في عيني غيمة، تريدُ أن تُمطِر. «در چشمم اَبری‌ست که می‌خواهد ببارد...» حالا علی ماند و یک عُمر خاطره!💔 باز بارانٰ ... با ترانہ ... دارد از مادر نشانہ ... بوی باران ... بوی اشڪ مادرانہ ... پر ز نالہ ... ڪودڪی با مادری پهلو شڪستہ ... سمت خانہ ...❤️‍🩹 ڪوچہ ها و تازیانہ ... گریه های ڪودڪانہ ... حمله ی نامرد پَستی وحشیانہ ... تازیانہ تازیانہ ... پس چرا مادر ، چرا گم ڪرده راه آشیانہ ... باز باران ... دانہ دانہ ، حیـدرانہ ... بی صدا و مخفیانہ ... آه ، از غسل شبانہ ... زینبــانہ ... لرزه افتاده به شانہ ... پشت تابوتی روانہ ... باز باران . . . باز ..((:😔💔 #یاس_کبود #حضرت_مادر #فاطمیه

#استوری_مداحی دستمو رها نکنیا بِعَلی بِعَلی بِعَلی سفرمو جدا نکنیا بِعَلی بِعَلی بِعَلی تنها سر پناه منیا مادر مادر مادر دستمو رها نکنیا ... التماس دعا

و أم الورد ما ظل بس عطرها . . «و از مادرِ گل‌ها، چيزی جز "عطر" آن باقی نمانده . .»

اونجا که‌ مولاعلی‌ میگه ؛ میخ‌ ، کارش‌ وصل‌کردن‌ بود حیف ، میخِ‌ در، یارِ مرا از من‌ گرفت ..

قصه به در رسید و شد غصه ی علی ع ...

خطبه فدکیه لطفاً خودتون و خانواده گوش بدید اللهم عجل لولیک الفرج🤲

خبرنگار العالم از دختربچه فلسطینی می‌پرسد از اینجا نمی‌روی؟ کودک قاطعانه پاسخ می‌دهد: تا لحظه مردن و دفن شدن در این سرزمین، از اینجا نخواهیم رفت، خون ما فلسطینی است

بمیرم اگر، رواست آنجا که گفتی « اِنّى كُنْتُ اُقادُ كَما يُقادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتّى اُبايِعَ... ! مرا می‌کشیدند به همان گونه که شتر مهار در بینی‌(همچون شتر افسار زدند) را می‌کشند تا بیعت کنم ...! » [نامه ۲۸‌ نهج‌البلاغه]

🖇 #تلنگر 🌿 ازخداپرسیدم ؛ چرا فاسدها خوشگل‌ترن؟ چرا آدمای‌ الکی‌ و سیگاری‌ با حال‌ترن؟ چرا اونایی‌ که‌ دیگران‌ رو مسخره‌ میکنن‌ بیشتر تو دل‌ مردم‌ میرن؟ چرا اونایی‌ که‌ خیانت‌ میکنن،‌تهمت‌ میزنن، غیبت‌ میکنن،‌دروغ‌ میگن‌‌ و بدقول‌ هستن‌ موفق‌ترن؟ چرا همیشه‌ بدا بهترن؟ پرسید ؛ پیش‌من‌ یا مردم؟ دیگه‌ چیزی‌ نگفتم!'

سقیفه اسم مکانی خاص نیست. هر جا و هر زمانی که امام معصوم غریب باشد همان جا منطقه حکمرانی سقیفه است...!

با حال خوش و در تنهایی گوش بدید 😭 #فاطمیه🥀 #روضه