eitaa logo
♥️دختران حاج قاسم♥️
602 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
484 ویدیو
41 فایل
❀{یازهـــــرا﷽}❀ 🌸بانوی ایرانی.🌸 غرب تو را نشانه رفته است. چون خوب میداند تو قلب یك خانواده ای {پس #علمدار « #حیای_فاطمی» در #جبهه_هاےجنگ_نرم باش} #ڪپے_با_ذڪر_صلوات_براے_سلامتۍ #آقا_امام_زمان(عج)💚
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️دختران حاج قاسم♥️
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #سلام_‌بر_‌ابراهیم °○❂ 🔻 قسمت #سیزدهم ✅ پوری
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت 🍀 زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار " " ✅ شکستن نفس (راویان: جمعی از دوستان شهید) 💥 باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می‌خواستند به سمت دیگر خیابان بروند، مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه‌ی شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن‌ها را به طرف دیگر خیابان برد. ابراهیم از این کارها زیاد انجام می‌داد. هدفی هم جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصاً زمانی که خیلی بین بچه‌ها مطرح بود. 💥 همراه ابراهیم راه می‌رفتیم. عصر یک روز تابستان بود. رسیدیم جلوی یک کوچه. بچه‌ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پسربچه‌ای محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقیم به صورت ابراهیم خورد. به طوری‌که ابراهیم لحظه روی زمین نشست. صورت ابراهیم سرخ‌سرخ شده بود. خیلی عصبانی شدم. به سمت بچه‌ها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهیم همین‌طور که نشسته بود دست کرد توی ساک خودش. پلاستیک گردو را برداشت. داد زد: «بچه‌ها کجا رفتید؟! بیایید گردوها رو بردارید!» بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه‌ی فوتبال و حرکت کردیم. توی راه با تعجب گفتم: «داش ابرام این چه کاری بود؟!» گفت: «بنده‌های خدا ترسیده بودند. از قصد که نزدند.» بعد به بحث قبلی برگشت و موضوع را عوض کرد. اما من می‌دانستم انسان‌های بزرگ در زندگی‌شان این‌گونه عمل می‌کنند. 💥 در باشگاه کشتی بودیم. آماده می‌شدیم برای تمرین. ابراهیم ‌هم وارد شد. چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد. تا وارد شد بی‌مقدمه گفت: ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده! تو راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف می‌زدند! بعد ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملاً مشخصه ورزشکاری! به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود توی فکر. ناراحت شد! انگار توقع چنین حرفی را نداشت. جلسه‌ی بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت. پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه‌ی پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد این‌گونه به باشگاه می‌آمد! بچه‌ها می‌گفتند: «بابا تو دیگه چه جور آدمی‌هستی! ما باشگاه می‌یایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم، اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباسهائیه که می‌پوشی!» ابراهیم به حرف‌های آن‌ها اهمیت نمی‌داد. به دوستانش هم توصیه می‌کرد که: اگر ورزش برای خدا باشد، می‌شه عبادت؛ اما اگه به هر نیت دیگه‌ای باشه ضرر می‌کنین. 