فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همسر شهید مدافع امنیت شهید سلمان امیر احمدی در شبکه افق
آشنایان خواب شهید را دیدند، گفتند مهمان امیرالمؤمنین هستند و امیرالمؤمنین فرمودند: برای جمع شدن این فتنه نماز استغاثه به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بخوانید.
@BisimchiMedia
https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e
بخشی از روایت مادر شهید بابایی(تنها مادر شهید ژاپنی) در مورد شهادت فرزندش به زودی ارسال می شود
👇👇👇👇👇
هر بخشی از کتاب پسندیدی برای دیگران ارسال کن
شوری وصف ناشدنی داشتیم و حتی خودمان را برای شهادت آماده کرده بودیم و کف دستمان آدرس منزل و اسممان را مینوشتیم که اگر تیر خوردیم و شهید شدیم، ما را مثل بسیاری از شهدابعنوان مجهول الهویه دفن نکنند و به خانواده مان خبر برسد
مهاجر سرزمین آفتاب ص ۱۴۱
رفت شانه و قیچی را آورد و داد دستم. بغض راه نفسم را بسته بود. هم نوازشش میکردم هم موهایش را با قیچی کوتاه می کردم. تمام که شد،گفت:<< برای سلامتی تنها مادر شهید ژاپنی صلوات>>
مهاجر سرزمین آفتاب، ص ۱۶۹
در مدرسه رفاه سرکلاس مشغول نقاشی برای دختران دانش آموز بودم یکدفعه حالم دگرگون شد. دردی از درونم جوشید، بالا آمد، بغض کردم و یکباره مثل ابر بهار گریه ام گرفت.خودم هم نمی دانم. فقط احساس کردم یک لحظه جان از تنم خارج شد.
مهاجر سرزمین آفتاب،ص ۱۷۱
محمد گفت<<مامان جان، دیپلم را که گفتی گرفتم. دایی هم شدم. حالا مزد مادربزرگ شدن شما این است که با لبخند من را بدرقه کنی.>>این درخواست را آنقدر لطیف و دلنشین مطرح کرد که ناخواسته خنده ام گرفت و گفتم:<<جایی که خدا اجازه داده بروی، من چه حرفی می توانم بزنم!>>
مهاجر سرزمین آفتاب ص ۱۶۷
داغم تازه شد و مثل مادران شهید ایرانی شروع کردم به سینه زدن. شاید تا آن زمان به این اندازه خودم را با مصایب حضرت زینب نزدیک ندیده بودم. واقعا پس از چند روز کمی آرام شدم.
مهاجر سرزمین آفتاب،ص ۱۷۴
بعد از خواندن این آیات سبک شدم، قلبم به آرامش رسید، درد سراغم نیامد، و ایمانم به عالم غیب به مرتبه یقین رسید. دیگر تا یاد محمد می افتادم یا عکسش را می دیدم محزون نمی شدم و قرآن می خواندم و امید و افتخار جای غم و اندوه را گرفته بود.
مهاجر سرزمین آفتاب،ص۱۷۷
بلافاصله، نامه ای به پدر و مادرم نوشتم و در آن به شهادت پسرم، محمد، در جبهه حق علیه باطل اشاره کردم. پدرم جواب نامه را نوشت و گفت:<< این راهی بود که خودت انتخاب کردی و ما از این اتفاق که برای تو پیش آمد متاسفیم.>>
آنچه از دیدگاه پدرم ، یعنی از دست دادن محمد، مایه تاسف بود، برای من جای خوشحالی و افتخار داشت.
مهاجر سرزمین آفتاب،ص۱۸۱
مادر طارمی: دوست دارم مهدی گلهایش را به شهدای شاهچراغ تقدیم کند
🔹امیدوارم پسرم به آمریکا و انگلیس گل بزند. قبل از بعضی بازیها باهم صحبت میکنیم و مهدی از من میخواهد برایش دعا کنم.
🔹فوتبال مهدی را به خاطر استرسی که به من دست میدهد نگاه نمیکنم، هم به خاطر صدماتی که ممکن است به او وارد شود و هم برای گل زدن یا نزدن.
پ.ن: کاش همه مادرها به تربیت فرزندان معتقد فکر کنند تا هر جایی باشند موجب امید انقلاب باشند
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همسر شهید دانیال رضازاده
🔹دانیالم سلام؛ دلتنگتم، دلتنگ خندههایت، دلتنگ سر به سر گذاشتنهایت، دلتنگ قدم زدنهایمان در خیابانهایی که همیشه میگفتیم امنترین خیابانهای دنیا است، دلتنگ هیئت رفتنهایمان... قول میدهم که بیتابی نکنم...