eitaa logo
‌「دخٺࢪانـɴᴏʀᴀـ✿」‌
233 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
864 ویدیو
459 فایل
‌《شࢪو؏ـموݧ‌↯🌸》 1400/4/21 ‌《شࢪوطموݧ‌‌↯🌸》 @Shoroott ‌《ڪتابخانموݧ‌↯🌸》 @boookk ‌《هم‌پیمان↯🌸》 https://eitaa.com/Hamsangari
مشاهده در ایتا
دانلود
گـفت:‌خجـالٺ‌نمیکـشی؟! پـرسیدم:چـرا؟ گـفت:‌چـادرسـرت‌کـردی! لبخنـد‌محـو‌ی‌زدم:تـوچـی؟! تـوخجـالت‌نمیکـشی؟🙂 اخـم‌کـرد:مـن‌چـرا؟! آروم‌دم‌گـوشش‌گـفتم: خجـالت‌نمیکـشی‌کـہ‌انـقد راحت😔 ‌اشـک‌امـام‌زمـانت‌‌رو در مـیاری و چـوب‌حـراج بـہ ‌قشنگـیات میزنی
🧕🏻🦋 _پࢪسیدم‌بااین‌گرماچگونہ‌طاقت‌مےآورۍ؟ _سخت‌نیست ؟🍃 +گفت:می‌ارزدبه‌یڪ‌لبخندمهدی‌فاطمہ:)♥️🌿
چـادُرَݥ را 🧕🏻 باد نیاورده 🌬 ڪه باد ببره...😊 چــادرݥ 🖤 پرچم غیرتِ🦋 همه ے مردان سرزمینم اسُ🇮🇷 ڪه سرخـ❤️ـے خونشان را به سیاهے آن بخشیده اند...🥺 🌸🍃
•⊰🖇🌻⊱ 💔¦⇠ ☁️¦⇢ •• عجیب دلم‌حرم‌میخواهد🌿 نگاهم‌بھ‌گنبدت‌باشدو پرواز‌دلم‌درصحن‌وسرایت ومن‌باشم‌وگریھ‌هاۍناتمامم!💔
خوب رفقا به وقت شب بخیر هرچی دلتون میخاد ارزو کنید🌹🌈 اما اول فرج مولامونو ارزو میکنیم به رسم هرشب دختران چادری💜🐥 شبتون نورانی 💦🌱 یا علی مدد🌸🍒
بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🌻🌼به رسم هر روز 💙ختم 👈دعای فرج و سلامتی امام زمان عج الله 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜️الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜️ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜️"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ 🍃ارْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜️ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️ 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 「 @dokhtaranchadory•🦋🌿•」‌
🖇 از ازل تا روز محشر دوستت دارم یا حسین ...(♥️
سعۍکن، مدافع‌قݪبت‌باشۍاز نفوذ‌شیطان شاید‌سخت‌تࢪاز‌مدافع‌حࢪم‌بودن مدافع‌قݪب‌شدن‌باشد..!🚶🏻‍♂ •. 🌱
بہ‌سَرِ‌شآنہ‌ی‌مَردُم‌چہ‌نیآزی‌دارَم تآسَرَم‌هَست‌بہ‌دیوآرِاَباعَبْدِاللّٰہ
«💙🌀» - - شیریـن‌تَـر‌اَز‌نـٰامِ‌شُمـٰا‌اِمڪـٰان‌نَدارد مَخرۅبِـہ‌بـٰاشَد‌هَـردِلۍ‌جـٰانـٰان‌نَدارد جـٰانِ‌‌مَـن‌ۅجـٰانـٰانِ‌مَـن‌‌مَھدۍِ‌زَهـرا قَلبَم‌بِـہ‌جُـز‌صـٰاحِب‌زَ‌مـٰان‌سُلطـٰان‌نَدارد. - - «💙🌀»↫ ‴ «💙🌀»↫