💥 توی زمین چمن بودم. مشغول فوتبال. یک‌دفعه دیدم ابراهیم در کنار سکو ایستاده. سریع رفتم به سراغش. سلام کردم و با خوشحالی گفتم: چه عجب، این‌طرف‌ها اومدی؟! مجله‌ای دستش بود. آورد بالا و گفت: «عکست رو چاپ کردن!» از خوشحالی داشتم بال درمی‌آوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را از دستش بگیرم. دستش را کشید عقب و گفت: «یه شرط داره!» گفتم: «هر چی باشه قبول» گفت: «هر چی بگم قبول می‌کنی؟» گفتم: «آره بابا قبول.» مجله را به من داد. داخل صفحه‌ی وسط، عکس قدی و بزرگی از من چاپ شده بود. در کنار آن نوشته بود: «پدیده‌ی جدید فوتبال جوانان» و کلی از من تعریف کرده بود. کنار سکو نشستم. دوباره متن صفحه را خواندم. حسابی مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: «دمت گرم ابرام جون، خیلی خوشحالم کردی، راستی شرطت چی بود؟!» آهسته گفت: «هر چی باشه قبول دیگه؟!» گفتم: «آره بابا بگو» کمی‌مکث کرد و گفت: «دیگه دنبال فوتبال نرو!!» خوشکم زد. با چشمانی گردشده و با تعجب گفتم: «دیگه فوتبال بازی نکنم؟! یعنی چی، من تازه دارم مطرح می‌شم!!» گفت: «نه این‌که بازی نکنی. اما این‌طوری دنبال فوتبال حرفه‌ای نرو.» گفتم: «چرا؟!» جلو آمد و مجله را از دستم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت: «این عکس رنگی رو ببین، این‌جا عکس تو با لباس و شورت ورزشیه. این مجله فقط دست من و تو نیست. دست همه‌ی مردم هست. خیلی از دخترها ممکنه این رو دیده باشن یا ببینن.» بعد ادامه داد: «چون بچه مسجدی هستی دارم این حرف‌ها رو می‌زنم؛ و گرنه کاری باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوی کن، بعد دنبال ورزش حرفه‌ای برو تا برات مشکلی پیش نیاد.» بعد گفت: «کار دارم. خداحافظی کرد و رفت.» من خیلی جا خوردم. نشستم و کلی به حرف‌های ابراهیم فکر کردم. از آدمی که همیشه شوخی می‌کرد و حرف‌های عوامانه می‌زد، این حرف‌ها بعید بود. هر چند بعدها به سخن او رسیدم؛ زمانی که می‌دیدم بعضی از بچه‌های مسجدی و نمازخوان که اعتقادات محکمی نداشتند به دنبال ورزش حرفه‌ای رفتند و به مرور به خاطر جوزدگی و ... حتی نمازشان را هم ترک کردند. @dokhtaranchadorii
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت 🍀 زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار " " ✅ یداللّه (راوی: سید ابوالفضل کاظمی) 💥 ابراهیم در یکی از مغازه‌های بازار مشغول کار بود. یک روز ابراهیم را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم! دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه، کارتن‌ها را روی زمین گذاشت. وقتی کار تحویل تمام شد، جلو رفتم وسلام کردم. بعد گفتم: «آقا ابرام! برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما!» نگاهی به من کرد و گفت: «کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام می‌دم برای خودم خوبه، مطمئن باش که هیچی نیستم. جلوی غرور رو می‌گیره!» گفتم: «اگه کسی شما رو این‌طور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و ... خیلی‌ها می‌شناسنت.» ابراهیم خندید و گفت: «ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.» 🌻🌻🌻🌻🌻🌻 💥 به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت می‌کردیم. یکی از دوستان که ابراهیم را نمی‌شناخت، تصویرش را از من گرفت و نگاه کرد. بعد با تعجب گفت: «شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه!؟» باتعجب گفتم: «خب بله، چطور مگه؟!» گفت: «من قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سر بازار می‌ایستاد، یه کوله باربری هم می‌انداخت روی دوشش و بار می‌برد. یه روز بهش گفتم: «اسم شما چیه؟» گفت: «من رو یدالله صدا کنید!» گذشت تا چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید با تعجب گفت: «این آقا رو می‌شناسی!؟» گفتم: «نه، چطور مگه!» گفت: «ایشون قهرمان والیبال و کشتیه،آدم خیلی با تقواییه، برای شکستن نفسش این کارها رو می‌کنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه!» بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم! صحبت‌های آن آقا خیلی من رو به فکر فرو برد. این ماجرا خیلی برای من عجیب بود. این‌طور مبارزه کردن با نفس اصلاً با عقل جور در نمی‌آمد. