!"بسم رب العشق؛ عشق حسین(ع) 💔 ||⠀ོ

شروع هر روز با قرآن🕋 #آیه_گرافی🕌 @dokhtaran_hajghasem

سلام مولای مهربانم♥ ما عهد ڪرده ایم، بہ هر بزم روضہ ای اول برای روز ظهورٺ دعا کنیم صاحب عزا بیا ڪہ بہ اذن نگاه تو در سینه باز خیمہ ی ماتم بپاڪنیم 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤 ⏰ @dokhtaran_hajghasem🌷

[💔] #بسمــ‌نامٺ‌یا‌حسین‌علیھ‌السلامـ السلام عَلَیْک َ وَ عَلے أَبْنآئِڪَ الْمُسْتَشْهَدینَ... سلام بر تو و برفرزندان شهیدت... السلام‌علیڪ‌یااباعبدللہ ‌•°☘️ #ناحیہ‌مقدسہ #بسمــ‌نامٺ‌یا‌حسین‌علیھ‌السلامـ السلام عَلَیْک َ وَ عَلے أَبْنآئِڪَ الْمُسْتَشْهَدینَ... سلام بر تو و برفرزندان شهیدت... السلام‌علیڪ‌یااباعبدللہ ‌•°☘️ #ناحیہ‌مقدسہ @dokhtaran_hajghasem

‌ ‌•﷽•‌ صدام بزن بسه فراق ڪربلا دیگه..🤲🏽😞💔 #استورے #دلتنگ‌ڪرب‌وبلا @dokhtaran_hajghasem|•🍃🦋•| ‌

#مداحی من ایرانمو تو عراقی چه فراقی ..... 🖤✨🖤✨ 🎙#محمد_حسین_پویانفر *《@dokhtaran_hajghasem 》*

.[💔] " اَلسَّلامُ عَلَى مَنْ تَهَيَّجَ قَلْبُها لِلْحُسَيْنِ " سلام بر بانويى كه قلبش از جاى كنده شد براى حسين ... ! #السلام‌علـــــیك‌یازیـنب‌کبری🖤 #اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع #خیمه_دختران_قاسم @dokhtaran_hajghasem

[💔] واحد جانسور😭 #دو_طفلان_زینب_س🏴 دو خورشید جهان آرا دوقرص ماه روانتر دوشایسته دو وارسته دو دردانه دوریحانه حاج امیر کرمانشاهی 🎤 #اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع #خیمه_دختران_حاج_قاسم @dokhtaran_hajghasem

[💔] 🎼یابن الزهرا توبه کردم امدم دورت بگردم.... #کریمی #منم_بخر_ارباب #اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع #خیمه_دختران_حاج_قاسم @dokhtaran_hajghasem

#شب‌چهارم 🏴 +حضرت حر💔

این پشیمان را براے خاطر زهرا ببخش..🖤 #جناب_حر🌱 @dokhtaran_hajghasem

‌ اے فدایتــ خواهرت رد مکن این هدیہ‌ام را جان زهرا مادرت کودکانم نذرِ چشمانِ علیِ اصغرت :))💔 ‌ #شب‌چهارم #یازینب‌ڪبری @dokhtaran_hajghasem|.🕊.| ‌

شب چهارم: سردار پشیمان شرمنده ام؛ سرافکنده ام و جز دیدار تو، عرق شرمندگی ام را پاک نمی کند. دستی که راه را برتوبسته بود، بسته ام. چشمی که در چشم توخیره شده بود، فروافکنده ام. خاک مذلت برسرریخته ام و به درگاه نیاز پناه آورده ام. دست رد برسینه ام مزن!... تپش های قلبم، برطبل انتقام از دشمن تو میکوبد و نفس هایم در شمارش لحظه ها، بی تابی می کنند. نفس آخر، بی صبرانه مانند مرغی در کنج قفس سینه ام، سربه زیر پر برده است و آزادی را انتظار میکشد... اما افسوس! افسوس که نمی دانم آیا این همه، تاوان یک آه دخترکان تو می شود یا نه؟! دریغ! که جان با ضربه ای چند، خود را از قفس سینه جدا می کند و ای کاش هزار جان داشتم تا هر کدام را تاوان آه کودکان تو می کردم! سینه تنگی می کند. دل در تلاطم است و دیده در انتظار فرشته مرگ تا برغایله شرمساری پایان دهد. می خواهم نامم را آزادگی بخشم و آزاد آزاده در هیاهوی تیغ و نیزه ها به پایان برسم. بگذار بروم و مردمک چشمت مرا خونین در قاب بگیرد. می خواهم بروم اما این بار با قد علم کرده و سینه ای ستبر در برابرت نایستم. بگذار بروم تا مادرم مرا «حُــــرّ» بنامد. بگذار در همین دو حرف خلاصه شوم! ... سرم را به دامن میگیری، ولی من هنوز از نگاهت شرم دارم: «آیا توبه من پذیرفته است؟ آیا از شرمندگی توو کودکانت بیرون آمدم! آیا توانستم بارخجالت را از دوش بردارم. مرا ببخش اگرتوان ایستادن ندارم ! مرا ببخش مولای من! @dokhtaran_hajghasem

قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش یک دم سپر شوند برای برادرش

خون عقاب در جگر شیرشان پر است از نسل جعفرند و علی، این دو لشکرش

این دو ز کودکی فقط آیینه دیده‌اند «آیینه‌ای که آه نسازد مکدرش»

واحیرتا که این دو جوانان زینب‌اند یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟

با جان و دل دو پاره جگر وقف می‌کند یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش

یک دست، گرم اشک گرفتن ز چشم‌هاش مشغول عطر و شانه‌زدن دست دیگرش