#مروری_بر_زندگی_شهدا 🕊
#شهید_محمودرضا_بیضائی ❤️🌿
قسمت بیست و دوم
جز یک بار – برای شرکت در یک کلاس آموزشی – در محل کارش حضور پیدا نکرده بودم و اصولا زیاد در مورد کارش از او سؤال نمیکردم، اما میدانستم که #بسیار_پرکار است....
از تماسهای تلفنی زیادش و گاهی ساعت ۵ صبح سر کار رفتنش و یا گاهی چند روز خانه نرفتنش میشد فهمید که چطور برای کار مایه میگذارد....
یکی از همسنگرهایش نقل میکرد که توی یکی از جلسات – در محل کارش – به مسئول مافوقش اصرار کرده بود که #روزهای_جمعه نباید کار تعطیل بشود و در همان جلسه کار در روزهای جمعه به تصویب رسیده بود....
محمودرضا حقیقتا #حق_مجاهده برای انقلاب را ادا کرد و رفت....
بعد از شهادتش دوبار به محل کارش رفتم که بار دوم بچهها مرا به اتاقی که محمودرضا کمد و مقداری وسایل شخصی در آن داشت بردند....
محمودرضا روی کمدش این جمله از #آقا را با فونت درشت چسبانده بود:
در #جمهوری_اسلامی هر جا که قرار گرفته اید همان جا را #مرکز_دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است....
حقیقتا این را بکار بسته بود.
راوی : برادر شهید
#ادامه_دارد....