. غرورم رو مدیونِ حسِ تو ام تو حیثیتِ سرزمینِ منے ...! #حضرت‌مآه.. @dokhtaranchadorii

#نواے_عاشقے دیگہ آقا از همہ دل بریدم...🔅 دلمو هدیہ براتون میارم...🎁 #سیدرضا_نریمانی🎤 @dokhtaranchadorii

نوآهنگ مَجاز حقیقی روایت حاج حسین یکتا از شباهت‌های دفاع مقدس با نبرد جبهه فرهنگی در فضای مجازی @dokhtaranchadorii

🌹گریه و شهادت... 🍃آیت الله بهجت (ره) : گریه کردن بر حضرت سید الشهداء از مراتب شهادت محسوب می شود ...🌹 @dokhtaranchadorii

نه گذاشتند لمست كنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم... تمام حسرت‌هايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكی‌ای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم. ‌‌ اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است. بابا اما همه اين‌ها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)... ‌‌ دلم به آن وعده‌ای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم #شهید میشیم خوش است... ‌‌ میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت... #زینب_سلیمانی #زینب_حاج_قاسم @dokhtaranchadorii

در جشن طلوع صبح در باغ وجـود آن گل که به روی صبح خندید تویی‌... @dokhtaranchadorii

دعای زیبای شهید سلیمانی درحق حضرت آقا 💚از عمر من و عمر شما کم کند، به عمر او بیافزازید روحت شاد سرباز ولایت @dokhtaranchadorii

#شهــید_هادی_ذوالفــقاری 🌸🍃از برادرانم‌ میخواهم که غیر حرف #آقــا حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگـر در حال طبیعی نیست الان‌دو #جهاد در پیش داریم اول جهادنفس که واجب تر است زیرا همه چیز لحظه ی آخــر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهـــشت. ❣️شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری از عاشقان و شیفتگان شهید ابراهیم هادی بود 13 بهمن سالروز ولادت #هادی_ذوالفقاری #صلواتی جهت شادی روح این شهید مدافع حرم @dokhtaranchadorii

#استوری✨ سردار کریم پور، مشاور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران: قبل از شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی از ایشان درباره #سردار_قاآنی فرمانده جدید نیروی سپاه قدس پرسیدند و ایشان گفتند: ما یک روح در دو جسم هستیم. @dokhtaranchadorii

🌀#تازه_های_کتاب 📚 #تنها_زیر_باران ✍️ #مهدی_قربانی 🔖 #دفاع_مقدس 📚✨📚✨📚✨📚 💥حکایت مردی که هیچ گاه آرام و قرار نداشت. همیشه دنبال این بود که چه باید بکند، برای وطنش. 🇮🇷 🔰 مردی خوش پوش👕، خوش سیما، خوش اخلاق، خوش خنده. 😊 انگار همه خوش ها را جمع کرده بود کنار هم. ☘️ برگی از کتاب: "به روایت حاج #قاسم_سلیمانی، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس" 🔹یک گوشه دراز کشیدم و پلک هایم روی هم رفت... آقا مهدی از در وارد شد🚪. هیجان زده پرسیدم: " آقامهدی مگه تو شهید نشدی؟" 🔸با خنده گفت: "من توی جلسه هاتون میام. مثل اینکه هنوز باور نکردی شهدا زنده ن." عجله داشت. می خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: "پس حالا که می خوای بری، لااقل یه پیغامی💌 چیزی بده تا به رزمنده ها برسونم." _ قاسم، من خیلی کار دارم، باید برم. هر چی میگم‌ زود بنویس.✍️ فوری خودکارم🖌 را از جیبم درآوردم و گفتم: "بفرما برادر! بگو تا بنویسم." بنویس: "سلام، من در جمع شما هستم." موقع خداحافظی🤚، گفتم: "خب الان من رو این رو ببرم بدم به بقیه، ازم قبول نمی کنن که. بی زحمت زیر نوشته رو امضا کن." برگه را گرفت. اول یک نقطه . گذاشت و بعد امضا کرد.📝 کنارش نوشت: "سید #مهدی_زین_الدین." نگاهی بهت زده به امضا و نوشته زیرش کردم. باتعجب پرسیدم: "چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی!" _اینجا بهم مقام #سیادت دادن.ص ۲۷۸ @dokhtaranchadorii