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻 💥 مدتی بعد یکی از دوستان قدیم را دیدم. در مورد کارهای ابراهیم صحبت می‌کردیم. ایشان گفت: «قبل از انقلاب، یک روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر دیگر را برد چلو کبابی، بهترین غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد. خیلی خوشمزه بود. تا آن موقع چنین غذایی نخورده بودم. بعد از غذا آقا ابراهیم گفت: «چطور بود؟» گفتم: «خیلی عالی بود. دستت درد نکنه.» گفت: « امروز صبح تا حالا توی بازار باربری کردم. خوشمزگی این غذا به خاطر زحمتیه که برای پولش کشیدم!» 🍃🌹🍃 پایان قسمت پانزدهم 🍃🌹🍃 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج) ، سلامتی رهبر معظم انقلاب و همچنین شادی روح امام (ره) و ارواح طیبه شهدا صلوات. @dokhtaranchadorii
#یا_حسین💔 شب جمعه... حرم یار چه دیدن دارد😔 گریه های من هجران زده دیدن دارد😭 شب جمعه است... نوایے ز حرم می آید💔 نوحه ی حضرت زهراست شنیــــــــــدن دارد💔😔 #بطلب_آقا...♥️ @dokhtaranchadorii
✅ شب جمعه... کربلا... یاد شهدا... شب جمعه که زانو به زانو می نشینید؛ تا مادر خودش برایتان روضه گودال بخواند... یاد ما هم باشید... 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ ✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ این نبودنٺ، بد بودنم را به رخم میڪشد!!! ڪی و ڪجا وعده دیدار ما؟؟؟ #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ تعجیل در فرج سه #صلوات تا زنده ام #عاشقت میمانم ❤️ @dokhtaranchadorii
💫 ‍ هل من ناصر ینصرنی؟؟؟؟❤️ "کیست که مرا یاری کند"⁉️ نوای اشنایی است...نه؟؟😑 حتما میگویید نوای دلنشینی است که۱۴۰۰سال پیش امام حسین(ع) درصحرای کربلا طنین انداز کرد؟؟🤔 آری...💓 امام حسین(ع)با این نوا و۷۲یار باوفا قیام خود را به سرانجام رساند...🙄 اما...امروز نوای مظلومانه ی اقایمان،اقای غریبمان بی جواب مانده ...😭 چه امت بی وفایی هستیم که۱۴۰۰سال است امام غریبمان نتوانسته۳۱۳یار برای خودش بیابد...😩 ما چقدر بدبختیم که چند سال و اندی است اماممان چادر را به خانه های ما ترجیح میدهد...🤕😓 نوای"هل من ناصر ینصرنی"را درحالی میگوید که ما با مانتوی کوتاه،موهای بیرون ریخته،شلوار های تنگ،ودست در دست کسی که...😰 چه میدانم...😔 بهر حال میگذریم...🚶بدون اینکه نوای دلنشین اقا را بشنویم...😪 عمری است خود را به نشنیدن زده ایم!😢 بغضش میگیرد وگریه میکند...😭 گریه برای ما،این امت بی وفایش…😲 وما همچنان درحالی که ارایش💄💋 صورتمان روزبه روز غلیظتر میشود مشغول متر کردن کوچه هاهستیم...😦 چه جوابی برای نوای اماممان داریم؛ ارتباط با نامحرم؟؟؟🙄 بی حجابی؟؟؟😔 بی بندوباری؟؟؟😒 دنیا طلبی؟؟؟🙁 تاکی جواب خوبی را با بدی میدهیم؟!😣 ارتباط های پست وزود گذر را جایگزین ارتباط با اماممان کنیم؟؟🤒 میگویند رفتار واخلاق دوست روی انسان تاثیر دارد...تصور کنید دوستمان امام زمان باشد؟!!!؟😍 شیرینی دوستی با امام مهربانمان را به دوستی های تلخ وزود گذر دنیا ندهیم...☺️ کمی فکر کنیم...❓ خنده ی اماممان 😌یا گریه ی روز قیامت مان؟؟😑 دل اماممان 🙂یا دل...😞؟؟ انانی که مدافع حرم اند عاشقانی اند که دل از دنیا بریده وبه جنگ مستقیم با دشمن میروند...😇 اما...☝️ جنگ غیر مستقیم ما همین جاست...🤔 حفظ سنگرحجاب؛☺️ حفظ نگاه؛🙄 کنترل ذهن ودل؛😌 مقاومت دربرابر گناه؛😏 جنگ با نفس؛😑 این جنگ،جنگ غیرمستقیم ماست...✌️ یاران امام زمان تنها کسانی نیستند که ظهور را دیده وبه ان حضرت میپیوندند...☝️😓 کسانی که با پاکدامنی خود دل امام زمان(عج) را شاد میکنند یاران حقیقی ایشانند...😊🤗 پس بیایید یار خوبی برای اماممان باشیم؛😇 یادمان نرود:"مهدی فاطمه تنهاست"😔💝 @dokhtaranchadorii
