چند دقیقه پیش سجادپشت خط با عجله میگـفت که بایدمرا ببیند...
چه خیال سختی بود!دل کندن از تو!!
به گلویم چنگ میزنم
_علی نمیشد دل بکنم... فکرش منوکشت!
روی تخت میشینم و به عقیق براق دستم خیره میشوم. نفس های تندم هنوز
ارام نگرفته.... خیال ان لحظه که رویت خاک ریختند... دستم
را روی سینه ام میگذارم و زیرلب میگویم
_اخ... قلبم علی!!
بلندمیشوم ودر اینه قدی اتاق فاطمه به خودم نگاه میکنم. صورتم پراز اشک و لبهایم کبود شده..
خدا خدا میکنم که فکرم اشتباه باشد...
_علی خیال نکن راحته عزیزم...
حتی تمرین خیالیش مرگه!!!
***
شام را خوردیم و خانه خاموش شد... فاطمه در رختخواب غلت میزندو سرش را مدام میخاراند... حدس میزنم گرمش شده. بلندمیشوم وکولررا روشن میکنم. شب از نیمه گذشته وهنوز سجادنیامده. لب به دندان میگیرم
_خدایا خودت رحم کن...
همان لحظه صفحه گوشیم روشن میشودودوباره خاموش.... روشن،خاموش!! اسمش را بعداز مکالمه سیوکرده بودم"داداش سجاد"
لبم را با زبان ترمیکنم و اهسته،طوری که صدایم را کسی نشنود جواب میدهم:
_بله...؟؟؟
_سلام زن داداش.. ببخشیددیر شد
عصبی میگویم
_ببخشم؟؟اقاسجاددلم ترکید... گـفتیدپنج دقیقه دیگه میاید!! نصفه شب شد!!!..
لحنش ارام است
_شرمنده!!! کار مهم داشتم... حاال خودتون متوجه میشید
قلبم کنده میشود. تاب نمی اورم. بی هوا میپرسم
_علی من شهید شده..؟؟؟
مکـثی طولانی میکندو بعد جواب میدهد
_نشستیدفکرو خیال کردید؟؟..
خودم را جمعو جور میکنم
_دست خودم نبودمردم ازنگرانی!!
_همه خوابن؟...
_بله!
_خب پس بیایددر و باز کنیدمن پشت درم!!
متعجب میپرسم
درحیاط؟؟
_بله دیگه!!
_الان میام!.. فعلا!
تماس قطع میشود. به اتاق فاطمه میروم و چادرم را از روی صندلی میزتحریرش برمیدارم.
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب بخیر
الهی خواب حرم امام حسینو ببینید😍🦋
[00:22]
شبتون حیدری🌸
دمتون فاطمی ☘️
نفستون مادری🚕
ایام به کام🌈 خدانگهدارتون تا فردایی بهتر
لفت ندید و کنارمون بمونید تا سرباز اقامون باشیم 🍂🌷