و به خدا پیدا نشده بود… امام این را ۳ بار فرمودند و… به خانه بازگشتند.
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii
┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