🍃🍃🌸 یہ مثلے هست کہ میگہ ؛⇣ «سرم برہ،قـــولم نمیره» قول منِ بانو بہ شهــــدا...⇣ «چـــادرمہ!» ⇠«سرم برہ ، چــادرم نمیرہ»⇢ ✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
🌸خاطره ای از همسر شهید #حمید_سیاهکالی 🌸 🌺آقا حمید همیشه میگفت من آخرش شهید میشم . 🌸یه روز به من گفتن بیا با هم عکس برای شهادت رو انتخاب کنیم ،انتخاب کردیم .... 🌺بعد از اعلام خبر شهادت من رو منزل مشترک بردن و من کامپیوتر ایشون رو روشن کردم و بدون معطلی فایل عکس های شهادت رو برداشتم. 🌸🍃(هیچ کس باور نمیکرد که ما تا این اندازه آماده برای شهادت بودیم).🍃🌸 ✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلتنگی_شهدایی 💎شوق باورنکردنی یک کودک دهه نودی به شهادت در حاشیه مراسم تشییع ۱۵۰ شهید گمنام.... ✍✍✍✍✍✍✍✍ خسته ام.... از این همه جا ماندن های پی در پیَم...! خستگی هم دارد.... خسته نباشی بزرگ مرد کوچک.... ✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ریحانه {🍃🌸} ❥ یـازهرا【سـلام الله علیها】 دستم را بہ پرچمٺــ میگیرم ↫شبیہ رزمنده ها ڪہ دلشان گرم بود بہ سربند #یازهرا... گرماے دست مادر آب میڪند یخ دنیا را... 💚🍃 ✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
💠او طوری برخورد میکرد که گویی از تمام رفاهیات دنیایی برخوردار است. گذران زندگی برای او که یتیم بزرگ شده سخت بود اما با کار در بازار، درآمد لازم را برای خودش کسب کرد. ابراهیم پول خودش را هم برای دیگران هزینه میکرد. نه موقعیت های ویژه او را ذوق زده میکرد و نه از دست دادن موقعیت ها او را ناراحت میکرد. 🔵هیچ وقت لباس نو نمیپوشید. میگفت: هرزمان تمام مردم توان پوشیدن لباس نو و زیبا داشتند، من هم میپوشم. #رفیق‌شهیدم_شهید‌ابراهیم‌هادی ✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش دارم از همه چیز و همه کس دل ببرم و جز خدا انیسی و همراهی نداشته باشم خوش دارم که زمین زیراندازم و آسمان بلند رو اندازم باشد و از زندگی و تعلقات آن آزاد گردم خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری در این زمین اشغال نکنم خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد هیچ کس از غمها و دردهایم آگاهی نداشته باشد هیچ کس از راز و نیازهای شبانه ام نفهمد هیچ کس اشکهای سوزانم را در نیمه های شب نبیند هیچ کس به من محبت نکند هیچ کس به من توجه ننماید جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم جز خدا انیسی نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم آنقدر به ما معرفت ده که جز تو کسی را نپرستیم آنقدر به ما عزت ده تا در برابر هیچ طاغوتی به زمین نیفتیم آنقدر به ما شجاغت ده که در مقابل هیچ ظالمی تسلیم نشویم بگذار از دنیا بگذرم بگذار دنیا را سه طلاقه کنم بگذار از همه خوبیها و لذت ها و پیروزیها و امیدها و آرزوها بگذرم خدایا به سوی تو می آیم من متعلق به توام من امر توام من عشق توام من درد توام خدایا! مرا ببر... نیایش زیبای 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ ✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_رائفی_پور چهل روز به خاطر آقا امام زمان(عج)💔😔 #تلنگر #پیشنهاد_دانلود👌 @dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