امیرالمؤمنین علیه السلام 🔻عجِبتُ لِعامِرِ دارِ الفَناءِ و تارِكِ دارِ البَقاءِ! 🍃در شگفتم از آباد كننده سراى فانى و رها كننده سراى باقى! 📔⃟🖤 ¦ ⇽ 🕊⃟🖤 ¦ ⇽ (ع)
•-🏴💔-• تـَعـْبیـٖرَش‌مٖےڪُنـَم‌ایـٖنگُونـهـ‌عـِشْق‌راٰ چشــْم‌ عـَکـْس ‌حـَرَمـَت بیٖنـَدْ و آراٰم‌ْبـِریٖزَدْ اَشـْکَش.. ••| ••|
میگفت: دلت‌که‌گرفت؛): قرآنُ‌برداربسم‌الله‌بگویه‌صفحه‌‌ا‌ش‌روبازکن‌بگو🌿(: خدایایکم‌باهام‌حرف‌بزن‌آروم‌شَم؛ فقط‌تو‌میتونی‌آرومم‌کنی... ؛・ᴗ・ :)
「♥️」 🦋 ⃟¦🖇➺•• ❁همینڪہ‌نوࢪخدا✨ دࢪدلت‌دࢪخشیده😇 همینڪہ‌حضرت‌مادࢪ❤️ توࢪاپسندیده🦋 چه‌چیزبهتࢪاز‌اینڪہ🌱 توچادࢪے‌‌هستے🧕🏻 وچادࢪت‌به‌حیا‌اعتباࢪبخشیده
♥️🎙 مصطفے اصلا برای ماندن نبود! نمیتوانست بماند... آن زمانی هم که اینجا بود، اینجا نبود! گمشده خودش را پیدا کرده بود.✨ وقتی فیلم‌های دفاع مقدس را می‌دید ضجه میزد. هفته دفاع مقدس حسی داشت که من در هیچکس حتی برادرانم ندیدم! کنترل تلویزیون کلا دست او بود.📺 از این شبکه به آن شبکه، فقط دنبال فیلم های دفاع مقدس می‌گشت. از دیدن فیلم‌های دوران دفاع مقدس لذت می‌برد. هفته بسیج هم همینطور بود... اگر فیلمی پخش نمیشد شروع می‌کرد به اعتراض و گفتن این حرف‌ها که: "الان وقت نمایش این چیزهاست. بچه‌ها باید این تصاویر را ببینند و بدانند که چه اتفاقاتی افتاده است!"
<💙🚎> وابَستِگے‌بھ‌هرچِیز؎‌براۍ‌انسان ضَرر‌دارھ..! چِه‌انسان‌اون‌و‌داشتہ‌باشہ👀. ‌چہ‌نَداشتہ‌باشہ...! تَنھا‌وابِستِگے‌مـُفید‌دَرعالم، وابستگے‌بہ‌خدا‌و‌اولیاءخداست . . . اگر‌عَلاقہ‌خودمون‌روبِہ‌خُدا‌واولیـٰائش ‌دَرحدِوابستگےبالـٰابِبَریم♥️'! تازھ‌طعم‌زِندِگے‌وعِشق‌‌رومیفَھمیم‌ واز‌تَنھایے‌وافسُردِگےخـٰارج‌میشیم . . ! 💚⃟🔗⸾⇙ 💚⃟🔗⸾⇙
☁️⃟🦋 🌿⃟👑¦⇢ خوشبخت‌ترینم‌😇 وقتے‌ڪھ‌میپوشم‌طُ‌رآ🖤 نھ‌محٰآل‌است‌ازسربردارمت🖇!••
کاخ‌دشمن‌ارچنان‌کفیست‌روی‌آب کوخ‌تو‌ولی‌چنان‌کوه‌آهنی✌️🏻😎
💛 . . خـدایا... از تو میخواهمـ✋🏻 چادر مرا آنچنان با چادر خاڪے جده‌ے ساداتــ💚🍃 پیوند زنے ڪھ اگر جان از تنم رود چادر از سرم نرود...😊🌹👌🏻
🌱 شهدا میخواستن‌ومیشد ما میخوایم‌ونمیشه... چیکارکردیم‌بادلامون؟...💔:) - حاج حسین یکتا!
