May 11
کاظم زاده برای عکاسی با گروههای شناسایی برای ثبت لحظات همراه شد. سرانجام در همان سالها کاظم زاده با شهید اصغر وصالی ازدواج کرد و در بسیاری از روزهای جنگ همراه وی بود. بعد از شهادت اصغر وصالی تا اواخر ۶۲ که عذر خواهران را خواستند، به عنوان امدادگر در جبهه مشغول بود .
@dokhtarehavva
🔅دخترحوا(تخصصی زن و خانواده)
تا به امروز از زندگی و تلاش این بانوی عکاس و همچنین مجموعهای از تصاویر مربوط به انقلاب و جنگ ایران و عراق چندین کتاب منتشر شده است که از میان آنها میتوان به کتابهای «عکاسان جنگ (عراق- ایران)»، و «خبرنگار جنگی» اشاره کرد.
ایشان در خرداد ۱۴۰۱ به همسر شهیدشان پیوستند.
@dokhtarehavva
🔅دخترحوا(تخصصی زن و خانواده)
افزایش چشمگیر خشونتهای مسلحانه در مدارس آمریکا👇👇
http://fna.ir/1qoqb6
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
🔅دخترحوا
خطیب مسجدالحرام به ۱۰ سال حبس محکوم شد
🔹الخلیج الجدید: دادگاه استیناف سعودی، شیخ صالح آلطالب، خطیب مسجدالحرام که از جشنهای مختلطِ عربستان انتقاد کرده بود را به ۱۰ سال حبس محکوم کرد.
پ.ن: عربستان مدتهاست از تحجر به سمت مدرن سازی می رود جایی که عقل نیست هر روز مسلکی است
✍م.فاطمی
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
🔅دخترحوا
دشمن پاکدامنی، دشمن کودکان
جامعه ای که با پاکدامنی، دشمنی دارد در واقع با کودکان دشمنی دارد. .
دختران به عفاف روی می آورند، چاپ نهم، صفحه 121
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
محترم بانو
نخستین جایزه ادبی و هنری
عکاسی،ادبیات، طراحی پوستر، نقاشی،سرود
در موضوع امنیت خانواده و اخلاق، حجاب. زن و...
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
🔅دخترحوا
بخش هایی از خاطرات همسر شهید همدانی در دمشق، سوریه (همزمان با تصرف دمشق توسط داعش) را بخوانید👇
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
کارها که تمام شد سارا و زهرا خیلی زود، حوصله شان سر رفت و گفتند :«مامان ! اجازه بده بریم بیرون ،ببینیم این دور و اطراف چه خبره .»با اندکی تحکّم و اوقات تلخی گفتم:« بابا و ابوحاتم که گفتن چه خبره ! کجا میخواید برید توی این مملکت غریب ؟! مگه پدرتون نگفت که اینجا خیلی باید مواظب خودتان باشید؟!»
همزمان با داعش در سوریه/همسر شهید همدانی👇
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
دختر ها پیش دستی کردند و بلافاصله گفتند:« برگردیم ؟کجا برگردیم؟!»
حسین اما باز هم خشک و رسمی ،بدون اینکه نگاهمان کند گفت :«یه پرواز فوق العاده ،فردا ایرانی ها را برمیگردونه تهران!»
هم از لحن و هم از اصل حرفش گُر گرفتم، این بار حتی نگذاشتم فرصت به بچه ها برسد، محکم و جدی گفتم :«ما برای تفریح نیومدیم اینجا که حالا تا تقّی به توقّی خورد، برگردیم. اومدیم تو رو همراهی کنیم و حالام برنمی گردیم!»
همزمان با داعش در سوریه/همسر شهید همدانی👇
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
حدود ساعت یازده شب ،تقریباً صداها افتاد . در تمام این مدت دلشوره و اضطراب لحظهای رهایم نکرد. البته چیزی نبود که برایم تازگی داشته باشد، بارها و بارها در طول سالها زندگی با حسین این احساس را تجربه کرده بودم، آنقدر که شاید بشود گفت دیگر جزئی از وجودم شده بود. هیچ شکایتی هم نداشتم، برعکس ،همیشه آن را از جمله هدایای مخفی خدا برای خودم می دانستم چرا که همیشه بعد از هجوم این دلهره ها و اضطراب ها، پناه می بردم به آغوش گرم ذکر خدا تا در برابر همه ی آن ناآرامیها ،آرامم کند .شاید اگر این لحظات و این فشارهای درونی نبود ،هیچ وقت این قدر با ذکر خدا انس پیدا نمی کردم، من این انس را در اصل مدیون یک چیز بودم و آن هم زندگی با حسین بود!
همزمان با داعش در سوریه/همسر شهید همدانی👇
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
......کمی مکث کرد ،انگار که دنبال چاره ای نو بگردد با لحن مهربان همیشگی اش،خیلی پدرانه طوری که من هم احساس کردم فرزند دلبند او هستم گفت :«باشه بمونید ؛اما لااقل چند روزی رو برید بیروت ،اوضاع که آروم تر شد ،برگردید!»
همزمان با داعش در سوریه/همسر شهید همدانی👇
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e