هدایت شده از 『 دختࢪاݩ زینبـے 』
قبلفعالیتڪانالیهچند،دقیقہبیشتر
طولنمیکشہبجاشبہحرفرهبرت
احترامگذاشتےرفیق🙂🌱
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکیدیگرازتوقعاتایناست...!!
_حضرتآقا
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احسنت به تو که تو این دوره و زمونه حجابتو حفظ کردی ..
احسنت به تو که نزاشتی نفست بهت غلبه کنه ..
ببین پیامبر و اهل بیت در مورد تو چی میگن ..
به خودت افتخار کن و ادامه بده ♥️..
برای دوستاتون بفرستید تا اونا هم انگیزه اشون بیشتر بشه 🌹🌱..
#پیشنهاد_دانلود👌🏻
#استادرائفےپور🍃
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
کجا گمت کردم ؟
کجای دنیایی ؟💔
#استوری🌸
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
🌿🌸🌿
#بدونتعارف . .
📛 همہگرفتاریهااز#توقعاست
وقتۍیادبگیریازکسۍتوقعنداشتهباشۍ
همخودتراحتترۍهمدیگران!
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
رفقاامشبحتمارمانداریم..
دیشببعضےهاتونگفتیدبراۍچےنزاشتینو..
مثلقبلشدهجمعههاقرارنمیگیرهامادرطولهفتهحتماپارتگذاریمیکنیم🌹🌿..
بنای این رژیم بر پایہ برتری
جویی نژادی استوار است.
خود را از دیر باز قوم برتر
میدانستند و برای غیر خود
حتی حق حیات قائل نیستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گذر ثانیههاى نیامدنت، سخت
است؛ همچو عباس، حین خالى
شدن مشکاش . .🌼!
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
روزبیستوپنجمماهذیقعده
روزدحوالارضاست
کهروزبابرکتیاست...(:!
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
هدایت شده از سیدِ خیرالامور | سیدنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تیزر سیدنا دوباره برگشت
و حواشی یک سال بایکوت رسانه ای!!
بسم الله
ما اومدیم، قوی تر از قبل
به کمک خدا و همراهی شما، شاید بتونیم
دوکلــــوم حرف دلی بزنیم تـــو این شرایط
کشور و منطقه که بتونهبه دردتون بخـوره!
.
این آیدی کانال ایتا سیدناست
یه سری به کانالش بزنید،کلیپ های خفنی قراره منتشر بشه!
@seyyedoona
@seyyedoona
@seyyedoona
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت145
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
خندیدمو :+این یعنے راضے که من .. براۍ بیست روز برمو باز برگردم !
چشاش گشاد شد و متعجب گفت :_یعنے دوباره میخواۍ تنهام بزارۍ ؟
بزار دو روز بگذره حداقل ..
من طاقت دوریتو ندارم .. چرا ..
سریع گفتم :+نه نه اگه .. اگه تو راضے نباشے نمیرم ..
_خب معلومه که راضے نیستم ¡
پکر شدم ..
ولے نخواستم نشون بدم که اول زندگے حالش گرفته بشه ..
لبخندۍ زدمو :+باشه .. برو آماده شو بریم بیرون ..
سرشو به نشانه تایید تکون داد ..
و بلند شد ..
نمیدونستم باید چیکار کنم ..
تا وقتے که آیـه رضایت نمیداد من حق رفتن نداشتم ..
اون دیگه از خودمه ..
دیگه نباید بدون مشورت هم کارۍ رو از پیش ببریم ..
خداروشکر با کمک آقاجون یه خونه نقلے و کوچیک خریدیم تا ان شاءالله در آینده بزرگترش کنیم ..
……
﴿آیـھ﴾
با شنیدن چیزۍ که مجتبے گفته بود خیلے شوکه شدم ..
یعنے بازم میخواست تنهام بزاره !
یعنے همیشه همینطوره ؟
یعنے همیشه نباید باشه !!
چطور دوریشو تحمل کنم ، یعنے اول زندگے نباید کنار هم باشیم ¡
نباید مثل نو عروساۍ دیگه همراه همسرم برم بیرون !..
برم ماه عسل ؟
بلند شدم تا لباس بپوشم ..
در مدت زمانے که لباس میپوشیدم مجتبے قرآن به دست رو تخت نشسته بودو آروم میخوند ..