۲۰تیر سال ۱۳۹۶بودمهمون مادربزرگم خونشون بودم ، نیمه شب بود ،داشتم تو فضای مجازی پروفایل های دوستامو نگاه میکردم، یکی ازدوستام عکش پروفایلش جذبم کرد ،تا عکس و باز کردم دیدم عکس ی اقا پسریه،بهش گفتم پروفایلت کیه،گفت عشقمه،میدونسم اهل این چیزا نیست ،بهش گفتم راستشوبگو پروفایلت کیه بازم گف عشقم،اینقدر پرسیدم ک گف مگه ی شهید نمیتونه عشق ادم باشه؟ من درست شهدارونمیشناختم،گفتم یعنی چی بیشتر توضیح میدی،گفت یعنی رفاقت باشهدا،یعنی ی رفیق ازجنس شهدا داشته باشی و...شروع کردتوضیح دادن،گف رفیق شهید میتونه شهیدت کنه،البته اگه سعی کنی الگوت رفیقت باشه و مانند اون بشی و...بعد ی سری عکس شهیدواسم فرستاد،گف به چهره هاشون نگاه کن چهره هرشهیدی ک ب دلت نشست ،یا با دیدن چهره اون شهید گریت گرف یا احساس کردی ک خیلی وقته میشناسیش،بدون اون شهید توروقابل دونسته ک خواهرش باشی ،عکس شهید جهاد مغینیه رو واسم فرستاد و شهید احمدمحمدمشلب و فرستاد ،شهید ابراهیم هادی و شهید محمد رضا دهقان ،گف ب چهره هاشون نگا کن، همینجور ک داشتم صفحه تلگرامم رو بالا و پایین میکردم و ب چهره هاو چشماشون نگاه میکردم رسیدم ب عکس شهید مشلب،همینجور ک نگا میکردم،احساس کردم خیلی وقته میشناسمش ،همینجور ک نگاش میکردم،گناهایی ک کرده بودم توذهنم مرور میشد و اشکام میومد، پیش خودم گفتم یعنی لیاقت دارم ک خاهرت باشم؟ از اون شب ب بعد کتابای بیشتری از شهدا ومیخونم و حجابم یکم نامناسب بود ک الحمدالله ب یاری خدا و داداش احمد حجابمم زهرایی شد ،البته اگه خدا قبول کنه❤️ اینم بود داستان تحول من👆🙈 عکس بالاهم عکسیه ک با دیدنش متحول شدم🙈 ✿↝.. @dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
#رفاقت‌شهدایی ۲۰تیر سال ۱۳۹۶بودمهمون مادربزرگم خونشون بودم ، نیمه شب بود ،داشتم تو فضای مجازی پروف
🌸سلام بر تمامی دوستان عزیز🌸 ارسالی از طرف یکی از اعضا کانال... شما عزیزان هم میتونید نحوه آشنایی با دوست شهیدتون به آیدی زیر ارسال کنید تا ما در کانال قرار بدیم... @shahidehfatemehhadi منتظر پست های شما عزیزان هستیم☺️😘 در پناه حضرت مـــــ❤️ـــــادر... @dokhtaranchadorii
وقتی ملائک به زن بی حجاب می خندند طبق روایت ، یکی از لحظاتی که ملائک می خندند ، هنگامی است که زن بد حجاب و بی حجاب می میرد و بستگانش او را در قبر می گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می پوشانند تا بدنش دیده نشود .فرشتگان می خندند و می گویند : تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی تحریک می شد و به گناه می افتاد( محرمان او غیرت به خرج ندادند و ) او را نپوشاندند ، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند ؛ او را می پوشانند . ۱ 🔹پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : زنان بد حجابی که در عین این که پوشیده اند ، برهنه اند ( لباس بدن نما می پوشند) ، با ناز و کرشمه راه می روند ( و مردان را فریب می دهند ) و سرهایشان مانند کوهان شتر است ( موها را روی سر جمع می کنند ) اینان داخل بهشت نمی شوند و بوی آن را هم استشمام نمی کنند . ۲ ۱. فوائد الرضویه ۲. کنز العمال 📚 بهشت اخلاق @dokhtaranchadorii
👩ازت خوشم اومده...میخام باهات شم... 🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆 💬✍ دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت وگفت : خیلی مغروری ازت خوشم میاد. هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد، من اومدم جلو خودم ازت شمارتو بگیرم باهم دوست شیم.😉 👤پسرگفت : شرمنده نمیتوانم من صاحب دارم ☺️ 👩دختره که از حسودی داشت میترکید گفت : خوشبحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته...😏😒 👤پسره گفت : نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم.😇 👩دختره گفت اووووه چه رمانتیک😯 این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده❔ عکسشو داری ببینمش❔☺️ 👤پسر گفت : عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین ادم دنیاست.😇 👩دختره شروع کرد به خندیدن😂 ندیده عاشقش شدی؟😏 نکنه اسمشم نمیدونی؟😏🙁 👤پسر سرشو بالا گرفت گفت : آره ندیده عاشقش شدم اما اسمشو میدونم...😊 🌸اسمش مهدی فاطمه است...🌸 ❣دوست مهدی با نامحرم دوست نمیشه❣ 🔴 👫🚫 @dokhtaranchadorii