💕🌱 ترس دشمن🖇✨ از حجاب زینب است حفظ چادر انقلاب زینب است🍓☕️😌 خواهرم تـوهمـ باچادرت سرباز زینبی سرباز حضرت فاطمه🌸🍃 # خادم الزهرا 🚜💛 _♥️💛💚💙💜_
•💛🔗• بـَررشتـِہ‌هـٰا؎ِمـَعجـرزهـرا"س"قـَسم‌سـِیدعلـَۍ خـَنجـَربـِہ‌حـَنجـَرمیزنـَم،گـَرتـُوهـَوا؎ِسـَر‌کنـۍ ✌️🏻 <🌸💕> الزهرا <🖼🌈>
یا امام حسین من یک نوکرم برات 🍂
•|🦋|• خواهرم چادر مشکے ‌تو برایت ‌امنیت ‌مےآورد خیالت ‌راحت گرگ‌ها‌ همیشه به‌ دنبالِ شنل‌ قرمزی هستند..(;💚 🌱
اُم سلمہ میگوید : وقتی ڪلام خــ♡ــدا دࢪ موࢪد خانم ها بࢪ پیامبࢪ نازل شد ، همه ے زنان انصاࢪ براے حفظ حجاب ، یڪ عباے مشڪے بࢪ سر ڪردند . ای بانو ! بہتࢪین ࢪاه نگہداࢪےِ تو حجاب است و چادࢪ بہتࢪین پوشش براۍ حفظ ارزش هاۍ توست . •• ───────✧⦁✧──────•• در مقابل نامحرم از چادر هاے رنگ تیره و ضخیم استفاده کن ‌، ولے دࢪ مقابݪ خــ♡ــداوند و هنگام نماز از رنگ هاۍ روشن استفاده کن ❥
°•|📲|•° °•|🧕🏼|•° °•|🦋|•° ↫پدرم گفت...:⇣ گـ🌹ل از ⇠رنگ و لعابش⇢ پیداست ↫و زن مؤمنہ ...⇣ ازطرز ⇦حجابش⇨ پیداست حجاب محـدودیت نیسـ❌ــت مصـ🌷ــونیت است
قسمت چهل و سوم مهیا و مریم ڪنار بقیه دخترا روی تختی که در حیاط بود نشستند هوا تاریک و سرد بود صبحانه را محمد آقا آش آورده بود محمد آقاو شهین خانم در آشپزخانه صبحانه را صرف کردند مهیا در گوش زهرا گفت ـــ جدیدا سحر خیز شدی ڪلڪ زهرا چشم غره ای برای مهیا رفت ڪرد به طرف در خانه رفت در حال خوردن صبحانه بودند که شهاب سریع در حالی که کتش را تنش می ـــ شهاب صبحونه نخوردی مادر ـــ با بچه ها تو پایگاه می خورم دیرم شده شهاب که از خانه خارج شد دخترا به خوردن ادامه دادن ـــ میگم مریم این داداشت خداحافظی بلد نیست به جای مریم نرجس با اخم روبه مهیا گفت ـ بلده ولی با دخترای غریبه و این تیپی صحبت نمی کنه محض گفتن این حرف نرجس با اخم سارا و مریم مواجه شد تا مهیا می خواست جوابش را بدهد زهرا آروم باشی به او گفت مهیا قاشق اش را در کاسه گذاشت و از جایش بلند شد مریم ـــ کجا تو که صبحونه نخوردی ـــ سیر شدم به طرف اتاق مریم رفت خودش را روی تخت انداخت برای چند لحظه پشیمان شده بود ڪه امشب را مانده بود از جایش بلند شد ڪرد بی اختیار مغنعه اش را جلو آورد و وهمه ی موهایش را داخل به طرف آینه رفت به چهره ی خود نگاهی فرستاد به خودش نگاه گرد مانند دختره ای محجبه شده بود لبخندی روی لبانش نشست قیافه اش خیلی عوض شده بود چهره اش خیلی معصوم شده بود تا می خواست مغنعه اش را به صورت قبل برگرداند در باز شد و مریم وارد اتاق شد مریم با دیدن مهیا با ذوق به طرفش رفت ــــ واااای مهیا چه ناز شدی دختر مهیا دست برد تا مغنه اش را عقب بکشد ـــ برو بینم فک کردی گوشام مخملیه مریم دست را کشید ـــ چیکار میکنی بزار همینطوری بمونه چه معصوم شده قیافت مهیا نگاهی به خودش در آیینه انداخت نمی توانست این چیز را انکار کند واقعا چهره اش ناز ومعصوم شده بود ـــ مهیا یه چیز بگم فک نکنی من خدایی نکرده منظوری داشته باشم و.... ـــ مریم بگو ـــ مغنعه اتو همینجوری بزار هم خیلی بهت میاد هم امروز روز دهم محرمِ مهیا نگذاشت مریم حرفش را ادامه بدهد ـــ باشه ـــ در مورد نرجس ـــ حرف اون عفریته برام مهم نیست ناراحت هم نشدم خیالت تخت دو نفره و چشمکی برای مریم زد در واقع ناراحت شده بود ولی نمی خواست مریم را ناراحت کند مریم با خوشحالی بوسه ای روی گونه اش کاشت ـــ ایول داری خواهری پایین منتظرتم مهیا به سمت آینه چرخید و دوباره خودش را در آینه برانداز کرد اگر شخص دیگری به جای مریم بود حتما از حرف هایش ناراحت می شد ولی اصال از حرف های مریم ناراحت نشده بود خودش هم می دانست که صاحب این روز ها حرمت دارد بِلَخَرَه در آن روز سخت که احمد آقا مریض بود وجودش را احساس کرده بود و دوست داشت شاید پاس تشڪر هم باشد امروز را با حجاب باشد... کپی حرام⛔️