چند دقیقه اۍ به تماشاش ایستادم ..
چقدر چهره ۍ معصومے داره .!
چقدر چهره اش نورانیه !
نکنه این نورانیت کار دستم بده ؟
نکنه باعث بشه براۍ همیشه از دست بدمش !
من تازه بهش رسیدم ؛ نمیخوام به این زودیا از دستش بدم ¡
نمیدونم چرا و چطورۍ اون دعا رو براش کردم ..
اما دلم نمیخواست یک عمر به دلیل اینکه از رفقاش جامونده زجر بکشه ..
بعد از پنج دقیقه سر بلند کرد ..
نگاهشو بهم دادو :_نبیبنم غصه بخورۍ ها !
من که گفتم تا تو اجازه ندۍ نمیرم .. نگران نباش ''
سرمو تکون دادم که بلند شد ..
سوویچ ماشین رو برداشتو با چشاش که بدجورۍ دلمو لرزوند به در اشاره کرد ..
…
داشتم میرفتم از مامان اجازه بگیرم که یادم افتاد مسئولیتم افتاده به گردن یکے دیگه ..
برگشتمو سوار ماشین شدم ..
اومد نشستو بدون اینکه بدخلقے کنه یا ناراحت باشه با خنده زد رو فرمونو بهم خیره شد ..
با تعجب بهش نگاه کردم که گفت :_خب خانم کجا بریم ؟
آروم گفتم :+نمیدونم ..
بدون اینکه چیزۍ بگه ماشین رو روشن کرد ، دقیقه ۍ زیادۍ نگذشته بود که بدون اینکه نگام کنه گفت :_اون اخماتو وا کن دیگه ..
من یه چیزۍ گفتم تو زیاد جدیش نگیر .. خب ؟
+نمیشه .. دلم داره از جاش در میاد .. میترسم .. میترسم یه روزۍ نباشے ..
خندیدو :_براۍ چے نباشم ؟
فوقش میرم ماموریت و برمیگردم ..
قرار نیست اتفاق خاصے برام بیوفته که !
+قول بده هیچ وقت تنهام نزارۍ !
_ببین آیـه جان نمیشه که من ..
نزاشتم ادامه بده :+یعنے هنوزم قصد دارۍ برۍ ؟
_نه عزیزم ، من حرفم یه چیز دیگه اس ..
من نمیتونم قول بدم .. ممکنه هر اتفاقے براۍ هر کسے بیوفته ..
اومدم چیز بگم که ماشین وایستاد ..
به در اشاره کرد که پیاده شدم ..
دیدم نزدیک پارکے ایستادیم .. که یکم اونطرف ترش هم گلزار شهداست ..
خوشحال بودم از اینکه پاتوقمون همیشه اینجاست ..
هم قبل از ازدواج هم بعدش ..!
رفتیم داخل پارک جایے که خیلے خلوت بود حتے یک نفر هم نبود ، داشتیم آروم آروم قدم میزدیم که دیدم بهم نزدیک شد ..
دستمو آروم گرفت که بهش خیره شدم ..
بیخیال به قدم زدن ادامه داد ..
خجالت کشیدم تا حالا اینکارو نکرده بود !
سر به زیر حرفے نزدم ..
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
هدایت شده از 『 دختࢪاݩ زینبـے 』
قبلفعالیتڪانالیهچند،دقیقہبیشتر
طولنمیکشہبجاشبہحرفرهبرت
احترامگذاشتےرفیق🙂🌱
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🌿💛••
هرجاکهبیشمارفتم
توزندگیخطارفتم💔...
#حسینجانم
.
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
#حرفخودمونی🌻
میگفت:
اگه به نامحرم نگاه میڪنی
به خاطر اینه که نمیدونی
دیدن مھدی با اون
شالِ سِیدی چه لذتی داره (:
#العجلیامولای♥️
@shahidhojatrahimi
ترسیدیم جریمه کنن کمربند زدیم!
نشد که یه بار بترسیم از چشمش بیفتیم
گناه نکنیم!💔
#تلنگر
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿♥️. . .
وآغوشاستدرماندلےکہگاهمیگیرد
پناهآخرقلبمتویۍهرگاهمیگیرد:)🌿.
#حسینجـان
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